دانلود و خرید کتاب جنایت و مکافات فئودور داستایفسکی ترجمه احد علیقلیان
تصویر جلد کتاب جنایت و مکافات

کتاب جنایت و مکافات

انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۵از ۱۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جنایت و مکافات

کتاب جنایت و مکافات شاهکار فئودور داستایفسکی با ترجمهٔ احد علیقلیان است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. جنایت و مکافات داستان جنایتی است که از نگاه جنایتکاری روایت شـده که حتی نرم‌دل‌تریـن خواننده را درگیر شناعتش مـی‌کند. بازی موش و گربه میان قاتلی جوان و زجرکشیده و کارآگاهی پرانگیزه و سرسخت. کندوکاوی تیزبینانه و شگفت‌انگیز در نیروهایی که انسان را به گناه، رنج و شفقت می‌کشانند.

درباره کتاب جنایت و مکافات

جنایت و مکافات، نخستین رمان از پنج رمان بزرگی است که کوشش‌های هنرمندانهٔ داستایفسکی در پانزده سال پایانی عمر را به کمال رساند. خلاصهٔ خود داستایفسکی از این رمان‌ها در نامه‌ها و یادداشت‌هایش بی‌روح، اجمالی و از این رو گمراه‌کننده است چون هیچ رمانی بی‌روح‌تر و اجمالی‌تر از این‌ها نیست. او در دسامبر ۱۸۶۵ به دوستش بارون ورانگل نوشت داستانی که مدت هفت ماه مشغول نوشتنش بوده (نخستین نسخهٔ جنایت و مکافات) «رمانی بزرگ در شش بخش شده است. بیشتر آن را نوشته و تا پایان نوامبر آماده کرده بودم. همه‌اش را سوزاندم. حالا می‌توانم به این کار اعتراف کنم. خودم از آن راضی نبودم. قالبی تازه، طرحی تازه مرا فریفتهٔ خود کرد و بنابراین کار را از نو شروع کردم. شب و روز کار می‌کنم و با این همه کارها خوب پیش نمی‌رود. رمان اثری شاعرانه است. برای نوشتنش آدم باید آرامش روح و احساس داشته باشد...» رمان، دست‌کم رمان داستایفسکی، «اثری شاعرانه» است ــ یعنی آفرینش همزمان در چند ساحت ــ و از این رو می‌توان سردرگمی منتقدان را در فهم آن بر آنان بخشید، زیرا نخستین سردرگمی نقد آن است که می‌بایست با واژگانی تک‌معنایی از پدیده‌ای چندمعنایی سخن بگوید.

اما گذشته از آن، این رمان‌ از نوع تازه‌ای بود، ساحت‌های چندگانه‌‌اش چنان واگرا و حتی متناقض بود که کم‌وبیش در تعریف نمی‌گنجد. چندان که نحله‌ای از منتقدان آثار متأخر او را «رمان‌تراژدی» خوانده‌اند، حال آن‌که برخی دیگر، با همان درستی، ریشه‌های آن‌ها را در طنز منیپه و مفهوم کارناوالی از جهان می‌یابند. یگانگی داستایفسکی در مقام هنرمند در ابداع قالبی است که می‌تواند چنین اضدادی را در خود جمع کند، چنین ژرفاهایی را بسنجد (خندهٔ کارناوالی به همان اندازه ژرف است که تراژدی)، و در عین حال هرگز از نشان‌دادن جهان معاصر، امور هرروزه در همهٔ جزئیات روزمرگی اش، بازنمی‌ایستد. مهم‌تر آن‌که رمان‌های داستایفسکی از بند شدن در دورهٔ خود سر باز می‌زنند، آن‌جاکه رمان‌های تالستوی، تورگینف و گنچاروف جا خوش کرده‌اند؛ رمان‌های او از موقعیت تاریخی خود بیرون می‌جهند و با ما چنان روبه‌رو می‌شوند که گویی هنوز حرف آخرشان را نزده‌اند.

در جنایت و مکافات قهرمان داستان یک متجاوز واقعی است ــ راسکلنیکوف «نظریه‌پرداز ـ قاتل». در همان آغاز جنایت و مکافات، راسکلنیکوف اتفاقی با سیمیون زاخارویچ مارملادوف نامی آشنا می‌شود. داستان این کارمند بی‌کار، زن مسلولش کاترینا ایوانونا و خانواده‌شان از صفحات کنارگذاشته‌شدهٔ دائم‌الخمرها وارد رمان می‌شود؛ حلقهٔ اتصال طبیعی این دو اثر که در آغاز ربطی به هم ندارند سونیا دختر مارملادوف است. درست پس از این ملاقات، راسکلنیکوف نامه‌ای طولانی از مادرش دریافت می‌کند که باز داستان دیگری را وارد داستان می‌کند که خواهرش دونیا، مرد اهل دنیا لوژین و اسویدریگایلوف بدنهاد ولی جذاب در آن شرکت دارند. بخش یکم با خود قتل به پایان می‌رسد ولی پیشاپیش آبستن رویارویی‌ها، گفت‌وگوها و نزاع‌های آتی است. و این‌گونه داستان ادامه پیدا می‌کند.

جنایت و مکافات در میان رمان‌های متأخر داستایفسکی بیشترین تمرکز را بر موضوعی واحد دارد. شخصیت‌ها و حوادث آن همگی در معمای راسکلنیکوف به هم می‌گرایند. راسکلنیکوف در سی‌وهفت صحنه از چهل صحنهٔ رمان ظاهر می‌شود، و ما فقط اجازه داریم به درون ذهن او، و برای مدتی کوتاه‌تر، به ذهن اسویدریگایلوف راه یابیم. از سوی دیگر، ساحت رخدادها بسیار گسترش یافته است؛ یا بهتر است بگوییم، مرزهای واقعیت وصف‌پذیر، مرزهای انسان در طبیعت، از میان می‌رود. خواب‌ها، رؤیاهای بیداری، حتی ارواح به همان اندازه بخشی از این جهان است که ساختمان‌ها، پل‌ها و آبراه‌های پترزبورگ؛ خطی که دنیای بیرون را از دنیای درون و پدیده‌های ملموس را از پدیده‌های وهم‌گونه جدا می‌کند کم‌رنگ می‌شود. این دنیای سیالی است پر از تصادف، برخوردهای اتفاقی ولی سرنوشت‌ساز، حرف‌های سرنوشت‌سازی که اتفاقی شنیده می‌شود، و در خیابان‌ها و میدان‌های متصل به هم، اتاق‌ها و آپارتمان‌های همجوار شهر تجسم می‌یابد. پترزبورگ پس‌زمینهٔ رویدادهایی که داستایفسکی روایت می‌کند نیست بلکه پیوسته در همهٔ این رویدادها نقش دارد، و آیینهٔ روح راسکلنیکوف است. معمای شهر و معمای قهرمان یکی است.

منظور این نیست که راسکلنیکوف روان‌پریشی است که ناگزیر از فرافکندن احوالات درونی‌اش بر جهان است. حقیقت این است که ما همگی همان‌گونه می‌بینیم که احساس می‌کنیم یا، بهتر بگوییم، بینش ما همیشه پیچیده، همیشه اخلاقی، همیشه معنوی است: ما زیبایی و زشتی را «می‌بینیم»، خیر و شر را «می‌بینیم». تقلا برای تهی‌کردن خود از چنین پیچیدگی‌هایی به گسست‌ها و جدایی‌های هولناک در راسکلنیکوف می‌انجامد. نام او برگرفته از کلمهٔ راسکولنیک به معنای «گسسته» است، کسی که از پیکرهٔ کلیسا جدا شده است؛ اما او همچنین در کشمکش با خود نیز دوپاره شده است. او «دیوی است خانه کرده در جان یک اومانیست.» عقل که او به آن اعتماد می‌کند او را به آدم‌کشی رهنمون می‌کند، بااین‌حال عقل نمی‌تواند هنگام نیاز او به تبر آن را در اختیارش بگذارد. بخت این کار را می‌کند، و بخت پیوسته او را برمی‌انگیزد و به ریشخند می‌گیرد. تجاوز او، فرارفتن او (معنای اصلی واژهٔ روسی برای «جنایت» «فرارفتن» است)، با وجوهی از جهان و خودش رودرروی او می‌ایستد که او پیش‌بینی‌شان نکرده بود و نمی‌تواند درکشان کند. 

خواندن کتاب جنایت و مکافات را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ شاهکارهای ادبی دنیا پیشنهاد می‌کنیم.

درباره فئودور داستایفسکی

فیودور میخاییلوویچ فرزند دوم خانواده داستایِفسکی بود که در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ چشم به جهان گشود. پدرش پزشکی اهل اوکراین بود که به مسکو مهاجرت کرد و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. فئودور داستایفسکی در ۱۸۴۳ با درجه افسری از دانشکده نظامی فارغ‌التحصیل شد و شغلی در اداره مهندسی وزارت جنگ به دست آورد.

در سال ۱۸۴۹ به جرم براندازی حکومت دستگیر شد. حکم اعدام او مشمول بخشش شد و در عوض او چهار سال در زندان سیبری زندانی بود و بعد از آن نیز با لباس سرباز ساده خدمت می‌کرد.

داستایفسکی در سال ۱۸۶۷ با آناگریگوریوونا اسنیتکینا، که زن ثروتمندی بود ازدواج کرد و اوضاع مالیش بهبود یافت. او داستان‌های ابله (۱۸۶۹)؛ شیاطین (۱۸۷۱) و شاهکارش، برادران کارامازوف (۱۸۸۰) را پس از ازدواج خود نوشت و شهرتش را نیز از همین داستان‌ها به دست آورده است.

ویژگی منحصر به فرد آثار داستایفسکی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیت‌های داستان است به گونه‌ای که سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های این نویسنده بزرگ ارائه کرده‌اند.

محوریت بیشتر داستان‌های داستایفسکی سرگذشت مردمی عصیان زده، بیمار و روان‌پریش است که دچار افسردگی‌ها، تناقضات فکری و ارزشی و سوالات بنیادی فلسفی درباره خدا، هستی، عدالت و ماهیت بشر شده‌اند.

او در۵۹ سالگی در ۹ فوریه ۱۸۸۱ در سن پترزبورگ چشم از دنیا فروبست.

بخشی از کتاب جنایت و مکافات

«راسکلنیکوف مردم‌آمیز نبود، و چنان‌که گفته شد، به‌خصوص این اواخر از هر معاشرتی گریزان بود. اما حالا چیزی ناگهان او را به‌طرف مردم می‌کشاند. می‌شود گفت چیز تازه‌ای در درونش داشت اتفاق می‌افتاد، و همراه آن عطشی برای مصاحبت با مردم احساس می‌کرد. پس از یک ماه آزگار دلهرهٔ شدید و این تب‌وتاب یأس‌آور چنان از پا افتاده بود که آرزو می‌کرد برای لحظه‌ای هم که شده در دنیای دیگری نفس بکشد، هر دنیایی که باشد، و از نشستن در این میخانه با همهٔ کثافتش لذت می‌برد.

صاحب میخانه در اتاق دیگری بود اما دم به دم از پلکان به سالن می‌آمد و اول چکمه‌های مشکی تی‌تیش‌مامانیش پیدا می‌شد که برگردان پهن قرمزی داشت. کتی با دامن بلند و جلیقهٔ اطلس مشکی چرب‌وچیلی به تن کرده بود، بی‌کراوات، و تمام صورتش مثل یک قفل آهنی روغن‌کاری‌شده پر از روغن بود. پشت پیشخان پسرکی حدوداً چهارده ساله ایستاده بود و پسرک جوان‌تری هم سفارش‌ها را انجام می‌داد. روی پیشخان برش‌های خیارشور، نان سیاه خشک و تکه‌های ماهی بود که همه‌اش بوی گند می‌داد. هوا چنان سنگین بود که نشستن در میخانه را تقریباً غیرممکن می‌کرد، و بوی مشروب چنان همه‌جا را برداشته بود که فقط پنج دقیقه تنفس در این هوا کافی بود تا آدم را مست کند.»

معرفی نویسنده
عکس فئودور داستایفسکی
فئودور داستایفسکی
روس | تولد ۱۸۲۱ - درگذشت ۱۸۸۱

داستایفسکی، نویسنده‌ی رمان‌های مشهوری مانند قمارباز و برادران کارامازوف، در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ در شهر مسکو و در خانواده‌ای بسیار مذهبی چشم به جهان گشود. این موضوع باعث شد خود او نیز در طی حیات خود انسانی مذهبی باقی بماند. او در مدرسه آموزش‌های نظامی می‌دید، اما خودش به ادبیات علاقه‌ی بسیاری داشت؛ بنابراین پس از اتمام مدرسه خود را وقف نوشتن کرد. نوشته‌های اولیه‌ی داستایوفسکی از او مردی جوان و بسیار پانرژی و در عین حال با روانی بی‌ثبات ترسیم می‌کنند.

Mehdi2526
۱۴۰۳/۰۷/۱۳

غلط املایی داشت ایراد دیگه ای که میشه گرفت اینه که پاورقی ها لینک نیستند باید از صفحه خارج بشی بری آخر کتاب پاورقی رو پیدا کنی دوباره برگردی صفحه مورد نظر پیدا کنی اینطور باشه ترجیح میدهم برنامه‌های که پاورقی

- بیشتر
Fatemeh Salehan
۱۴۰۳/۰۲/۱۵

کتاب های داستایوفسکی عالیه عالی...‌ ترجمه این کتاب بنظرم قوی نیست

با پولی که آن پیرزن در آن صومعه دور ریخته می‌توان صد، بلکه هزار کار خیر ترتیب داد و شروع کرد! صدها، بلکه هزارها زندگی را سروسامان داد: ده‌ها خانواده را از تنگدستی، از تباهی، از نابودی، از گمراهی، از بیمارستان‌های بیماری‌های آمیزشی نجات داد ــ همه را با پول او. بکشیدش و پولش را بردارید، طوری که بعداً به کمک این پول بتوانید خودتان را وقف خدمت به همهٔ ابنای بشر و آرمان مشترک کنید. شما چه نظری دارید، آیا هزاران کار نیک این جنایت کوچک بی‌اهمیت را جبران نمی‌کند؟ در ازای زندگی یکی، زندگی هزاران نفر از تباهی و فساد نجات می‌یابد. مرگ یکی در ازای زندگی صدها نفر ــ یک حساب ساده است!
شاهراه
«هیچ‌کس این‌جا نبود. این هیاهوی درونت از خون است. وقتی راه خروج ندارد و شروع می‌کند به دلمه بستن به صورت لخته‌های کوچک، همان موقع است که می‌افتی به خیال‌بافی...
صلاح خوش خبر
«شاید احمق باشد، درست مثل من، تو باهوشی، مگر نه، که مثل یک گونی آن‌جا افتاده‌ای و به درد هیچ‌کس نمی‌خوری! می‌گویی قبلاً می‌رفتی به بچه‌ها درس می‌دادی، پس حالا چرا هیچ کاری نمی‌کنی؟» راسکلنیکوف با اکراه و ترشرویی گفت: «یک کاری می‌کنم...» «چه کار می‌کنی؟» «کار...» «چه کاری؟» راسکلنیکوف درنگ کرد و با لحنی جدی جواب داد: «فکر می‌کنم.»
صلاح خوش خبر
اگر انسان در واقع پست‌فطرت نباشد ــ در کل، یعنی همهٔ نوع بشر ــ در این صورت بقیهٔ چیزها پیش‌داوری محض است، ترس تلقین‌شده، و هیچ مانعی نیست و درست همین‌طور هم باید باشد!...»
عبدالحفیظ محمدی
آدم اگر بخواهد کسی را خوب بشناسد، باید به‌تدریج و با دقت او را زیر نظر بگیرد تا دچار خطا و پیش‌داوری نشود که اصلاح و رفع آن بعداً خیلی سخت می‌شود.
عبدالحفیظ محمدی
من نه تنها نمی‌خواهم حتی ذره‌ای سربار کسی باشم بلکه خودم می‌خواهم کاملاً آزاد باشم، دست‌کم تا زمانی که خودم تکه نانی و بچه‌هایی مثل تو و دونچکا را دارم.
عبدالحفیظ محمدی

حجم

۷۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۳۶ صفحه

حجم

۷۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۳۶ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان