کتاب سفر به انتهای شب
معرفی کتاب سفر به انتهای شب
کتاب سفر به انتهای شب نوشتهٔ لویی فردینان سلین و ترجمه پیمان خاکسار است. نشر چشمه این رمان کلاسیک را منتشر شده است. این کتاب از مجموعهٔ «جهان کلاسیک» است و بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین آثار ادبی معاصر فرانسه میشود.
درباره کتاب سفر به انتهای شب
لویی فردینان سلین در کتاب سفر به انتهای شب زندگی «فردینان باردومو» را روایت کرده است. او پزشکی بداخلاق و بیادب است، به زبان مردم کوچه و بازار سخت میگوید و همواره به مردم و رسم و رسوم میانشان با دید تحقیر نگاه میکند. فردینان علاقه دارد جملات قصار بگوید، اما همیشه درحال غرغر کردن است. او بین سالهای جنگ جهانی اول تا دوم زندگی میکند و از روزهای جوانی خودش میگوید که بیشتر به ولگردی و خوشگذرانی گذشته است. این رمان تاحدودی داستان زندگی خود نویسنده است و اثری است نیمهخودزندگینامه و نیمهتخیلی.
در سال ۱۹۳۲، هنگامی که دکتر لویی فردینان دتوش (نام اصلی سلین)، در ۳۸سالگی دستنویس نخستین رمان خود سفر به انتهای شب را برای چاپ فرستاد، ناشرش او را همتای شکسپیر و دانته و بزرگانی از این قبیل خواند. رمان فروش زیادی داشت. اما بسیاری از بزرگان ادب، زبان آن را نپسندیدند و آن را زیاده از حد عامیانه خواندند. نویسندگان باب روز آن روزگار، از چپ و راست، او را با شور و شوق یکسانی میستودند. سلین میگفت که میکوشد تا زبان فرانسه را از کهنگی و فرسودن نجات دهد و به کمک زبان روزمره جان تازهای به آن بدمد، یا به عبارت دیگر، بهتر بگویم، زبان عامیانه فرانسه را تا حد زبان ادبی ارتقا دهد.
خواندن کتاب سفر به انتهای شب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان ادبیات داستانی فرانسه و دوستدران قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره لویی فردینان سلین
لویی فردینان دتوش در سال ۱۸۹۴ در کوربوآ در حومهٔ پاریس به دنیا آمد. او با نام مستعار «سلین»، نویسندهای فرانسوی بود. پدرش کارمند بیمه بود. خودش پزشکی خوانده بود و تا آخر عمرش نیز پزشک ماند. در ۱۹۳۲ اولین رمانش «سفر به انتهای شب» را منتشر کرد و موردتحسین جامعهٔ ادبی قرار گرفت. همهٔ این ستایشها قبل از این بود که کسی نوشتههای او را بخواند؛ نوشتههایی که ضدّیهودبودن او را نشان میداد و احتمال اینکه او طرف آلمانهاست. بعد از افشای این نوشتهها او خائن شناخته شد و در همین موقع بود که فرانسه را ترک کرد. ابتدا به آلمان و بعد هم به دانمارک رفت و نوشته و کتابهایش از فرانسه جمع شد.
لویی فردینان سلین یک سال را در زندان کپنهاگ گذراند و بعد از آزادی نیز بهعنوان ننگ ملی شناخته شده و تبعید شد. بعد از آن در پاریس به اتهام قیام علیه حکومت بهصورت غیابی و بدون اجازهٔ اینکه حق دفاع داشته باشد و حتی بدون حضور وکیل محاکمه، راهی زندان شد. بعد از اتمام دورهٔ محکومیتش به فرانسه برگشت و از تمام مردم فرانسه عذر خواست. ارزش بقیهٔ آثار او، «مرگ قسطی»، «جنگ»، «شمال»، «افسانههای پریان برای زمانی دیگر» و بسیاری شاهکارهای دیگر در زمان خود او نادیده گرفته شد. او که قربانی مناسبات سیاسی شده بود، سرانجام در اول ژوئیهٔ ۱۹۶۱ در منطقهای دورافتاده در فرانسه درگذشت.د.
بخشی از کتاب سفر به انتهای شب
«روز هفدهم تصمیم گرفتم سری به انستیتوی ژوزف بیودوره بزنم تا نظرشان را دربارهٔ اینگونه حصبه جویا بشوم. شاید توصیهای میکردند یا واکسنی میدادند. اینطوری اگر بِبِر میمرد شاید تا آخر عمر احساس گناه نمیکردم چون دیگر هر کاری از دستم برمیآمد کرده بودم، از هر روش روال و ناروالی استفاده کرده بودم. حولوحوش ساعت یازده صبح رسیدم به انستیتو نزدیک لا ویلِت آن سر پاریس. اولش من را فرستادند دنبال نخودسیاه، در لابراتوارهای گوناگون پرسه میزدم و دنبال یک عالِم میگشتم. در آن ساعت روز حتی یک نفر هم توی لابراتوارها نبود، نه عامی نه عالِم، فقط اشیای جورواجورِ بهشدت بینظم، اجساد لتوپار حیوانات کوچک، تهسیگار، چراغگازهای لبپر، جعبهها و شیشههایی که موشها داخلشان در حال خفه شدن بودند، ظروف تقطیر، بالنها، چهارپایههای شکسته، کتابها، گردوخاک، و باز هم تهسیگار که ترکیب بویش با بوی تعفن مستراح بوی غالب آنجا بود. چون زود رسیده بودم گفتم بد نیست بروم سر خاک دانشمند بزرگ، ژوزف بیودوره، که مقبرهٔ مرمر مطلایش در زیرزمین انستیتو بود؛ یک فانتزی بورژوایی ـ بیزانسی به زیباترین شکل ممکن! هنگام خروج از سردابه از آدم پول میگرفتند. نگهبان داشت غر میزد چون یک نفر سکهٔ بلژیکی به او انداخته بود. در پایان نیمهٔ دوم قرن نوزدهم الگوی درخشان بیودوره باعث شده بود جوانان بسیاری حرفههای مرتبط با علوم را برگزینند. بعد هم دانشکدههای علوم به اندازهٔ کنسرواتوارها آدم بیاستعداد بهدردنخور تحویل جامعه دادند. پس از چندین سال ناکامی، همهٔ دانشمندان کمابیش شبیه به هم از آب درآمدند. در گور دستهجمعیِ سقوط و شکست، مدرک دکترای پزشکی ارزشی برابر «جایزهٔ بزرگ رم» دارد. تنها فرق پزشکها با یکدیگر این است که ساعتِ سوار شدن روزانهشان به اتوبوس با بقیهٔ مردم متفاوت است. همینوبس.
مجبور شدم مدتی طولانی در باغ انستیتو منتظر بمانم، ترکیبی از حیاط زندان و پارک، با گلهایی مرتب در امتداد دیوارهایی که به زشتترین شکل ممکن تزئین شدهاند. بالاخره سروکلهٔ چندتا زیردست پیدا شد. از فروشگاه نزدیک انستیتو خرید کرده بودند و کیسههای بزرگ به دست داشتند و با بیحالی لخلخکنان پیش میآمدند. دستههای کوچک دانشمندان ژولیدهٔ صورتنتراشیده که درگوشی با هم حرف میزدند پشتسرشان سلانهسلانه از دروازه رد میشدند، از دستیارهای فروتنشان کمروتر بودند و آهستهتر حرکت میکردند. بعد همه در راهروهای گوناگون متفرق شدند، سر راهشان رنگ پوستهشده را از روی دیوار میکندند. مشتی بچهمدرسهایِ موخاکستری چتربهدست بودند، خسته از روزمرگی سرشار از جزئینگری و آزمایشهای بینهایت مهوع و محتاج به حقوق بخورونمیری که بابت صرف کل زندگیشان در این آشپزخانهٔ فسقلیِ میکروب میگرفتند. روزهای بیپایان مخلوط ضایعات سبزیجات و خوکچههندیهای خفهشده و زبالههای پیشپاافتادهٔ دیگر را روی گاز گرم میکردند.»
حجم
۶۲۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۴۵ صفحه
حجم
۶۲۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۴۵ صفحه
نظرات کاربران
بهترین ترجمه ی کتاب همینه بخونید و از لحظه لحظه اش لذت ببرید👌🏻