دانلود و خرید کتاب سم برای صبحانه لمونی اسنیکت ترجمه احسان کرم ویسی
تصویر جلد کتاب سم برای صبحانه

کتاب سم برای صبحانه

انتشارات:انتشارات خوب
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب سم برای صبحانه

کتاب سم برای صبحانه نوشتهٔ لمونی اسنیکت و ترجمهٔ احسان کرم ویسی است. انتشارات خوب این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است.

درباره کتاب سم برای صبحانه

کتاب سم برای صبحانه (Poison for Breakfast) برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی است که تصویرگری آن بر عهدهٔ «مارگو کِنت» بوده است. این رمان که جزو ادبیات فلسفی طبقه‌بندی شده، در باب فردی است که پس از خوردن صبحانه متوجه مسموم‌بودن آن می‌شود. این راوی در ادامه با دیدگاه‌های خاص خود اجزای صبحانه را مورد کاوش قرار می‌دهد تا متوجه شود کدام بخش به سم آلوده بوده است. گفته شده است که این کتاب بیشتر از آنکه دربارهٔ مردی در حال مرگ باشد، به مسائل دیگر با دیدی فلسفی پرداخته است. داستان از جایی آغاز می‌شود که مرد پس از صرف صبحانه یادداشتی را از زیر در اتاق دریافت می‌کند. در یادداشت نوشته شده صبحانه مسموم بوده است. همین یک جمله بنیان نگارش این رمان است. لمونی اسنیکت از روایت «صبحانهٔ مسموم» برای کشف چندین مفهوم بزرگ‌تر استفاده کرده است. این نویسنده اعتقادات فلسفی خود دربارهٔ مرگ و همچنین لذت‌هایی را که از ادبیات می‌برد، مورد بحث قرار داده است. با او همراه شوید.

خواندن کتاب سم برای صبحانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره لمونی اسنیکت

لمونی اسنیکت با نام واقعی «دنیل هندلر» در سال ۱۹۷۰ میلادی در آمریکا به دنیا آمد. او از دههٔ ۱۹۹۰ به‌عنوان داستان‌نویس، فیلم‌نامه‌نویس و آکاردئون‌نواز شناخته شده است. شهرت اساسی او در قلمرو نویسندگی به‌سبب آثاری است که برای کودکان و نوجوانان نوشته است. در میان آثار اسنیکت، مجموعهٔ «ماجراهای ناگوار» بسیار شناخته شد و مورد توجه بسیاری از خوانندگان کودک و نوجوان در سراسر جهان قرار گرفت. این مجموعه که در ۱۳ جلد عرضه شد، دربارهٔ بچه‌های خانواده‌ای پولدار است که پدر و مادرشان را در یک حادثه از دست می‌دهند و با ماجراهای مختلفی روبه‌رو می‌شوند. نویسنده در این مجموعه کتاب‌ها با نگاهی بسیار متفاوت به جهان کودکان و نوجوانان می‌نگرد. نوجوان‌های بسیاری در کشورهای انگلیسی‌زبان و نیز در سراسر جهان هستند که عاشق پرسش‌های گیج‌کننده و ماجراهای ناگوار و شگفت‌آور داستان‌های این نویسنده‌اند. لمونی اسنیکت سپس با برداشتن مرزبندی مخاطبان، هم به نوجوانان و هم به بزرگسالان توجه کرده است. «سم برای صبحانه» نام یکی از رمان‌های او است.

بخشی از کتاب سم برای صبحانه

«زیر درخت با صورت روی زمین افتاده بودم و نمی‌دانستم که زنده‌ام یا مرده. شاید هم داشتم از مسمومیت می‌مردم. اگر واقعاً داشتم می‌مردمکه البته همین‌طور هم بود و همهٔ ما در حال مردنیم، چون بالاخره دیر یا زود روزی مرگ سراغمان می‌آیدجای بدی هم برای رخت بربستن از دنیا نبود. حتی دیدم برای خاک‌سپاری هم جای خوب و باصفایی است، می‌شد زیر همین درختی که از قرار معلوم داشتم نفس‌های آخرم را می‌کشیدم قبری بکَنند و مرا تویش به خاک بسپارند. نمی‌خواستم بمیرم، شکی درش نیست، ولی نگرانی دربارهٔ چیزی که وقوعش حتمی است، کار بیهوده‌ای است. تقریباً می‌توانم گریه و زاری آدم‌ها را بر سر مزار دنج و قشنگم بشنوم. «چرا، آخه چرا با لمونی اسنیکت بهتر تا نکردم؟»

ولی کمی که گذشت دیدم نه، نمرده‌ام، حداقل هنوز زنده بودم. حالت مسمومیت نداشتم. نه تشنج داشتم، نه تب و رعشه، نه مثل یک ماشین لباس‌شویی درب و داغان می‌لرزیدم. به‌خاطر زمین‌خوردنم چند جایی‌ام زخم و خراش افتاده بود، منتها صدمهٔ جدی ندیده بودم. نه استخوانی شکسته بود، نه دست‌وپایم پیچ خورده بود، نه دچار ضربهٔ مغزی شده بودم، یعنی امری ناملایم که بر اثر برخورد شدیدِ سرتان بر سرتان می‌آید، بر سر من نیامده بود. نمرده بودم و آسیب جدی و مهمی هم ندیده بودم. فقط درد داشتم و خجل بودم، یعنی احساسی که اگر آدم دست‌وپاچلفتی‌ای باشید زیاد برایتان پیش می‌آید. اگر آدم دست‌وپاچلفتی‌ای باشید، همیشه جایی از بدنتان را یا می‌کوبید به این‌ور و آن‌ور، یا دستتان لای چیزی می‌ماند، یا پایتان به جایی گیر می‌کند، یا چیزی اشتباهی دورتان می‌پیچد، چون اشتباهی انجامش داده‌اید، چون دست‌وپاچلفتی هستید. پس به خودتان آسیب می‌زنید، و آسیب دیدن درد دارد، و این‌طوری است که بعدش یک نفر به شما نگاه می‌کند و به خودش می‌گوید خدایا چطور ممکن است که کسی خودش را بکوبد به این‌ور و آن‌ور، یا دستش لای فلان چیز بماند، یا پایش بین بیسار چیز گیر کند، یا خودش را دور بهمان چیز بپیچد و این‌ها همه در صورتی است که باقی مردم عین آدم بدون هیچ حادثه‌ای همین کارها را انجام می‌دهند و اینجاست که خجل می‌شوید. نکتهٔ غریب در مورد خجل بودن این است که همین که اراده کنید خجل بشوید، کمتر خجل می‌شوید. برای همین، همان‌جا دراز کشیدم. خودم می‌دانستم خجل شده‌ام و تصمیم گرفتم از خجل بودنم خجل نباشم و همین موجب شد همین‌طور که آنجا با کله توی سنگریزه‌ها دراز کشیده بودم کمتر و کمتر خجل بشوم.

چیز دیگری که اگر دست‌وپاچلفتی باشید برایتان زیاد اتفاق می‌افتد، و این یکی خیلی جالب‌تر از خجالت و درد کشیدن است، این است که پدیده‌های پیرامون را طوری می‌بینید که اغلب مردم قادر به دیدنش نیستند. دست‌وپاچلفتی بودن باعث می‌شود تا جهان را از زاویه‌ای بنگرید که حتی خیلی از انسان‌های وارسته نیز هرگز گوشه‌چشمی به نظرگاه شما نخواهند داشت. برای مثال اگر در گالری هنری باشید و چیزی که بقیهٔ آدم‌ها خیلی راحت از کنارش رد می‌شوند پایتان را زخم کند، شما را به اتاق پشتی می‌برند و می‌توانید پشت‌وپسلهٔ گالری را ببینید، جایی که جعبهٔ کمک‌های اولیه و مجسمه‌های عجیب‌وغریب را نگه می‌دارند. در آشپزخانه اگر وردنه از دستتان بیفتد، خطوط محو جالب‌توجهی خواهید دید از آرد و کَره که خیلی از مردم قادر به دیدن چنین صحنه‌ای نیستند. نیازی نیست که بگوییم در آشپزخانه کمدی هست که کهنه‌ها را آنجا نگه می‌دارند و وقتی شما کهنه را هم به زمین می‌اندازید می‌بینید که چه صحنه‌ای است جمع شدن کهنه‌پارچه‌ای زیر میز آشپزخانه، و وقتی سرتان به میز آشپزخانه کوبید نمایی نزدیک خواهید دید از کیسه‌ای یخ که روی سرتان گرفته‌اید تا از ورم کله‌تان بکاهید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۱۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۳۱۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان