دانلود و خرید کتاب پنجره‌ی بزرگ لمونی اسنیکت ترجمه فرزانه کریمی

معرفی کتاب پنجره‌ی بزرگ

پنجره بزرگ جلد سوم از داستان‌های مجموعه ماجراهای ناگوار، نوشته لمونی اسنیکت است. این داستان درباره سه خواهر و برادر است که مجبورند در خانه کسی زندگی کنند که برای تصاحب ثروت خانوادگی‌شان نقشه می‌کشد.

درباره مجموعه داستان‌های ماجراهای ناگوار

داستان مجموعه‌ ماجراهای ناگوار از این قرار است که ویولت، کلاوس و سانی بودلر سه خواهر و برادر هستند که زندگی‌شان با شنیدن خبر مرگ پدر و مادرشان ناگهان تغییر می‌کند. آنها بعد از مرگ والدین‌شان، باید در خانه‌ کُنت اُلاف (یکی از اقوام دور) زندگی کنند. کنت الاف برای ثروت خانوادگی آن‌ها نقشه‌هایی دارد که این نقشه‌ها و اقدامات بچه‌ها داستان‌های این مجموعه‌ ۱۳ جلدی را می‌سازد.

ماجراهای ناگوار تا کنون به ۴۱ زبان مختلف ترجمه شده و در مجموع ۵۵ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است. این اثر جوایز مختلفی را نیز از آن خود کرده است. جایزه‌ ادبی کتاب کودک کلورادو، جایزه کتابخوان‌های نوجوان نوادا و جایزه‌ نن از آن جمله‌اند.

خواندن مجموعه داستان ماجراهای ناگوار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این مجموعه داستان جذاب را به بچه‌هایی که دوست دارند داستانی ماجراجویانه و هیجان انگیز بخوانند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پنجره بزرگ

لاوس، بچه وسطی بودلرها، که فکر می‌کرد اگر به آن آب‌نبات‌ها فقط لب بزند، زبانش فوری ورم می‌کند و دیگر نمی‌تواند حرف بزند، لبخندزنان به آقای پو گفت: «خیلی لطف کردید، آقای پو.» کلاوس عینکش را از روی چشم‌هایش برداشت و با خودش فکر کرد که کاش آقای پو به جای آب‌نبات نعنایی، یک کتاب یا روزنامه برایش آورده بود. کلاوس دیوانهٔ کتاب بود و روز تولد هشت سالگیش، زمانی که متوجه شده بود به آب‌نبات نعنایی حساسیت دارد، تمام کتاب‌های والدینشان را که به حساسیت‌ها مربوط می‌شدند خوانده بود. او آن‌قدر در این باره کتاب خوانده بود که چهار سال بعد حتی می‌توانست اسم تمام ترکیبات شیمیایی را که به آنها حساسیت داشت و باعث می‌شدند زبانش ورم کند از حفظ نام ببرد.

سانی جیغ کشید: «توی!»

کوچک‌ترین بچه بودلرها خیلی کوچولو بود و مثل خیلی از بچه‌های کوچولوی دیگر، اغلب کلماتی را به زبان می‌آورد که فهمیدن معنی آنها خیلی مشکل بود. احتمالاً منظور او از کلمه «توی!» این بود که «من هیچ‌وقت آب‌نبات‌نعنایی نخورده‌ام، چون حدس می‌زنم که مثل خواهر و برادرم به آن حساسیت داشته باشم.» اما باز هم نمی‌شد مطمئن بود که منظورش همین بوده است یا نه. شاید هم منظورش این بود که «کاش می‌توانستم یک آب‌نبات نعنایی را گاز بزنم، چون از گاز گرفتن با چهار دندان تیزم خوشم می‌آید، اما نمی‌خواهم خودم را به خطر بیندازم و درگیر عوارض حساسیتی بشوم.»


Hana
۱۳۹۹/۰۷/۱۹

از این یکی بیشتر خوشم اومد. به بقیه هم پیشنهاد می کنم

yasi
۱۳۹۹/۰۱/۰۳

من به شخصه هر بار از این مجموعه کتاب میخوانم خودم را به نوبت به جای ویولت کلاوس و سانی می گذارم و از این همه اتفاق بد ناراحت و هر اتفاق خوب هیجان زده میشوم

sana
۱۳۹۹/۰۱/۲۰

فوق العادست

دانیال مهریزی
۱۳۹۹/۰۱/۱۹

این مجموعه بهترین مجموعه ی دنیاست این مجموعه زندگی خیلی هارو بازگو میکنه ولی یک سوال به نظرتون چیز هایی که اسنیکت مینویسه دروغه بیشتر فکر کنید V.F.D کاملا واقعیه ما همه جا چشم داریم و همیشه به شما کمک کردیم چون

- بیشتر
a raven from night
۱۴۰۰/۰۷/۲۶

این کتاب خیلی باحاله، البته منظور من از باحال خف و خفن مثل چه میدونم کمیک ابرقهرمانی نیست، اما زندگی خیلی از آدم ها رو با بُل‌د کردن داره نشون میده. و درواقع محتواش خیلی کم شباهت به داستان معروف

- بیشتر
AR THR
۱۴۰۰/۰۷/۰۳

همه چیز خوب ولی انصافا با نور ماه نمیشه چیزی رو آتیش زد با دندون هم نمیشه پای چوبی رو شکوند :)

M.K Akiba Kenshow
۱۳۹۹/۰۹/۲۴

یک تراژدی واقعا عالی ولی ایکاش داخل اوج موفقیت هاشون اتفاق بد براشون نمی افتاد به همه پیشنهاد میکنم 💓💓💓

Army
۱۳۹۹/۰۹/۱۲

میشــــــــــــه رایگانش کنید من نخوندم ولی چون همه نظرشون مثبت بود گفتم رایگانش کنید تا بخونم

𝘼𝙂𝘿`𝘚𝘶𝘨𝘢
۱۳۹۹/۰۹/۱۱

جالب و هیجانی بود😄😋👍🏻👌🏻🌺

سحر
۱۳۹۹/۰۲/۰۸

عالیییییی حتما بخونید عاشقش میشین

بخش اول اگر یتیمان بودلر را خیلی خوب نمی‌شناختید و می‌دیدید که آنها در اسکلهٔ داموکلس، روی چمدان‌هایشان نشسته‌اند، احتمالاً تصور می‌کردید که راهی سفری پر از ماجراجویی‌های هیجان‌انگیزند. به‌خصوص که بچه‌ها تازه از فیکل فِری پیاده شده بودند، و لِنـج فیـکل فِری آنهـا را از آن سوی دریاچهٔ لاکریمـوس به این طرف آورده بود تا با عمه جوزفینشان زندگی کنند، و در بیشتر موارد، چنین شرایطی باید دورانی شاد و هیجان‌انگیز را در پی داشته باشد. اما کاملاً در اشتباه بودید.
💕Adrien💕
او آدم خوش‌قلبی بود. اما در این دنیا، فقط خوش‌قلب بودن کافی نیست
.
در شرایط عادی، این کار مؤدبانه‌ای نیست که بدون در زدن وارد اتاق کسی بشویم، اما اگر صاحب آن اتاق مرده باشد یا وانمود کند که مرده است، می‌شود در این مورد استثنا قائل شد
اندلس
وقتی کسی تغییر قیافه می‌دهد و این کار را خیلی خوب انجام نمی‌دهد، می‌گویند که تغییر قیافهٔ شفاف داده است. معنی ''تغییر قیافهٔ شفاف'' این نیست که آن فرد لباس نایلونی یا شیشه‌ای یا از جنس شفاف دیگری پوشیده باشد؛ فقط به این معنی است که آدم راحت می‌فهمد او تغییر قیافه داده است ـ یعنی حتی یک لحظه هم کسی گول نمی‌خورد که او را با فرد دیگری اشتباه بگیرد. وایولت هم وقتی خیره به مردی نگاه می‌کرد که نزدیک بود با او برخورد کند، حتی یک لحظه هم گول نخورد.
اندلس
برای بررسی زندگی، روشی وجود دارد که به آن ''نگاه منطقی'' می‌گویند. این روش یعنی ''مقایسهٔ چیزهایی که در زمان حال برای آدم رخ می‌دهد با چیزهایی که در زمانی دیگر یا برای فردی دیگر رخ داده است، به طوری که احساس بهتری را در او به وجود بیاورد''.
.
در شب‌های سرد، هیچ‌چیز مثل یک سوپ داغ نمی‌چسبد.
.
مطالعه از هر کار دیگری لذت‌بخش‌تر است
.
اینکه آدم‌ها در گیرودار زندگی‌های فلاکت‌بارشان یکدیگر را داشته باشند، مثل این است که وسط دریایی طوفانی سوار بر قایقی بادبانی باشند، و برای یتیمان بودلر، این سعادت واقعاً بزرگی بود.
مهری
البته دزدی جرم است، و کار خیلی بی‌ادبانه‌ای است. اما در شرایط خاص، از اغلب کارهای بی‌ادبانه می‌شود چشم‌پوشی کرد. برای مثال، اگر شما داخل موزه باشید و به این فکر بیفتید که یکی از تابلوهای نقاشی موزه خیلی به خانه‌تان می‌آید، و آن تابلو را بردارید و ببرید، اصلاً نمی‌شود از کارتان چشم‌پوشی کرد. اما اگر خیلی‌خیلی گرسنه باشید و به هیچ شکلی هم نتوانید پول تهیه کنید، آن وقت تابلو را بردارید و به خانه ببرید، و بخوریدش، کارتان توجیه دارد و می‌شود از آن گذشت.
اندلس

حجم

۴۵۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۴۵۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان