دانلود و خرید کتاب به امید دیدار در آن دنیا پی‌یر لومتر ترجمه مهستی بحرینی
تصویر جلد کتاب به امید دیدار در آن دنیا

کتاب به امید دیدار در آن دنیا

نویسنده:پی‌یر لومتر
انتشارات:نشر ماهی
امتیاز:
۴.۳از ۴۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به امید دیدار در آن دنیا

کتاب به امید دیدار در آن دنیا رمانی تاثیرگذار نوشته پی‌یر لومتر با ترجمه مهستی بحرینی است. این رمان درباره سربازانی است که حالا بعد از جنگ باید با سرنوشت و زندگی سیاهشان روبه‌رو شوند. 

به امید دیدار در آن دنیا در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و در زمان انتشارش بیشتر جوایز ادبی فرانسه از جمله جایزه معتبر گنکور را از آن خود کرد. 

درباره کتاب به امید دیدار در آن دنیا

به امید دیدار در آن دنیا داستان تاثیرگذار و ضد جنگ است. داستانی که شما را به سفری در دل جنگ می‌برد. نوامبر ۱۹۱۸ و جنگی که در حال پایان گرفتن بود. نیروهای فرانسوی و آلمانی هیچکدام قصد جنگ نداشتند چون شایعه پایان جنگ را شنیده‌اند و دلشان می‌خواهد هر لحظه به خانه‌هایشان برگردند. اما مقامات بالا به سربازان فرانسوی دستور می‌دهند تا رفتار و حرکت‌های آلمانی‌ها را زیر نظر داشته باشند تا مبادا با حمله‌ای از طرف آن‌ها غافلگیر شوند.  ستوان دولنی – پرادل دو نفر را برای اینکار انتخاب می‌کند و آن‌ها را راهی می‌کند. چیزی نمی‌گذرد که صدای گلوله می‌آید و جسد آن دو بر زمین می‌افتد. 

شنیدن صدای گلوله و دیدن جسد دو سرباز آتش انتقام را در دل فرانسوی‌ها بیدار و شعله‌ور می‌کند. نبردی سخت درمی‌گیرد اما سوال اصلی اینجاست که چرا کسی که به سوی دشمن می‌رود، از پشت تیر می‌خورد؟ آلبر مایار که این دو جسد را دیده و این نکته را پی برده است در فکر است و با خود می‌اندیشد که چه اتفاقی برایشان رخ داده است؟ اما در همین افکار است که در گودالی که بر اثر برخورد یک خمپاره ایجاد شده است می‌افتد و در حالی که زنده است، در آن دفن می‌شود. ادوارد پریکور به دلیل اینکه تیر خورده و از حمله جا مانده است به کمک آلبر می‌شتابد و...

این آغاز آشنایی آلبر مایار و ادوارد پریکور است. آن‌ها که به این حقیقت فاجعه‌آمیز پی برده‌اند حالا باید زندگی فلاکت‌باری را آغاز کنند. داستان ادامه پیدا می‌کند و درگیری‌های آن دو با زندگی، تصمیمات دولت و ... سیر وقایع رمان را شکل می‌دهد.

پی‌یر لومتر در این داستان نیمه تاریخی از زندگی سربازان می‌گوید. کسانی که بعد از جنگ نیز باید با زندگی سیاه خود بسازند و به حقیقتی دردناک اشاره می‌کند: جنگ یک تجارت پرسود است، حتی زمانی که به پایان می‌رسد

به امید دیدار در آن دنیا رمان موفق شد تا علاوه بر جایزه معتبر گنکور، عنوان رمان برگزیده فرانسه و همچنین جایزه کتاب‌فروش‌ها را هم از آن خود کند.

کتاب به امید دیدار در آن دنیا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

به امید دیدار در آن دنیا، داستانی است برای تمام کسانی که به ادبیات جنگ و داستان‌های ضد جنگ علاقه دارند و دوست دارند اثری زیبا و تاثیرگذار از یکی از نویسندگان بزرگ دنیا را بخوانند.

درباره پی‌ یر لومتر 

پی‌یر لومتر ۱۹ آوریل ۱۹۵۱ در پاریس متولد شد. او رمان‌نویس، فیلمنامه‌نویس و استاد زبان و ادبیات فرانسه است که به دلیل خلق شخصیت فرمانده کامی ورهوفن و رمان‌های جنایی‌اش معروف است

پی‌یر لومتر از سال ۲۰۰۶ یکسره زندگی‌اش را وقف نویسندگی کرده است. رمان‌هایش: «آلکس»، «ایثارگری‌ها»، «لباس عروسی»، «قاب‌های سیاه» تاکنون بیش‌تر در زمینه پلیسی ‌جنایی به‌ سبک کارهای هیچکاک بوده‌اند. اما رمان به امید دیدار در آن دنیا بیشتر انتقادی و روان‌شناسانه است. این اثر توجه مترجمان بسیاری را به خود جلب کرد.

درباره مهستی بحرینی 

مهستی بحرینی در سال ۱۳۱۷ در آمل متولد شد. او مترجم، شاعر و استاد دانشگاه ایرانی است. در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران تا مقطع دکترا تحصیل کرده است و بیشتر به دلیل ترجمه آثار فرانسوی شناخته شده است. 

او در سال ۱۳۵۰ به فرانسه سفر کرد و بعد از آن چهار سال در دانشگاه تونس تدریس کرد و سپس به ایران بازگشت. همچنین مدتی کتابدار سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و مسئول بنیاد شاهنامه فردوسی بود. مهستی بحرینی از دهه شصت ترجمه را آغاز کرد و آثار بسیاری از نویسندگان خارجی مانند ژان ژاک روسو، آندره ژید، ژیلبر لازار، سیمون دوبوار، امبرتو اکو، ژان پل سارتر و گوستاو فلوبر را به فارسی برگرداند.

بخشی از کتاب به امید دیدار در آن دنیا

چند دقیقه بعد، آلبر، اندکی خمیده، در فضایی که انگار آخر دنیاست، در هجوم خمپاره‌ها و صفیر گلوله‌ها، سلاحش را با تمام توان به خود می‌فشارد و با قدم‌های سنگین و سر فروبرده در میان شانه‌ها می‌دود. زمین زیر کفش‌هایش ضخیم است، چون در روزهای اخیر باران فراوانی باریده است. در کنارش، جماعتی مثل دیوانه‌ها هوار می‌کشند تا به هیجان بیایند و به خود دل وجرئت دهند. برعکس، بقیه افراد مثل او با حواس جمع پیش می‌روند، با دل به‌شورافتاده و گلوی خشکیده. همگی، مسلح به خشمی انکارناپذیر و شور انتقام‌جویی، به دشمن حمله‌ور شده‌اند. درواقع، شاید این از نتایج زیانبار خبر آتش‌بس باشد. سختی‌هایی که تحمل کرده‌اند به قدری است که تمام‌شدن جنگ به این ترتیب، بااین‌همه رفیق مرده و این‌همه دشمن زنده، کم وبیش میلی برای کشتار در آن‌ها برانگیخته است تا یک‌بار برای همیشه به این داستان پایان دهند. آماده‌اند خون هرکسی را بریزند.

حتی آلبر، وحشت‌زده از فکر مرگ، هرکسی را که از راه برسد تکه‌پاره خواهد کرد. اما موانع بسیاری سر راهشان است. آلبر، در حال دویدن، ظاهرا از مسیر خود منحرف شده است. در آغاز، خطی را که ستوان تعیین کرده بود تعقیب می‌کند، اما با گلوله‌هایی که صفیر می‌کشند، با خمپاره‌ها، به‌ناچار زیگزاگ می‌رود. به‌خصوص که پریکور، که درست جلو او می‌دوید، با گلوله‌ای از پا درآمده و تقریبآ در میان پاهای او به زمین افتاده است. آلبر همین‌قدر فرصت می‌یابد که از روی او بپرد. تعادلش را از دست می‌دهد. با خیزی که برداشته است، چندین متر می‌دود و به جسد گریزونیه پیر می‌خورد که مرگ نامنتظرش آغازگر این کشتار نهایی شده است.

آلبر، به‌رغم گلوله‌هایی که پیرامونش صفیر می‌کشند، با دیدن گریزونیه که آن‌جا درازکش افتاده است، ناگهان می‌ایستد.

گریزونیه را از پالتو نظامی‌اش می‌شناسد، چون همیشه نشان سرخی به برگردان یقه‌اش داشت و می‌گفت این «نشان نفرت» من است. گریزونیه آدم نکته‌سنجی نبود و ظرافت طبع نداشت، اما خوب و مهربان بود و همه دوستش داشتند. خود اوست، شکی نیست. انگار سر گنده‌اش میان گل ولای کار گذاشته شده و باقی تن‌اش، آشفته و به‌هم‌ریخته، روی زمین افتاده است. آلبر، درست کنار او، لویی تریو جوان را بازمی‌شناسد. او هم کم وبیش از گِل پوشیده شده، خود را جمع کرده و کم وبیش حالتی جنین‌وار به خود گرفته است. مردن در این سن و در این حالت رقت‌انگیز است...

آلبر نمی‌داند چه چیزی به فکرش رسیده است. شاید حس ششم باشد. شانه پیرمرد را می‌گیرد و هل می‌دهد. مرده به‌سنگینی برمی‌گردد و روی شکم می‌خوابد. باید چندثانیه‌ای بگذرد تا آلبر به موضوع پی ببرد. سپس حقیقت به‌روشنی در نظرش نمایان می‌شود: کسی که به سوی دشمن پیش می‌رود با دو گلوله از پشت سر از پا نمی‌افتد.

با گامی بلند از روی جسد می‌گذرد و چندقدمی برمی‌دارد. معلوم نیست چرا همچنان دولادولا راه می‌رود، چون گلوله‌ها ــ چه سرپا باشید و چه خمیده ــ به شما اصابت می‌کنند. اما این واکنشی است برای این‌که خود را هرچه کم‌تر در معرض گلوله قرار دهید، گویی تمام‌مدت با ترس از قضای آسمان می‌جنگید. اکنون در برابر جسد لویی جوان ایستاده است. لویی مشت‌هایش را نزدیک دهان به هم فشرده. در این حالت چقدر جوان به نظر می‌رسد. بیست ودوساله. آلبر چهره او را، که جای‌جای از گل پوشیده شده، نمی‌بیند. تنها پشت او را می‌بیند. یک گلوله. با دو گلوله پیرمرد می‌شود سه تا. حسابش درست است.

آلبر از جا برمی‌خیزد. هنوز از کشفی که کرده بهت‌زده است، و از معنای آنچه کشف کرده است. افراد، در این چند روز مانده به آتش‌بس، دیگر چندان عجله‌ای نداشتند که بروند و بُش‌ها را قلقلک بدهند، پس تنها راهی که برای واداشتنشان به حمله باقی می‌ماند تیراندازی به آن‌ها بود. وقتی این دو نفر از پشت تیر خوردند، پرادل کجا بود؟

خداوندا...

آلبر، حیرت‌زده از آنچه دیده، برمی‌گردد و در چند متری خود ستوان پرادل را می‌بیند که با آخرین سرعتی که سازوبرگش اجازه می‌دهد، به سوی او حمله‌ور شده است. با اراده‌ای قاطع پیش می‌آید و سرش را بالا گرفته است. آنچه به‌خصوص به چشم آلبر می‌آید نگاه روشن و مستقیم اوست. کاملا مصمم. ناگهان همه‌چیز روشن می‌شود، همه داستان.

در این لحظه است که آلبر می‌فهمد مرگش فرارسیده است.

مینا جعفری
۱۳۹۹/۱۱/۱۴

داستان در مورد دو سرباز بازگشته از جنگ جهانیه، بییییی نظیره، جزو بهترین کتاب هاییه که خوندم 👌👌👌 در خوندنش شک نکنید

پوریای معاصر
۱۳۹۹/۱۱/۱۳

سخت بشه کتابی رو بجای این کتاب برای مطالعه پیشنهاد کرد

علی امیدیان
۱۳۹۹/۱۱/۱۶

این رمان فوق العاده است، رمانی عاشقانه، تاریخی سیاسی، رمانی که حاوی حقایق تلخی از جنگ است که گویی به تمام جنگهای تاریخ قابل تسری است. ترجمه ی خانم بحرینی هم مثل همیشه فوق العاده ست

khanom mohandes
۱۳۹۹/۱۱/۲۲

من رومان خوون خیلی نیستم ولی واقعا فوق العاده س ترجمه و نگارش این کتاب 👌👌من که شیفته ی نمونش شدم

mohamad.f
۱۳۹۹/۱۲/۰۱

عاالیییییی

ساکورا
۱۴۰۰/۰۹/۱۲

عجب کتابی بود...جذاب و نفس‌گیر مخصوصا فصلهای آخرش دیگه نتونستم زمین بذارمش اصلا فکر نمیکردم رمانی در مورد بازماندگان جنگ انقدر جذاب باشه واسم...از اون کتابا که خوراک فیلمه پ.ن الان چک کردم فیلمش هم ساخته شده :)

شقایق.م
۱۴۰۱/۰۵/۲۹

لطفا این کتاب رو به بی نهایت اضافه کنید

سارا خانم
۱۴۰۰/۱۱/۱۵

عمیقأ تحت تاثیر قرار گرفتم برای نسل ما که جنگ رو با تمام وجود حس کردیم و هنوز صدای موشک و بمباران و هواپیماهای جنگی در گوشمان زوزه میکشد. و زندگی با خانواده هایی که جنگ ، زندگی آنها رو

- بیشتر
keep
۱۴۰۰/۰۶/۰۶

دارم زندگی نامه ی یک آدم رو میخونم ؟نه..... صرفا یه داستانه. داستانِ سرباز آلبر مایار. کسی که به قول خودش خیلی وقته که دیگه اعتقادی به بخت نداره، کسی که زنده به گور میشه، اعدام میشه اما... دوباره به

- بیشتر
راضیه
۱۴۰۰/۰۵/۰۹

زیبا ولی غم‌انگیز و تلخ

آلبر به‌خوبی می‌دانست که باورنکردن نزدیکی آتش‌بس به‌خصوص از اعتقاد به جادو مایه می‌گیرد: هرچه بیش‌تر در انتظار صبح باشیم، برای خبرهایی که آن را اعلام می‌کنند اعتبار کم‌تری قائل می‌شویم و این راهی برای باطل‌کردن تقدیر بد است.
صبا
تقصیر هیچ‌کس نبود و تقصیر همه بود.
علاقه بند
اعیان‌زادگان و نوکرصفتان همیشه می‌توانند با هم به تفاهم برسند.
سارا خانم
روحیه‌اش یکباره آب شده است، مثل بستنی‌های رقیق میوه‌ای،
علاقه بند
آلبر به خود می‌گفت آخر از همه مردن مثل اول از همه مردن است؛ چیزی احمقانه‌تر از این پیدا نمی‌شود.
HeLeN
آقای پریکور از پیش از جنگ ثروت هنگفتی به هم زده بود. او از آن دسته آدم‌هایی بود که بحران‌ها مایه ثروتمندی‌شان می‌شود، انگار این بحران‌ها برای بهره‌جویی آن‌ها پدید می‌آیند
khanom mohandes
دانستن این‌که هیچ خطری تهدیدمان نمی‌کند و همه‌چیز به‌خوبی خاتمه می‌یابد، سبب می‌شود هیچ مانعی در برابر خود نبینیم. می‌توانیم هرچه دلمان می‌خواهد بگوییم، آن هم هرطور که دلمان می‌خواهد.
mohamad.f
اوضاع واحوال فاجعه‌آمیز نوعی عمل‌گرایی را اقتضا می‌کند
علاقه بند
مرد لایقی بود، اما قدی کوتاه داشت؛ ده سانتی‌متر کم‌تر از همه
keep
جنگ رو به پایان بود. وقت جمع‌بندی گذشته نبود، بلکه به لحظه هولناکی رسیده بودند که باید به زمان حال می‌پرداختند تا به وسعت خرابی‌ها پی ببرند.
khanom mohandes
بی‌مناسبت نیست که بگوییم منتقدان به امید دیدار در آن دنیا را به سبب ویژگی‌هایش در زمره رمان‌های پلیسی قرار نمی‌دهند و آن را از لحاظ این‌که حاوی رویدادهایی است که در عین داشتن توالی زمانی و ارتباط با هم، از یکدیگر جدا هستند و ساختاری مستقل دارند، نوعی رمان پیکارسک به شمار آورده‌اند. از این دیدگاه، می‌توان گفت به امید دیدار در آن دنیا یکسر با رمان‌های پیشین لومتر تفاوت دارد، هرچند روح رمان‌های پیشین او را حفظ کرده است.
zahed
در پس هر ثروتی، ناگزیر، گناهانی پنهان است.
علاقه بند
از کت وشلوار یا بارانی کهنه می‌توان چشم‌پوشی کرد، اما مردها را از روی کفش‌هایشان داوری می‌کنند و در این کار حد وسطی هم وجود ندارد
علاقه بند
زمان، این طبیب بزرگ... آدمی سرانجام به مصیبت خو می‌کند.
علاقه بند
جنگی که ادوارد در آن مرده بود بسیار زودتر و در بطن خانواده اعلان شده بود،
علاقه بند
نگهبان گورستان دست راستش را از دست داده بود. آقای پریکور، همچنان‌که از کنار او می‌گذشت، با خود گفت: «قلب من دچار معلولیت است.»
علاقه بند
کاسبی در جنگ سود فراوانی دربردارد
علاقه بند
فاتحان همیشه موجوداتی ناپسندند.
علاقه بند
آدمی چقدر مأیوس می‌شود، آن‌گاه که می‌بیند جنگیده است تا به چنین نتیجه‌ای برسد.
علاقه بند
همیشه زن‌ها بودند که تلاش می‌کردند، می‌پرسیدند و به مبارزه خاموش خود ادامه می‌دادند
علاقه بند

حجم

۴۷۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۰۰ صفحه

حجم

۴۷۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۰۰ صفحه

قیمت:
۱۲۵,۰۰۰
۸۷,۵۰۰
۳۰%
تومان