دانلود کتاب‌های یوکیو می‌شیما

یوکیو می‌شیما

درباره یوکیو میشیما

یوکیو میشیما با نام واقعی «کیمی‌تیک هیرااُکا» مردی است که در دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی یکی از نویسندگان پیشرو ژاپن به حساب می‌رفت و البته سراسر زندگی‌اش با کارها و وقایع عجیب گره خورده است. وقتی که او جوان بود به خدمت ارتش ژاپن درآمد، در حین خدمت به فکر راه انداختن یک کودتای تمام عیار بود و در نهایت خبر خودکشی سامورایی این نویسنده در ۴۵ سالگی‌اش‌ ژاپن را در بهت و حیرت فرو برد.

زندگی یوکیو میشیما

یوکیو میشیما در ۱۴ ژانویه ۱۹۲۵ در توکیو ژاپن به دنیا آمد. او فرزند یک کارمند عالی‌رتبه‌ی دولتی بود و در یکی از بهترین مدرسه‌های توکیو تحصیل کرد. یوکیو در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم به دلیل ضعیف بودن قوای بدنی‌اش برای خدمت در ارتش ژاپن پذیرفته نشد و در عوض در یک کارخانه مشغول به کار شد. او بعد از فروکش کردن آتش جنگ به دانشگاه حقوق توکیو رفت و تحصیل در رشته‌ی حقوق را شروع کرد.

یوکیو میشیما در بیست‌وهشت‌سالگی (بین سال‌های ۱۹۴۹ - ۱۹۴۸) در موسسه‌ای مالی و بانکی کار می‌کرد، او در ظاهر زندگی معمولی را از سر می‌گذراند، اما این تمام ماجرا نبود چرا که بعد از ساعات کاری‌اش به خلق کردن یکی از بهترین آثارش می‌پرداخت. در سال ۱۹۴۹ اولین و مشهورترین اثر یوکیو منتشر شد که اعترافات یک ماسک یا اعترافات یک نقاب (Confessions Of a Mask) نام داشت. این اثر از یوکیو میشیما به نوعی خلاف جهت جریان اجتماعی خود شنا کردن به حساب می‌آمد و از طرفی دیگر عده‌ای اعتقاد داشتند که این اثر یوکیو یک خودزندگی‌نامه است.

آثار یوکیو میشیما

یوکیو میشیما در داستان اولش اعترافات یک نقاب به شکلی عمیق به زندگی فردی پرداخته که از نظر عواطف و تمایلات جنسی با جریان جامعه‌اش همسو نیست. این اثر به خاطر سبک نوشتاری‌اش و پرداخت عمیقی که نسبت به شخصیت اصلی داشت، به شدت مورد توجه قرار گرفت و خیلی زود جای نویسنده‌اش را در بین مولفان مطرح و برجسته‌ی ژاپن محکم کرد. همین باعث شد تا میشیما کار تمام‌وقت و درآمد نسبتا خوبی که از کار کردن در بانک به دست می‌آورد را به طور کامل رها کند و تمام توان و انرژی‌اش را برای خلق کردن و نوشتن اختصاص بدهد.

موفقیت و شهرت اولین اثر میشیما باعث شد که او بیش از قبل نسبت به زندگی کسانی که به هر نوعی از تفاوت‌های جسمانی و اختلالات روانی دچار هستند، حساس شود و دقت بیشتری پیدا کند. یوکیو در داستان‌های بعدی‌اش هم به سراغ داستان شخصیت‌هایی رفت که از نظر روانی یا جسمی تفاوت داشتند و به خاطر این تفاوت از سمت جامعه آزار دیده یا طرد شده‌ بودند.

تشنگی برای عشق (سال ۱۹۵۰)، رنگ‌های ممنوعه (سال ۱۹۵۴) و آوای امواج (سال ۱۹۵۴) آثار بعدی بودند که از یوکیو میشیما در ژاپن منتشر شدند. او در رمان تشنگی برای عشق از مسائل مهمی صحبت می‌کند که ریشه در فرهنگ‌های سنتی شرق آسیایی دارد و محدود به ژاپن نیست. او در این داستان از مفاهیم عمیقی مثل تناسخ، دیدگاه جامعه نسبت به زنان، میهن‌پرستی و... صحبت می‌کند.

یوکیو در داستان نسبتا بلندی به نام آوای امواج داستان عاشقانه‌ی یک پسر ماهیگیر روستایی را تعریف می‌کند که یک روز صبح خیلی زود دختر زیبا و مهربانی را کنار ساحل می‌بیند و آرام آرام با یکدیگر آشنا می‌شوند. هاتسو و دختر به هم دل می‌بازند، اما پدر دختر ثروتمندترین مرد روستا است و عشق هاتسو را باور ندارد. هاتسو تصمیم می‌گیرد عشق خود را ثابت کند و به این شکل یک داستان عاشقانه، ماندگار و شورانگیز او خلق می‌شود.

معبد طلایی عمارت کلاه‌فرنگی در سال ۱۹۵۶ منتشر شد و یکی دیگر از شاهکارهای یوکیو میشیما لقب گرفت. یوکیو در این داستان به سراغ مرد جوانی می‌رود که با چهره‌ای نه چندان جذاب و در فقر مطلق متولد شده و با تلاش‌های بسیار تبدیل به یک دستیار ذن شده است. در ادامه او نسبت به زیبایی یک معبد در عمارتی مجلل احساس خشم و انزجار پیدا می‌کند و این احساسات آنقدر او را تحت فشار قرار می‌دهند که او این مبعد را به آتش می‌کشد و به تلی از خاکستر تبدیل می‌کند.

رمان بعدی یوکیو بعد از ضیافت نام دارد و در سال ۱۹۶۰ منتشر شد. یوکیو این بار سعی کرده است تا دو تم را همزمان در داستانش پیاده‌سازی کند. یکی از این تم‌ها عشق در دوران میان‌سالی است و دیگری فساد در دنیای سیاست ژاپن را بیان می‌کند.

یوکیو میشیما به جز داستان کوتاه و رمان در فضاهایی مثل شعر و نمایش‌نامه هم آثاری را خلق کرده بود و بر روی صحنه برده بود. حتی خودش به عنوان بازیگر تئاتر و سینما هم تجربه‌هایی داشت و بعد از انتشار نمایشنا‌مه‌ی پنج نمایش‌نامه‌ی مدرن نو، در سال ۱۹۶۵ نمایشنامه‌ی مادام ساد را منتشر کرد.

یوکیو میشیما بعد از انتشار چندین داستان کوتاه، شعر، نمایشنامه، آخرین اثر خود یعنی چهارگانه‌ی دریای باروری را در سال‌های ۱۹۷۰ – ۱۹۶۵ نوشت و منتشر کرد. این اثر چهارجلدی یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای زندگی حرفه‌ای یوکیو به عنوان یک نویسنده محسوب می‌شود. اولین جلد «برف بهاری»، دومین جلد «اسب‌های لگام‌گسیخته»، سومین جلد «معبد سپیده‌دم» و چهارمین جلد «زوال فرشته» هستند که خوشبختانه همگی به زبان فارسی هم ترجمه شده‌اند.

یوکیو در «برف بهاری» قصه‌ی رابطه‌ی بین یک پسر از طبقه‌ی افراد تازه به دوران رسیده و دختری از اشراف سقوط کرده را روایت می‌کند. به علاوه او در بطن این ماجرا به جامعه‌ی ژاپن و فرهنگ مردم که تحت تاثیر فرهنگ‌های دیگر قرار گرفته انتقاداتی را وارد می‌کند. برخی از مخاطبان این برف بهاری را شبیه به رومئو و ژولیت (شاهکار شکسپیر) توصیف کرده‌اند و بعضی از فارسی‌زبان‌هایی که این داستان را خوانده‌اند پیچیدگی آن را شبیه به خواب‌های مه‌آلود دانسته‌اند.

«اسب‌های فراری» یا «اسب‌های لگام‌گسیخته» داستانی حماسی است که در آن تناسخ نقش پررنگ و پراهمیتی دارد. یوکیو در این داستان با خلق شخصیت‌هایی عمیق و جان‌دار از ریشه‌های محکمی که تعصب و ناآگاهی دارد صحبت می‌کند. نشریه‌ی بالتیمور سان (Baltimore Sun) این کتاب را یک شاهکار مدرن توصیف کرده و کریستین ساینس مانیتور (Christian Science Manitor) از نظر تحلیل و خلق شخصیت‌ها یوکیو میشیما را هم‌تراز با استاندال و داستایفسکی دانسته است.

«معبد سپیده‌دم» هم درست مثل جلد قبلی به موضوع تناسخ می‌پردازد و شخصیت‌هایی تازه را می‌بینیم که با مفاهیمی مثل تناسخ درگیری پیدا کرده‌اند. مثل دختری که اعتقاد دارد، در گذشته‌های پسری روستایی بوده و همین موضوع باعث می‌شود اطرافیانش او را حبس کنند تا بیشتر مایه‌ی شرمساری‌شان نشود. یوکیو برای خلق این داستان سحرانگیز پانصد صفحه‌ای به شهرها و کشورهای مختلفی (مثل تایلند) سفر می‌کند تا درمورد مفاهیم و وقایع داستانش تحقیقات کاملی انجام بدهد.

یوکیو میشیما در آخرین جلد از این چهارگانه قلب مخاطب را چنان با این اثر گره می‌زند که به گفته‌ی نیویورک تایمز «زوال فرشته» بهترین پایان‌بندی ممکن برای سه جلد قبلی است و گاردین آن را حماسه‌ای شورانگیز از ژاپن قرن بیستم دانسته.

پایان زندگی

یوکیو بعد از این که آخرین خطوط زوال فرشته را می‌نوشت، در جایی نوشت که «تمام کردن این کتاب برای من چیزی نیست به جز تمام شدن دنیا». به عقیده‌ی عده‌ای از مخاطبان و منتقدان یوکیو پس از نوشتن این چهارگانه به شکلی جنون‌آمیز به پایان دادن کار خود فکر می‌کرد.

در نهایت یوکیو میشیما در تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۷۰ یک سخنرانی ده دقیقه‌ای داشت و در آن از ضرورت برای تجدیدنظر و ایجاد تغییراتی ساختاری درمورد قانون اساسی ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم صحبت کرد، اما با همدلی مخاطبان نظامی روبه‌رو نشد و یوکیو در همان لحظه تصمیم گرفت تا به روش جنگجویان هدفمند و باستانی ژاپن (سامورایی‌ها) خودش را از پا درآورد.