معرفی کتاب صبح یکشنبه
کتاب صبح یکشنبه نوشتهٔ پاتریک مودیانو و ژان ـ ماری گوستاو لوکلزیو و آگوتا کریستوف و بریژیت ژیرو و ترجمهٔ اصغر نوری است. نشر افکار این ۱۱ داستان کوتاه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب صبح یکشنبه
کتاب صبح یکشنبه (un dimanche matin) حاوی ۱۱ داستان از ادبیات امروز فرانسه است. داستانهای این مجموعه از بین آثاری انتخاب شده است که در فاصلهٔ سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۹ میلادی چاپ شده است. پاتریک مودیانو، ژان ماری گوستاو لوکلزیو، «آن لیز گروبتی»، «موریس پُن»، «فیلیپ دژیان»، «گزاویه بازو»، «الن اسپیس»، آگوتا کریستوف، بریژیت ژیرو، «سلیم باشی» و «پاتریس ژویف» نویسندگان داستانهای کوتاه کتاب حاضرند.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب صبح یکشنبه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره پاتریک مودیانو
پاتریک مودیانو در ۳۰ ژوئیه ۱۹۴۵ به دنیا آمد. او نویسنده و فیلمنامهنویس قرن بیستم میلادی و اهل فرانسه و برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۴ است. مودیانو یکی از چهرههای مهمّ ادبی فرانسه به شمار میرود. نخستین رمان این نویسندۀ فرانسوی، «خیابان بوتیکهای تاریک» بوده است. نام مودیانو در دههٔ ۱۳۸۰ شمسی در ایران مطرح شد و بلافاصله پس از اینکه در سال ۲۰۱۴ موفق به دریافت جایزۀ نوبل شد، تب ترجمۀ آثارش شدت گرفت و مترجمان جوان به ترجمۀ آثار او هجوم آوردند. رمان «خاطرات خفته» اثر پاتریک مودیانو، چندینبار در ایران به فارسی برگردانده شده است. جز کتابهای یادشده، «مرا نگین کوچولو مینامیدند»، «در کافه جوانی گمشده»، «افق»، «سیرکی که میگذرد» و... نیز از این نویسنده به فارسی ترجمه شده است.
درباره اصغر نوری
اصغر نوری در ۲۰ مرداد ۱۳۵۵ در تبریز به دنیا آمد. او مترجم، نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر تئاتری بوده است که در مقطع کارشناسی در رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه و در مقطع کارشناسیارشد در رشتهٔ کارگردانی تئاتر تحصیلات دانشگاهی خود را به اتمام رسانده است. اصغر نوری با ترجمهٔ رمانها و نمایشنامههای نسل نوی نویسندگان و نمایشنامهنویسان فرانسوی، نقش پررنگی در آشناکردن مخاطبان با نویسندگان نسل اخیر فرانسه داشته است. «آگوتا کریستوف»، «پاتریک مودیانو»، «ژوئل اگلوف»، «بریژیت ژیرو»، «مارسل امه» و «دیدیه ون کولارت» از نویسندگانی هستند که اصغر نوری آثاری از آنها به پارسی ترجمه کرده است. از ویژگیهای ممتاز اصغر نوری پیرامون ترجمه، وسواس در انتخاب عناوین و دقت و باریکبینی در فرایند ترجمه بوده است. او در جایی پیرامون معیارهای اصلی خود درمورد عناوینی که برای ترجمه انتخاب میکند گفته است که دو معیار اصلی و کلی برای انتخاب کتاب بهمنظور ترجمه دارد؛ اول اینکه از خواندن کتاب لذت ببرد و حس کند توانایی ترجمهاش را دارد و دیگر اینکه متقاعد شود این کتاب ربطی هرچند بسیار اندک به زندگی ایرانی دارد و میتواند به پرسشهای یک فرد ایرانی پاسخ دهد. این مترجم ایرانی باور دارد که ترجمه کار طاقتفرسایی است؛ پس لازم است هدفمند و با برنامه انجام شود. کتابهای «بازی و شکار (۲ نمایشنامه)» نوشتهٔ اصغر نوری و کتابهای «نوشتن مادام بوواری» (نوشتهٔ گوستاو فلوبر)، «بی سواد و فرقی نمیکند»، «دروغ سوم»، «دفتر بزرگ»، «مدرک»، «میخها» و «دیروز» (همه نوشتهٔ آگوتا کریستوف) بخشی از ترجمههای او هستند.
بخشی از کتاب صبح یکشنبه
«صدای پرواز وحشتناکی به گوشم رسید. زن بیچاره گلوش پاره شده بود: خونش ریخته بود روی پیراهنش. این مانتوِی سرخرنگ حالا شبیه پرچم درازی بود که چینهایش ادای موجهایی را درمیآوردند که چند ماه بود با ما بد تا میکردند؛ ما، قایقهایی شکننده روی دریایی متلاطم. نباید جنبید. کوچکترین تکان روی حواس آنها تأثیر میگذارد. مگر دلیل تشنگی نکبتبار آنها جلو چشمم نیست؟
نباید لرزید. وگرنه به طرفم هجوم میآورند و نیششان را توی گلوم فرو میبرند. بعضی از آنها با یک ضربهٔ خشک فک پایین، سرتان را از تن جدا میکنند. دیگران با یک ضربهٔ پشت پنجه ناکارتان میکنند یا با یک ضربهٔ بال سختشان استخوانهاتان را خرد میکنند. جلو میرویم، مرگ معلق بالای سرمان. توی سیاهیها راه میرویم، آنهم حالا که خدایان اهریمنی محکوممان کردهاند که بردهٔ آنها باشیم، صیدهایی که آنها هر لحظه میتوانند به طرفشان هجوم برند.
چطور باید به این پروازهای وحشتناک فکر نکرد؟ این گشتهای پایانناپذیر که زندگی، نفسکشیدن و دوستداشتن را برایمان ممنوع میکنند؟ نباید به این زن بسیار زیبا و بسیار مرده فکر کرد؟ چینهای مانتوش که شبیه موجهای پرتلاطم است و چشمهایش که از درد چپ شدهاند، یا بیشتر از دردِ من، دردی که روحم را تاریک میکند، احساساتم را بیمار میکند، هوسهایم را از بین میبرد و رویاهام را محو میکند...
نباید فکر کرد. اصلاً نباید فکر کرد. حشرات از کوچکترین عمل فکری بیزارند. با دقت حلقهٔ نورونها را زیر نظر میگیرند، تکانهای عصبی را بو میکشند، جرقهای الکتریکی که میدود، بین سیناپسها میدود، بیآنکه هرگز خاموش شود، شرارهای در شب بیپایان پیچوخمهای مغز. آنها در کمین افکارمان نشستهاند. بهترین سانسورچیهامان هستند. برای فکر کردن هم ما را میکشند.
آنها کشیک میدهند.
نگهبانان روزهای ما هستند. نگهبانان زندگیمان هستند. آنها نگهباناند. پس: نباید فکر کرد. نباید به یاد آورد. ما دیگر تاریخی نداریم. فراموشی. در زمان حال ابدی زندگی میکنیم. ما صید هستیم، نه چیز دیگر. با این حال یادم میآید که... خیلی وقت پیش... یادم میآید... یادم...
نیستی.
نیستی.
هیچ.»
حجم
۱۱۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۱۱۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه