
کتاب مردگان عمارت بیست و پنجم
معرفی کتاب مردگان عمارت بیست و پنجم
کتاب الکترونیکی مردگان عمارت بیستوپنجم نوشتهٔ «سیامک گلشیری» در سال ۱۴۰۳ از نشر چشمه منتشر شده است. این اثر در ژانر داستانی و با رویکردی معمایی و ترسناک نوشته شده و فضای آن میان واقعیت و خیال در نوسان است. داستان حول محور شخصیتهایی میگردد که با مرگ، فقدان و رازهای تاریک گذشته دستوپنجه نرم میکنند. کتاب «مردگان عمارت بیستوپنجم» با فضاسازی وهمآلود و روایت چندلایه، مخاطب را به دنیایی پر از تعلیق و اضطراب میبرد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مردگان عمارت بیست و پنجم اثر سیامک گلشیری
در کتاب «مردگان عمارت بیستوپنجم» به قلم «سیامک گلشیری»، با داستانی روبهرو هستیم که مرز میان واقعیت و کابوس را باریکتر از همیشه به تصویر میکشد. این کتاب در قالب رمان نوشته شده و با بهرهگیری از عناصر ژانر وحشت و معمایی، فضای سرد و رازآلودی را خلق میکند. روایت کتاب از زبان اولشخص است و خواننده را به درون ذهن و احساسات شخصیت اصلی میبرد؛ شخصیتی که با فقدان، اندوه و خاطرات تلخ گذشته مواجه است و درعینحال، با اتفاقات غیرمنتظره و هولناک روبهرو میشود.
ساختار داستان «مردگان عمارت بیستوپنجم» بهگونهای است که با پیشروی در روایت، لایههای پنهان شخصیتها و رازهای گذشته بهتدریج آشکار میشود. «سیامک گلشیری» در این اثر، با استفاده از توصیفهای دقیق و فضاسازیهای پرتنش، تجربهای متفاوت از مواجهه با ترس، سوگواری و مواجهه با ناشناختهها را برای مخاطب رقم زده است. «مردگان عمارت بیستوپنجم» نهتنها به مضامین مرگ و فقدان میپردازد، بلکه به تأثیرات روانی این رویدادها بر زندگی انسانها نیز توجه دارد و در خلال روایت، به پیچیدگیهای روابط انسانی و سایههای گذشته اشاره میکند.
خلاصه داستان مردگان عمارت بیست و پنجم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان «مردگان عمارت بیستوپنجم» با اعتراف راوی به تبدیلشدنش به خونآشام آغاز میشود؛ او در روستایی دورافتاده زندگی میکند و تلاش دارد با شکار حیوانات، از آسیبرساندن به انسانها خودداری کند، اما یک شب وسوسهٔ خون انسانی زخمی او را از خود بیخود میکند و مرتکب عملی میشود که تا مدتها برایش عذابوجدان بهدنبال دارد. این اتفاقْ آغاز سفری است به اعماق ذهن و خاطرات راوی؛ جایی که فقدان همسرش، «مهشید»، و اندوهی که از مرگ او بهجا مانده سایهای سنگین بر زندگیاش انداخته است. راوی که دیگر توان ماندن در روستا را ندارد، تصمیم میگیرد به جایی دور برود تا از انسانها فاصله بگیرد. در این مسیر، خاطرات همسرش و احساس گناه، او را به مرز فروپاشی میکشاند. در لحظهای بحرانی، زمانی که قصد دارد به زندگی خود پایان دهد، زنی مرموز سر راهش قرار میگیرد. این زن که خود نیز گذشتهای پر از رنج و راز دارد، با روایت داستان زندگیاش، راوی را به سفری شبانه در خیابانها و پارکهای شهر میبرد.
در این مسیر، مرز میان واقعیت و خیال، زندگی و مرگ و گذشته و حال بهشدت به هم میریزد. داستان با روایتهای تودرتو، خاطرات تلخ و مواجهه با سایههای ترسناک، بهتدریج رازهایی را دربارهٔ قتلها، ناپدیدشدنها و روابط پیچیدهٔ شخصیتها آشکار میکند. فضای وهمآلود و حضور شخصیتهایی با گذشتههای تاریک، تعلیق و اضطراب را تا انتهای داستان حفظ میکند. در نهایت، «مردگان عمارت بیستوپنجم» بیش از آنکه صرفاً داستانی ترسناک باشد، روایتی است از سوگواری، تنهایی و تلاش برای رهایی از گذشتهای که همچنان زنده است.
چرا باید کتاب مردگان عمارت بیست و پنجم را بخوانیم؟
این کتاب با فضاسازی منحصربهفرد و روایت چندلایه، تجربهای متفاوت از مواجهه با ترس، اندوه و رازهای پنهان ارائه میدهد. کتاب «مردگان عمارت بیستوپنجم» نهتنها به عناصر ژانر وحشت وفادار است، بلکه با پرداختن به سوگواری، فقدان و تأثیرات روانی آنها، لایههای عمیقتری از احساسات انسانی را کاوش میکند. روایت داستان از زبان اولشخص و حضور شخصیتهایی با گذشتههای پیچیده باعث میشود خواننده بهراحتی با فضای داستان همذاتپنداری کند و درگیر تعلیق و اضطراب روایت شود. خواندن این اثر برای کسانی که به داستانهای معمایی، روانشناختی و ترسناک علاقه دارند تجربهای متفاوت و بهیادماندنی خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معمایی، ژانر وحشت و داستانهایی با فضای روانشناختی و تاریک مناسب است. کسانی که دغدغهٔ سوگواری، تنهایی یا مواجهه با گذشتههای حلنشده را دارند میتوانند با روایت این اثر ارتباط برقرار کنند. همچنین دوستداران داستانهای پرتعلیق و رازآلود از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
درباره سیامک گلشیری
«سیامک گلشیری»، متولد مرداد ۱۳۴۷ در اصفهان، در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. عموی او، «هوشنگ گلشیری»، از چهرههای برجستهٔ ادبیات معاصر ایران است. «سیامک گلشیری» فعالیت ادبی خود را با انتشار داستان در مجلهها آغاز کرد؛ نخستین داستان کوتاه او با عنوان «یک شب، دیروقت» در سال ۱۳۷۳ در مجلهٔ «آدینه» چاپ شد و چهار سال بعد، در سال ۱۳۷۷، مجموعه داستانش با نام «از عشق و مرگ» منتشر گردید.
«گلشیری» تا کنون بیش از ۴۰ اثر شامل بیش از ۲۰ رمان و چند مجموعه داستان منتشر کرده است. «رمانهای پنجگانهٔ خونآشام» از جمله آثار ماندگار اوست که در فهرست «کلاغ سفید» و لیست کتابخانهٔ بینالمللی مونیخ در سال ۲۰۱۴ جای گرفت و به پرفروشترین مجموعه رمان در تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران تبدیل شد.
«سیامک گلشیری» بیش از یک دهه است که در دانشگاهها و مؤسسههای مختلف، از جمله دانشکدهٔ هنرهای زیبا دانشگاه تهران، به تدریس داستاننویسی مشغول بوده است.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
«سیامک گلشیری» چند جایزه دریافت کرده است، از جمله میتوان به جایزهٔ «کتاب سال مهر» و «لوح تقدیر جایزهٔ یلدا» اشاره کرد. این جوایز بهخاطر آثار متعدد در حوزهٔ رمان و داستانهای کوتاهش به او اهدا شدهاند.
بخشی از کتاب مردگان عمارت بیست و پنجم
«رفتم جلو. ماشینها داشتند به سرعتِ باد از چندمتریام رد میشدند. یک لحظه تصمیم گرفتم بدوم جلو و کار را تمام کنم. اما فکر کردم اگر نمیرم چه. اگر ناقص شوم و بیفتم گوشهای و تا آخر عمر مجبور باشم زنده باشم. این بود که به راهم ادامه دادم تا اینکه دیدم ایستادهام روی پلی که از روی اتوبانی میگذرد. دستهایم را گذاشتم روی نردهٔ حفاظ پل و از میان اشکهایی که چشمهایم را سیراب کرده بودند، زل زدم به ماشینها که آن پایین بهسرعت در حرکت بودند. یاد شبی افتاده بودم که تا دیروقت مانده بودم محل کارم و مهشید زنگ زده بود که یکی چندبار در زده و هربار که او در را باز کرده، هیچکس را ندیده. گفته بود که حتی تلفن خانه چندبار زنگ خورده و هربار فقط صدای نفسهای کسی پشت خط میآمده. وقتی داشت با من حرف میزد، گفته بود که صدای قدمهای کسی را پشت در میشنود و خواسته بود سریع خودم را برسانم خانه. اما من فقط گفته بودم نگران نباشد، کارم که تمام شد برمیگردم. فکر نمیکردم چیز مهمی باشد. یکی دو ساعت بعد که رسیدم خانه، دیدم همسرم، با آن جثهٔ نحیفش، نشسته گوشهٔ مبل و زانوهایش را بغل کرده و آنقدر گریه کرده که صدایش درنمیآید. وقتی نشستم کنارش، پرید توی بغلم و هقهقش بلند شد و گفت که هیچوقت مرا نمیبخشد. گریه میکرد و میگفت طرف میخواسته با کلیدی چیزی در را باز کند و او فقط نشسته بوده روی مبل و جرئت نداشته از جایش تکان بخورد. همانطور که محکم بغلم کرده بود و گریه میکرد، گفت: «ممکن بود مهشیدِ عزیزتو بکشن. ممکن بود مهشیدِ عزیزت حالا مرده باشه.»»
حجم
۱۳۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
حجم
۱۳۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه