
کتاب سقراط اکسپرس
معرفی کتاب سقراط اکسپرس
کتاب سقراط اکسپرس با عنوان اصلی The Socrates Express: In Search of Life Lessons from Dead Philosophers نوشتهی اریک وینر با ترجمهی شادی نیکرفعت است که در مجموعهی خرد و حکمت زندگی نشر گمان نخستین بار در مهر ۱۴۰۱ منتشر شده است، چندین بار تجدید چاپ گردیده و با استقبال خوب خوانندگان ایرانی مواجه شده است. عنوان جالب سقراط اکسپرس خبر از کتابی هیجانانگیز و خواندنی میدهد که در عین حال دارای مفاهیمی عمیق و عملی برای زندگی است. این کتاب که در دستهبندی کتابهای فلسفی قرار دارد، دربارهی خرد و حکمت عملی در زندگی سخن میگوید. وینر به این منظور چهارده فیلسوف و حکیم را انتخاب و گفتههای آنها را در این خصوص طرح و بیان کرده است. لذت، حیرت، حسرت، مهربانی، مبارزه، میانسالی و مرگ از جمله موضوعاتی است که در این کتاب مطرح میشود. شما میتوانید نسخهی الکترونیکی این اثر را از طاقچه خرید و دانلود کنید.
دربارهی کتاب سقراط اکسپرس
سفری که با اریک وینر در کتاب سقراط اکسپرس راهی آن میشویم با این پرسش آغاز میشود که چرا هیچ وقت سیر نمیشویم و مدام در حال دریافت و ذخیرهی اطلاعات مختلف هستیم؟ نویسنده در همان گام اول به این نکته اشاره میکند که میان اطلاعات، دانش و حکمت تفاوت عمیقی وجود دارد و فرد باید بتواند از اطلاعات به دانش و از دانش به حکمت کوچ کند. وی در ادامه به معنای فیلسوف اشاره میکند و اشتیاق واقعی را در کسب حکمت میداند. چیزی که شاید بیش از هر زمان دیگری جهان ما به آن نیاز دارد. نویسنده در قطاری عازم سفر است و ما را با خود همراه میکند و برای ما مینویسد. او معتقد است فلسفه شفابخش است، اما نه مثل ماساژ با سنگ داغ، فلسفه آنقدرها هم ساده نیست، نه خوشایند است، نه تسلیبخش. کارکرد فلسفه مانند باشگاه ورزشی است تا اینکه مثل سونا باشد. به عبارتی دیگر، فلسفه ما را نجات میدهد اما نه با ایجاد آرامش، بلکه با تقویت ما برای ورزیدهتر شدن.
بخش اول کتاب پس از آن صحبتهای ابتدایی و مقدمات لازمی که باید گفته میشد با عنوانی عجیب خواننده را غافلگیر میکند، چطور همچون مارکوس آئورلیوس از رختخواب برخیزیم. عبارات ابتدایی این بخش در هوای قصهای است که نویسنده تدارک دیده است؛ سفری با قطار در دل آمریکا. او اشاره میکند که وقتی حرف خواب در میان باشد دو جور آدم وجود دارد: آنها که خواب را وقفهای در روند زندگی میدانند و آنها که خواب را لذتی عالی تصور میکنند.
نویسنده سپس سعی میکند رابطهای بین سفر با قطار و خواب برقرار سازد تا از دل این رابطه بتواند مفهوم مد نظر خود را استخراج کند. در ادامهی روایت این بخش نویسنده عادات از خواب برخواستن چند فیلسوف را دوره میکند و در نهایت با تکیه بر نظرات مارکوس آئورلیوس فیلسوف رواقی و امپراطور شهیر رم باستان و ضمن بررسی کتاب تأملات او، راهحلی هم برای از خواب برخاستن ارائه میکند. نویسنده ادامهی کتاب را نیز بر همین اساس و با همین شیوه پیش میبرد و با قرار دادن خواننده در موقعیتهای خاص و با بهره گرفتن از مواجههی اندیشههای مترقی در آن شرایط، سعی میکند راهحلی ارائه دهد.
سفرها در شهرهای مختلف رخ میدهند، از قلب آمریکا تا کشورهای اروپایی با قطارهای گوناگون در زمانهای متفاوت و به مقاصدی که در روایت به هیچ روی مهم نیستند، بلکه همانطور که وینر در ابتدای بخش مربوط به اپیکور به آن اشاره میکند، این خودِ سفر است که مهم است چراکه سفر میکنیم تا از چنگ عادت بگریزیم. و البته در این سفر با همراهی نویسندهی خوشذوق آمریکایی کمی هم فلسفه میخوانیم و راه و روش زندگیکردن را در شرایط سخت این روزها یاد میگیریم و دوره میکنیم.
کتاب ۳۷۲ صفحه، سه بخش با عناوین سپیدهدم، ظهر و غروب، یک مقدمه با عنوان آغاز سفر و یک سخن آخر دارد. بخش اول کتاب پنج قسمت دارد که نخست مارکوس آئورلیوس، سپس سقراط، بعد روسو، پس از آن ثورو و در نهایت شوپنهاور دربارهی حیرتکردن، دیدن، شنیدن و گوشدادن با خواننده سخن میگویند. بخش دوم دربارهی لذتبردن از نگاه اپیکور، توجهکردن با توجه به نظرات سیمون وی، مبارزهکردن با قواعد گاندی و مهربانی به روش کنفوسیوس را میخوانیم و در نهایت بخش سوم با نیچه، اپیکتتوس، سیمون دوبوار و مونتنی همراه میشویم که با ما از حسرت، میانسالی و مرگ سخن میگویند.
دربارهی اریک وینر؛ نویسندهی کتاب
اریک وینر متولد ۱۹۶۳ نویسندهی کتاب سقراط اکسپرس، دانشآموختهی دانشگاه مریلند و استنفورد میباشد و پیش از آغاز کار نویسندگی در مؤسسهی NPR که یک سازمان رسانهای مستقل در آمریکا است و رسالت خود را در آگاهسازی عمومی تعریف کرده، بهعنوان روزنامهنگار مشغول به فعالیت بوده است. اولین کتاب او The Geography of Bills است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد این کتاب با درونمایهای طنز خاطرات سفرهای نویسنده را نقل میکند، کتاب بعدی او Man Seeks God نام دارد و در سال ۲۰۱۱ چاپ و منتشر گردید. اثر بعدی او The Geography of Genius نام دارد و در سال ۲۰۱۶ به چاپ رسیده است. و کتاب چهارم که او را به شهرت رساند و مورد تحسین واشنگتنپست قرار گرفت، سقراط اکسپرس نام دارد و با همان نگاه طنزآمیز نویسنده، در میان آرای فلاسفه و نخبگان جهانی بهدنبال راه و روش زندگیکردن میپردازد این کتاب در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است. جدیدترین کتاب او نیز در سال ۲۰۲۴ با نام Ben & Me منتشر شد و در دسترس علاقهمندان به نوشتههای او قرار گرفت.
چرا باید کتاب سقراط اکسپرس را بخوانیم؟
باور بسیاری از نخبگان و متفکران بر این است که بحران اصلی جهان کنونی ما عدم وجود معنا در زندگی و از دست رفتن جایگاه و پایه و اساس اصلی ارزشها و اخلاق در زندگی است. این کتاب به خواننده کمک خواهد کرد تا دربارهی راه و روش زندگی کاوش کند و با خواندن نظرات انسانهای تأثیرگذار تاریخ معنای زندگی را دریابد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، در جهان کنونی ما که با مشکلات و فشارهای زیادی همراه است، بسیار اتفاق میافتد که معنای زندگی کمرنگ شده یا راه و روش درست در فضای مهآلود موجود گم شود. این کتاب به خواننده کمک میکند رنگ تازهای به معنای زندگی بزند و فضای مهآلود را تاب بیاورد. بنابراین سقراط اکسپرس میتواند برای همهی کسانی مفید باشد که در جستوجوی معنای اصیل زندگی هستند.
بخشی از کتاب سقراط اکسپرس
«۲:۴۸ عصر. جایی در آلپ سوئیس. سوار بر قطار شمارهٔ ۹۲۱، شرکت راهآهن فدرال سوئیس. مسیر زوریخ به سن موریتز.
میز تاشوِ پیشِ رویم با یک فشار سرجا چِفت میشود. چه خوب. از پنجره چشمانداز قلههای مرتفع و دشتهای زمردین، چیزی شبیه زادگاه هایدی، پیداست. زیباست. چند دقیقه بعد، فکری عجیب به ذهنم خطور میکند: همهچیز خوب است، اما زیادی خوب.
زیادی خوب؟ زیادی خوب هم داریم؟ همه از چیزهای خوب خوششان میآید، بهخصوص امریکاییها. در مکالماتِ روزمرهمان از کلمهٔ «خوب» خیلی استفاده میکنیم. گاهی هم حسابی کشدار میگوییم «خوووووب.» انگار بسّمان نیست. وقتی به کسی میگوییم «روز خوبی داشته باشی»، پشتبندش نمیگوییم «اما نه زیادی خوب». خوبیِ زیاد مثل یک عالم بستنیِ راکی رود است، یا یک عالم عشق: از حیث نظری ممکن است، اما اینکه به تجربهٔ کسی درآمده باشد، نه.
حالا، بعد از اینهمه ساعت خوبیِ مدام، دلم سنگریزه و ناخالصی میخواهد، زبری، چرک و دوده.
شاید، چون سفرم طولانیست، بهقول دوستم «قاطی کردهام» و آببهآب شدهام. نمیدانم، شاید. وقتی قطار وارد تونل قشنگی میشود (نمیدانم تونلها هم میتوانند خوب و قشنگ باشند یا نه) مازوخیست پنهانم رو میآید و یک روسوِ تمامعیار میشوم.
پیشخدمت قطار از راه میرسد، با آن لباسهای آراسته و میز چرخدار خوشبووبرنگش و عطر قهوه دمی و شیرینی که پیچیده در فضا. میپرسد کمکی چیزی نیاز ندارم؟ به سؤالش فکر میکنم و پیش خودم میگویم شاید رنجْ لازمهٔ زندگیِ خوب است. شاید رنج، به همان شیوهٔ پیچیدهٔ خودش، چیز خوبی باشد.
«آقا؟ چیزی لازم دارید؟»
بله. بهگمانم بله. میشود کمی با من بدرفتاری کنید؟ به سر و رویم گِل و کثافت بمالید. اذیتم کنید. آزارم دهید لطفاً.
چیزی بیش از صد سال پیش، مسافری دیگر هم، سوار بر قطار سوئیسی، چنین فکرهایی در سر داشت، شاعر و آهنگسازی ناکام، نابغهای آکادمیک، که به موفقیت پشت پا زد و آوارهٔ کوه و دشت شد. یک «هوانوردِ اقلیمِ روح» که از شادی و رقص استقبال میکرد و شعارش این بود: «خطرناک زندگی کن!» او هم انگار از رنج خوشش میآمد.
روز گراندهاگ فیلم محبوب من است. بیاندازه محبوب. شاید بیستوپنج بار نگاهش کردهام. روز گراندهاگ فیلم محبوب من است. بیاندازه محبوب. شاید بیستوپنج بار نگاهش کردهام. روز گراندهاگ فیلم محبوب من است. بیاندازه...
من این فیلم را فقط ندیدهام؛ با آن راز و نیازها کردهام. با همهچیزش زندگی کردهام. همان اول که فیلم آمد عاشقش شدم، سال ۱۹۹۳. قبل از آنکه بشود میمِ فرهنگی، یا تکیه کلام، خیلی قبلتر از زمانی که لفظ «میم» به فرهنگ روزمره راه ببرد، عاشقش بودم.
شخصیت اصلیِ فیلم هواشناسِ بدعنقیست به اسم فیل کانرز. باز مأموریت دارد در پانکتاونیِ پنسیلوانیا از جشنِ روز گراندهاگ گزارش تهیه کند. فیل کوچکترین رغبتی به این مأموریت ندارد و از هیچ فرصتی برای نق زدن سر همکاران سختکوش و بینوایش فروگذار نمیکند. یک روز مثل همیشه گزارش را آماده میکند و میرود بخوابد. صبح که بیدار میشود، میبیند دوباره روز گراندهاگ است! این اتفاق روزهای بعد هم میافتد، دوباره، و دوباره. هر روز دوم فوریه است. گیر کرده بود میانِ جماعتِ پنسیلوانیا. باید روزی خستهکننده و تکراری را شب میکرد؛ و بعدش باز دوم فوریه بود و روز از نو روزی از نو. فیل در واکنش به این مخمصه هر روز حالش عوض میشد. یک روز ناباوری، یک روز رواداری، روز بعد خشم، فرداش حسِ فریبخوردگی، استیصال، و در نهایت هم پذیرفتنِ معضل.
ژانر روز گراندهاگ کمدی رمانتیک است، اما به نظر من این فیلم فلسفیترین فیلم دنیاست. فیل، در حینِ کلنجار رفتن با خوب و بدِ آن روزهای تکراری، با مضامینِ عمدهٔ فلسفی هم دستبهگریبان است: عملِ اخلاقی چیست؟ ما از ارادهٔ آزاد برخورداریم یا زندگیمان را از قبل نوشتهاند؟ آدم بالغ چندتا پنکیکِ زغالاخته میتواند بخورد و نترکد؟
بیشتر خوشحالم، نه متعجب، از اینکه مضمونِ فیلم با نظریهٔ حیرتآور و عجیبِ فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی، که یک سده قبل مطرح کرده بود، همخوانی دارد. نیچه فرزند ناخلفِ فلسفهٔ غرب است. بهطرزی انکارناپذیر باهوش بود و عالم. خیلیها نیچه را دیوانه یا یهودستیز یا گمراه میدانستند، اما هیچکدامِ اینها نبود؛ اغواگرترین و گریزناپذیرترینِ فیلسوفان بوده، و هست.»
حجم
۴۱۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
حجم
۴۱۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
نظرات کاربران
من این کتاب رو هنوز کامل نخوندم و در حال حاضر تا بخش گاندی خوندم. تا اینجا میتونم بگم که یکی از زیبا ترین کتاب هاست که باعث میشه افراد با فلسفه به زیبایی آشنا بشن و با طنز خیلی
بدون یک فلسفۀ خوب، ما فقط پاسخهایی سطحی و سخیف برای مسائل زندگی پیشفرض میگیریم. مثلاً، ملاک و معیار زندگیِ خوب داشتن امکانات بهتر و مصرف کردن بیشتر است؛ زندگیِ خوب زندگیِ مرفّه و تجملی است. اما مگر زندگی جنبۀ
از اون کتاب هایی بود که حتما به بقیه پیشنهاد میکنم! . این کتاب یه جورایی برام مثل دنیای سوفی بود اما با این تفاوت که علاوه بر این که اطلاعاتی در مورد خود فیلسوف میداد یه جورایی با زندگی واقعی قاطیش
من نسخه فیزیکی کتاب رو خوندم پیش فرضهای زندگی روزمره رو به چالش میکشه خیلی جذاب و عمیق و کاربردیه من بعضی عباراتش رو بارها مرور کردم و به شدت کتاب رو توصیه میکنم
من کاغذی این کتاب رو نمایشگاه کتاب از نشر نیماژ گرفتم ، به معنای واقعی کارتن مقوا ، حررررافی زیاد برای چیزای معمولی که حتی تو ویکی پدیا فارسی هم هست ، چون دچار یه هایپ و ترند هستش و
واقعا ارزش مطالعه داره
فلسفه رو میکنه هلو برو تو گلو
این کتاب فوق العاده بود:)) واقعا دوستش داشتم و بنظرم توی ژانر خودش خیلی خوب و تفکر برانگیز بود مجتبی شکوری هم یک قسمت رود رو به این کتاب اختصاص داده، میتونید اول اون رو ببینید یا بشنوید و اگر خوشتون اومد
بررسی خرد بزرگان تاریخ میتونه اون کل منسجمی که نیاز داریمو بعد دین بهمون بده!