دانلود و خرید کتاب صوتی آرایش دشمن
معرفی کتاب صوتی آرایش دشمن
کتاب صوتی آرایش دشمن نوشتهٔ املی نوتومب و ترجمهٔ مارال دیداری است. گویندگی این کتاب صوتی را مجید آقاکریمی انجام داده و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است. رمان کوتاه بلژیکی در قالبی میان گفتوگو، رمان و نمایشنامه نوشته شده است.
درباره کتاب صوتی آرایش دشمن
کتاب صوتی آرایش دشمن داستان یک مکالمهٔ طولانی است که در تاریخ ۲۴ مارس ۱۹۹۹ میلادی و در سالن انتظار فرودگاه پاریس انجام میشود. این گفتوگو میان مردی و دشمنش برقرار شده است؛ دشمنی جانی. این کتاب صوتی، داستان گناه و جرم و جنایت، داستان عشق و جنون و نفسانیت، داستانِ پیدا و پنهان و سرانجام داستان دو قاتل را روایت میکند؛ یکی در پی انکار جرمش و دیگری در پی اثبات آن. داستان صوتی آرایش دشمن مربوط به شخصیتی به نام «ژروم آنگوست» است که راهی سفری کاری به شهر بارسلونا است. در فرودگاه متوجه میشود پروازش با تأخیر انجام میشود. کلافه و ناامید، کتابی درمیآورد و شروع میکند به خواندن. کمی بعد غریبهای به نام «تکستور تکسل» روی صندلی کناری او مینشیند و بیمقدمه شروع میکند به تعریفکردن داستان زندگی خودش. گفته شده است که این اثر صوتی، نبوغ داستانسرایی املی نوتومب و قدرت او در غافلگیرکردن مخاطب را بهخوبی به تصویر میکشد. کتابْ خالی از رنگ و بوی فلسفی و مذهبی نیست و مهمتر از همه بر پایۀ اصل روانکاوی زیگموند فروید (تعارضهای ناخودآگاه میان بخشهای مختلف روان ــ نهاد، خود، فراخود ــ علت اصلی رفتار نابهنجار هستند) نوشته شده است. نویسنده در این رمان به اصل وحدت سهگانۀ تئاتر کلاسیک (وحدت مکان، وحدت زمان و وحدت کنش) پایبند بوده است. بهلطف زبان روان و گفتوگویی که ویژگی بارز رمانهای نوتومب است، از این اثر در فرانسه، بلژیک و کشورهای دیگر تعدادی نمایشنامه اقتباس شده و سالها روی صحنه مانده است.
شنیدن کتاب صوتی آرایش دشمن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر بلژیک و قالب رمان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره املی نوتومب
املی نوتومب در سال ۱۹۶۶ به دنیا آمد. او یک نویسندهٔ فرانسویزبانِ اهلِ بلژیک است که اغلب دوران کودکی خود را بهعلت شغل کنسولگری پدر، در کشور ژاپن سپری کرده است. زندگی در ژاپن، هم بر جهانبینی این نویسنده و هم بر آثار ادبیاش، تأثیری آشکار و انکارناپذیر داشته است. از میان آثار مکتوب این نویسنده میتوان به کتابهای «آرایش دشمن»، «سفر زمستانی»، «زندگینامهٔ گرسنگی»، «آنتهکریستا»، «کشتیهای هوایی»، «نه حوا، نه آدم»، «متافیزیک تیوبها»، «ریش آبی»، «نامهای بیجنسیت»، «شکلی از زندگی»، «سوءقصد»، «ردای یونانی» و زندگینامهٔ داستانی «اولین خون» اشاره کرد.
بخشی از کتاب صوتی آرایش دشمن
«««هنوز هم فکر میکنید که میخواهم شما را بازی بدهم، من دارم نشانتان میدهم مسیر طبیعی زندگی و آرایش تقدیرتان چگونه خواهد بود. میبینید که من گناهکارم. همهٔ مجرمها احساس گناه ندارند اما آنهایی که دارند، جز آن نمیتوانند به چیز دیگری فکر کنند. گناهکار مثل آبی که راهیِ دریا شود و آدم زخمخوردهای که پی انتقام برود، به سمت مجازات گناهش پیش میرود. ژروم آنگوست، اگر انتقام نگیرید، آدم ناقصی باقی خواهید ماند و عهدهدار گزینشتان نخواهید شد و با سرنوشت خود روبهرو نمیشوید.»
«هر کس به حرفهای شما گوش کند خیال میکند اینطور رفتار کردهاید فقط برای اینکه روزی مجازات شوید.»
«این هم هست.»
«ابلهانه است.»
«هر کس گیر همان جنایتکاری میافتد که لیاقتش را دارد.»
«نمیشد شما هم یکی از آن وحشیهای بیوجدانی بودید که آدم میکُشند اما بعدش نمیآیند ساعتها توجیه کنند و توضیح دهند؟»
«ترجیح میدادید یکی از همان وحشیها به همسرتان تجاوز میکرد و به قتلش میرساند؟»
«ترجیح میدادم نه به او تجاوز میکردند و نه کُشته میشد. اما حالا که شده، بله، یک وحشی نفهم را به دیوانهای مثل شما ترجیح میدادم.»
«تکرار میکنم ژروم آنگوست عزیز، هرکس گیر همان جنایتکاری میافتد که لیاقتش را دارد.»
«یعنی چی؟ لیاقت همسر من این بوده؟! این چیزی که میگویید غیرقابلتحمل است!»
«همسرتان نه، خود شما!»
«دیگر بدتر! پس چرا به جای من سروقت او رفتهاند؟»
«از این “اند” شما خیلی خندهام میگیرد.»
«خندهتان میگیرد؟ این دیگر نور علی نور است! چرا مثل احمقها میخندید؟ چیز خندهداری هم این وسط پیدا کردهاید؟»
«خیلی خب، آرام باشید.»
«مگر میشود آرام بود؟ دیگر نمیتوانم تحملتان کنم!»
«پس مرا بکُشید. من را میبرید توی توالت و سرم را میکوبید به دیوار و دیگر دربارهاش حرفی نمیزنیم.»
«این خدمت را در حق شما نمیکنم. میروم تا پلیس خبر کنم، آقا. مطمئنم که راهی برای گیر انداختن شما پیدا میکنند. ده سال پیش خبری از آزمایشهای تشخیص هویت نبود ولی الآن چرا. یقین دارم که شما تار مویی، مژهای، چیزی در محل ارتکاب جرم باقی گذاشتهاید. همین کافی خواهد بود.»
«فکر خوبی است. بروید دنبال پلیس. فکر میکنید وقتی برمیگردید من اینجا باشم؟»
«شما هم همراه من میآیید.»
«تصور میکنید من مایلم همراهتان بیایم؟»
«به شما دستور میدهم بیایید.»
«چه جالب. با چه شیوهٔ اعمال زوری مجبورم میکنید؟»»»
زمان
۲ ساعت و ۲۳ دقیقه
حجم
۳۲۷٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۲۳ دقیقه
حجم
۳۲۷٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
صدا و اجرای آقای آقا کریمی کم نظیره ولی نمیدونم چرا متأسفانه چندان که در شایسته ایشون هست شنیده نشدن
کتاب عجیب و متفاوتی بود…یه جاهایی واقعا رو مخ بود گفتگو ها که البته فکر کنم قصد نویسنده و گوینده هم همین بوده.گوینده خوب تونست مفهوم داستان رو برسونه و آخرای داستان چقدر همه چی عجیب شد🫠
چی بگم یکی از شخصیت های داستان به نوعی با حرف زدن می خواد روان دیگری رو تغییر بده حد اقل تا فصل سوم که اینطوریه با تعریف کردن خاطرها و توضیح ذهن مریضش می خواد بره رو اعصاب اون
رویارویی جالب ژروم آنگوست با دشمنش یا به قول فروید همون "id". تکرار دائمی این جمله که روان آدم رو آزار میداد، خیلی به شخصیت میخورد: "تکسل هستم. تکسور تکسل. هلندیام." بخش موردعلاقهام رو اینجا نقل میکنم: "مرگ حتی اگه ناخوشایند هم
دیالوگهای خوب و داستان پُرکِشش.
چه اجرای بینظیری! چقدر خوب تفاوت لحنها رو درآورده بودن.