کتاب گربه همسایه
معرفی کتاب گربه همسایه
کتاب گربه همسایه مجموعهشعری سرودهٔ مصطفی مستور است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب گربه همسایه
گربه همسایه دومین مجموعه شعر مصطفی مستور شامل ۲۵ شعر نو است که شخصیت گربه همسایه در آنها، حضور پررنگی دارد. در پشت جلد کتاب جملهای از مستور ذکر شده است: «حیوانات همسایگان ما هستند، با همسایه مهربان باشیم.»
نامهای شعرهای کتاب گربه همسایه از این قرار هستند: من و او، درباره گربه همسایه، مرثیه برای عشاق زنده جهان، روزگار مادرم، روزگار پدرم، دختر همسایه، توده غمگین چسبناک، زندگی، کارگاه، جنگ، حقیقت و مجاز، حکمتهای گربه همسایه _۱، حکمتهای گربه همسایه _۲، احترام، شعر درباره کیفیت سنگشدن، حکمتهای گربه همسایه _۳، موزه عشق، یادداشتهای گربه همسایه _۱، یادداشتهای گربه همسایه _۲، Money Tallks، حکمتهای گربه همسایه _۴، گزارش، حکمتهای گربه همسایه _۵، وصیتنامه گربه همسایه، غیبت.
خواندن کتاب گربه همسایه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر پیشنهاد میکنیم.
درباره مصطفی مستور
مصطفی مستور متولد ۱۳۴۳ است. او در اهواز چشم بر جهان گشوده. در رشتهٔ مهندسی عمران در دانشگاه شهید چمران اهواز تحصیل کرده. مدرک کارشناسی ارشد او زبان وادبیات فارسی در همان دانشگاه است. مستور نخستین داستان خود را با عنوان دو چشمخانه خیس در سال ۱۳۶۹ نوشته و در همان سال در مجلهٔ کیان به چاپ رساند. از معروفترین کتابهای این نویسنده میتوان روی ماه خداوند را ببوس، اسخوان خوک، چند روایت معتبر و دستهای جذامی را نام برد.
بخشی از کتاب گربه همسایه
«زندگی
زنم، ماشین ظرفشویی ایتالیایی الگانس است
برادرم، تختخواب بیمارستان
برای تنگی دریچهی میترال قلب
پسرم، فاحشه است
برای عشقش به روسپی شهر
مادرم کلمات دعا است
من شعر مینویسم.
پدرم رادیو گوش میدهد
دخترم برای پسر همسایه نامههای عاشقانه
زنم لباس میدوزد میشوید میپوشد
دندانهایش را مسواک
رژ لب
تلویزیون تماشا میکند
من به پدرم نگاه میکنم
به دخترم
به مادرم
سگ همسایه پارس میکند
من شعر مینویسم.
شبها
وقتی کسی هفتصد کیلومتر دورتر گریه میکند
من از صدای هق هق او
تا صبح خوابم نمیبرد
و صورتم خیس میشود
من شعر مینویسم.
من گورستان هستم
پُر از کلمات مرده
عشقهای مدفون
نامههای نانوشته
شادیهای شهید شده
من شعر نویسم
من
شبها فرو میروم
در ظرفشویی الگانس
دریچههای میترال
فاحشههای شهر
دعاهای پرسوز
نامههای عاشقانه
من
شبها مدام صورتم خیس میشود
از صداهای دور
ترسهای نزدیک
گورهای تازه
خوشبختی قدیمی
من گورستان هستم
من شعر مینویسم.
کارگاه
و مادران
-اغلب-
مشغول شستن ظرف و غم
و زندانیان
مشغول شمردن روزها
و عروسها
در حال بافتن آینده
با تارهایی از رؤیا و عسل
و سربازان
روزها مشغول آموختن کشتن
و شبها مشغول شمردن روزها
و بیماران
مشغول مُردن
و پزشکان
مشغول مهار مرگ
و مؤمنان
مشغول دعا
و عاشقان
مشغول نامههای عاشقانه
و فیلسوفان
مشغول حل مسایل
و مسایل
مشغول زاد و ولد
و قاتلان
با سماجت و امید و احتیاط
مشغول یافتن کسی برای کشتن
و خداوند
مشغول سکوت و بردباری و اجابت و رؤیا و عسل و مرگ.
------
زندگی
زنم، ماشین ظرفشویی ایتالیایی الگانس است
برادرم، تختخواب بیمارستان
برای تنگی دریچهی میترال قلب
پسرم، فاحشه است
برای عشقش به روسپی شهر
مادرم کلمات دعا است
من شعر مینویسم.
پدرم رادیو گوش میدهد
دخترم برای پسر همسایه نامههای عاشقانه
زنم لباس میدوزد میشوید میپوشد
دندانهایش را مسواک
رژ لب
تلویزیون تماشا میکند
من به پدرم نگاه میکنم
به دخترم
به مادرم
سگ همسایه پارس میکند
من شعر مینویسم.
شبها
وقتی کسی هفتصد کیلومتر دورتر گریه میکند
من از صدای هق هق او
تا صبح خوابم نمیبرد
و صورتم خیس میشود
من شعر مینویسم.
من گورستان هستم
پُر از کلمات مرده
عشقهای مدفون
نامههای نانوشته
شادیهای شهید شده
من شعر نویسم
من
شبها فرو میروم
در ظرفشویی الگانس
دریچههای میترال
فاحشههای شهر
دعاهای پرسوز
نامههای عاشقانه
من
شبها مدام صورتم خیس میشود
از صداهای دور
ترسهای نزدیک
گورهای تازه
خوشبختی قدیمی
من گورستان هستم
من شعر مینویسم.
کارگاه
و مادران
-اغلب-
مشغول شستن ظرف و غم
و زندانیان
مشغول شمردن روزها
و عروسها
در حال بافتن آینده
با تارهایی از رؤیا و عسل
و سربازان
روزها مشغول آموختن کشتن
و شبها مشغول شمردن روزها
و بیماران
مشغول مُردن
و پزشکان
مشغول مهار مرگ
و مؤمنان
مشغول دعا
و عاشقان
مشغول نامههای عاشقانه
و فیلسوفان
مشغول حل مسایل
و مسایل
مشغول زاد و ولد
و قاتلان
با سماجت و امید و احتیاط
مشغول یافتن کسی برای کشتن
و خداوند
مشغول سکوت و بردباری و اجابت و رؤیا و عسل و مرگ.
-------
زندگی
زنم، ماشین ظرفشویی ایتالیایی الگانس است
برادرم، تختخواب بیمارستان
برای تنگی دریچهی میترال قلب
پسرم، فاحشه است
برای عشقش به روسپی شهر
مادرم کلمات دعا است
من شعر مینویسم.
پدرم رادیو گوش میدهد
دخترم برای پسر همسایه نامههای عاشقانه
زنم لباس میدوزد میشوید میپوشد
دندانهایش را مسواک
رژ لب
تلویزیون تماشا میکند
من به پدرم نگاه میکنم
به دخترم
به مادرم
سگ همسایه پارس میکند
من شعر مینویسم.
شبها
وقتی کسی هفتصد کیلومتر دورتر گریه میکند
من از صدای هق هق او
تا صبح خوابم نمیبرد
و صورتم خیس میشود
من شعر مینویسم.
من گورستان هستم
پُر از کلمات مرده
عشقهای مدفون
نامههای نانوشته
شادیهای شهید شده
من شعر نویسم
من
شبها فرو میروم
در ظرفشویی الگانس
دریچههای میترال
فاحشههای شهر
دعاهای پرسوز
نامههای عاشقانه
من
شبها مدام صورتم خیس میشود
از صداهای دور
ترسهای نزدیک
گورهای تازه
خوشبختی قدیمی
من گورستان هستم
من شعر مینویسم.
کارگاه
و مادران
-اغلب-
مشغول شستن ظرف و غم
و زندانیان
مشغول شمردن روزها
و عروسها
در حال بافتن آینده
با تارهایی از رؤیا و عسل
و سربازان
روزها مشغول آموختن کشتن
و شبها مشغول شمردن روزها
و بیماران
مشغول مُردن
و پزشکان
مشغول مهار مرگ
و مؤمنان
مشغول دعا
و عاشقان
مشغول نامههای عاشقانه
و فیلسوفان
مشغول حل مسایل
و مسایل
مشغول زاد و ولد
و قاتلان
با سماجت و امید و احتیاط
مشغول یافتن کسی برای کشتن
و خداوند
مشغول سکوت و بردباری و اجابت و رؤیا و عسل و مرگ.»
حجم
۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۵ صفحه
حجم
۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۵ صفحه
نظرات کاربران
کتابی کوتاه و غمگین (با چشمهای اشکآلود این کلمات را مینویسم)