دانلود کتاب های نزار قبانی

نزار قبانی

زندگینامه نزار قربانی

نزار قبانی را می‌توان پرنفوذترین شاعر عرب و از سرآمدان ادبیات ملل دانست. او از معدود شاعران عرب‌زبانی است که از هویتی مستقل در ادبیات جهان برخوردار بوده و اشعارش به زبان‌های مختلف ترجمه شده ‌است. قبانی، به اعتقاد بسیاری از منتقدان و صاحب‌نظران شعر عرب، چه از نظر فرم و چه از نظر محتوای شعری، یکی از پدیده‌های شعر نو به شمار می‌رود.

اشعار نزار قبانی اغلب ساده و روان هستند؛ تا جایی که گاهی از سوی منتقدان به دلیل سادگیِ بیش‌ازاندازه مورد نقد قرار می‌گیرند. او در پاسخ به این انتقادات، زبان ساده‌ی شعر خود را عاملی می‌داند که توانسته شعر خواندن را از طبقه‌ی مرفه و تحصیلکرده به آحاد جامعه تسری دهد و زمینه‌ی لذت‌بردن از شعر را برای همگان فراهم ‌آورد. ازآن‌جایی‌که اشعار قبانی غالباً مربوط به عشق زمینی است، او را «شاعر زن و عشق» لقب داده‌اند؛ با این حال، توانایی او را در سرودن اشعار سیاسی-اجتماعی نیز نمی‌توان نادیده گرفت.

نزار قبانی در ۲۱ مارس سال ۱۹۲۳ در شهر دمشق، پایتخت سوریه، چشم به جهان گشود. نزار دومین فرزند از یک خانواده‌ی پرجمعیت، با پدری فلسطینی‌الاصل و مادری سوری بود. او که تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی ملی علمی دمشق گذرانده بود، پس از کسب گواهی‌نامه‌ی اول ادبی آن مدرسه در سن هجده‌سالگی، تحصیلات خود را در رشته‌ی حقوق دانشگاه دمشق آغاز کرد و با این‌که علاقه چندانی به رشته‌ی حقوق نداشت، اما به‌ناچار آن را با اخذ درجه‌ی کارشناسی به پایان رساند. او درباره‌ی این موضوع گفته است: «کتاب‌های قوانین رومی و بین‌المللی و اساسی و اقتصاد سیاسی، مانند دیوارهایی از سرب بر سینه‌ام قرار داشت. مواد قانون را مثل کسی که از ناگزیری قرصی را می‌بلعد به حافظه می‌سپردم. آن‌چه می‌خواندم مرا جذب نمی‌کرد. در خلال دروس، نخستین اشعارم را با مداد بر حاشیه‌ی کتاب‌های قانون می‌نوشتم؛ مثلا شعر «نهداک» را بر حاشیه‌ی کتاب شریعت نوشتم و در پایان سال که این درس را امتحان می‌دادم، نمره‌ی من از بدترین نمرات بود».

قبانی پس از اتمام تحصیلات، به جای پرداختن به حرفه‌ی وکالت، برآن شد تا به هیأت دیپلماتیک سفارت سوریه در قاهره بپیوندد و در پی این تصمیم، چندین سال در سفارتخانه‌ها‌ی کشورش در ترکیه، انگلیس، لبنان و اسپانیا مشغول به کار شد. او زمانی که در لندن بود انگلیسی را آموخت و بعدها در مادرید -که محل مأموریتش بود- با زبان اسپانیایی آشنا شد. نزار قبانی در کتاب «داستان من و شعر» درباره‌ی این تجربه‌ می‌نویسد: «از دمشق دور افتادم. زبان‌های دیگری آموختم؛ اما الفبای دمشقی‌ام چسبیده به انگشتان، گلو و جامه‌هایم. همان کودکی ماندم که آن‌چه در باغچه‌های دمشق از نعناع، نیلوفر و نسترن بود، هنوز در کیف‌دستی خود دارد. در هر مهمان‌خانه‌ی جهان که رفتم دمشق را با خود بردم و با او روی یک تخت خوابیدم».

او که شعر گفتن را از سن شانزده‌سالگی آغاز کرده بود، در تمام این سال‌ها، هم‌زمان با انجام امور سیاسی، به سرودن شعر نیز می‌پرداخت؛ تا جایی که در سال ۱۹۶۶ و در سن چهل‌وسه سالگی، پس از بیست سال خدمت در دستگاه دیپلماسی سوریه، تصمیم گرفت میان سیاست و شعر یکی را برگزیند؛ پس جانب شعر را گرفت و از کلیه‌ی سمت‌های سیاسی‌اش استعفا داد. اولین ماحصل این انتخاب، انتشار دیوان شعر «قالت لی سمراء» (دختر سبزه‌رو به من گفت) بود که با استقبال گسترده‌ی مردم مواجه شد و او را در ادامه‌ی مسیری که برگزیده بود مصمم‌تر ساخت.

اشعار نزار قبانی

نزار قبانی در نخستین اشعارش، با استادی تمام به وصف خصوصیات و روحیات زنانه پرداخت و همین میزان از اشراف بود که او را به‌عنوان «شاعرِ زن» شهرت داد. برخی معتقدند تعلق خاطر قبانی به سرودن اشعاری با محوریت زن، معلول رخداد دو حادثه‌ی بزرگ در زندگی وی بوده است. حادثه‌ی اول خودکشی خواهرش «وصال» در پی عشقی ناکام بود که در پانزده‌سالگیِ نزار رخ داد و تأثیری عمیق در روحیات شاعرانه‌ی وی بر جای گذاشت؛ چرا که او شرایط اجتماعی جامعه را مسبب قتل خواهرش می‌دانست و در این زمینه، در بخشی از دست‌نوشته‌هایش در مورد جهان عرب نوشته است: «عشق در جهان عرب مانند یک اسیر و برده است و من می‌خواهم آن را آزاد کنم. من می‌خواهم روح و جسم عرب را با شعرهایم آزاد کنم. روابط بین زنان و مردان در جهان ما درست نیست».

حادثه‌ی اثرگذار دوم نیز ترور همسر عراقی نزار، «بلقیس الراوی» بود که در سال ۱۹۸۱، در جریان بمب‌گذاری یک گروهک مخالف رژیم عراق، در سفارت این کشور در بیروت، جان باخت. نزار در پی کشته‌شدن همسرش، بلقیس، قصیده‌ای سرود که در آن لطیف‌ترین احساسات شاعرانه‌ی خویش را بر خواننده عیان ساخت و مرگ همسرش را بهانه‌ای برای محکوم کردن فتنه‌ها و تفرقه‌های موجود در جهان عرب قرار داد. او در بخشی از این شعر چنین می‌گوید:

«اگر آنان درخت زیتونی را از ربع قرن پیش آزاد کردند

یا میوه‌ی لیمویی را بازگرداندند

و پلیدی را از تاریخ محو نمودند

از قاتلان تو تشکر خواهم کرد ای بلقیس

اما آنان فلسطین را ترک کردند تا آهویی را بکشند».

عشق در اشعار نزار قبانی

عشق بخش عمد‌ه‌ی آثار نزار قبانی را دربرمی‌گیرد. خود او چنین اعتراف می‌کند: «من از خانواده‌ای هستم که شغل آن‌ها عاشقی است. عشق با کودکان این خانواده زاده می‌شود، همان‌گونه که شیرینی با سیب متولد می‌شود. وقتی به یازده سالگی می‌رسیم عاشق می‌شویم و در دوازده سالگی دلتنگ می‌گردیم و در سیزده سالگی از نو عاشق می‌شویم و در چهارده سالگی دلتنگ می‌گردیم و در چهارده سالگی دلگیر و دلتنگ. در خانواده‌ی ما هر طفلی در سن پانزده سالگی پیر است و در کار عاشقی صاحب‌طریق».

اشعار سیاسی نزار قبانی

بعد از عشق و غزل، که اصلی‌ترین موضوعات شعری نزار قبانی را تشکیل می‌دهد، سیاست و نگاه او به مسائل وطنی و سیاسی از مهم‌ترین و پربسامدترین موضوعات در اشعار او به شمار می‌رود. نگاه نزار قبانی در این قسم اشعار، نگاهی انتقادی است که با زبانی سهل ممتنع، سعی در پرداختن به این مسائل دارد. وقتی شعر سیاسیِ «در حاشیه‌ی دفتر شکست» از او منتشر شد، غوغایی در کشورهای عربی برخاست و نزار مورد حمله‌ی بسیاری از منتقدان شعرش قرار گرفت. انتشار این شعر، مقارن با شکست اعراب از اسرائیل بود. او در این‌باره می‌گوید: «من در برابر تمام این تهمت‌ها، به جای این‌که احساس رنج کنم،‌ احساس کردم دارم قد می‌کشم و بزرگ می‌شوم و از سنگی که به سوی پنجره‌ام پرتاب می‌شد احساس لذت می‌کردم و سخنان مسیح را بر لب داشتم که خدایا بر ایشان ببخشای که نادان‌اند». البته در برابر این انتقادها، عده‌ای دیگر نیز سرودن اين شعر را به فال نيک گرفتند و آن را مقدمه‌ای برای هرچه‌بيشتر سرودن اشعار سياسی و اجتماعی توسط او دانستند.

نزار که با مرگ بلقیس راهی سوئیس شده بود، پس از چندی، به فرانسه و سپس به لندن -شهری که همیشه برایش مظهر آرامش و زیبایی بود- رفت. او در این شهر هم‌چنان به سرودن اشعارش ادامه داد و کتاب‌های شعر خود را یکی پس از دیگری در کشورهای عربی به چاپ رساند. شور و ذوق زایدالوصف خوانندگان در خواندن اشعار قبانی سبب گسترش شهرت او در سراسر جهان عرب شده بود. قبانی دیگر به سوریه تعلق نداشت و جهانی او را می‌طلبید. نزار قبانی در ۳۰ آوریل سال ۱۹۹۸ بر اثر بروز عارضه‌ای قلبی در لندن چشم از جهان فروبست؛ اما اشعار، تصاویر و صدای آرام و پراحساس او در یاد مردم باقی ماند. پیکر نزار قبانی به دستور حافظ اسد، رئیس‌جمهور وقت سوریه، با احترام نظامی و تشریفات رسمی بر دوش هزاران نفر از دوست‌داران او و اشعارش، در شهر زادگاهش، دمشق، به خاک سپرده شد.

شعرهای قبانی به خاطر بُعد عاطفی قوی همواره با استقبال گسترده‌ی مخاطبان روبه‌رو بوده است. اشعار او را بسیاری از خوانندگان مشهور جهان عرب همچون ام‌کلثوم، عبدالحلیم حافظ، نجات صغیره (مصر)، فیروز، ماجده الرومی (لبنان)، کاظم الساهر (عراق) و... خوانده‌اند و بسیاری از سروده‌های او نیز به زبان‌های مختلف ترجمه شده است. شعرهای او در ایران نیز از توجه و اقبال خوبی برخوردار بوده است و می‌توان گفت این چهره در ایران نیز تا حد زیادی شناخته ‌شده است. دكتر شفیعی کدکنی در كتاب «شاعران عرب» آورده است: «چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه از شعرش خوشمان بیاید یا نه، قبانی پرنفوذترین شاعر عرب است».

آثار نزار قبانی

از آثار منتشر‌شده‌ی این شاعر به زبان فارسی، می‌توان به کتاب‌های «باران یعنی تو برمی‌گردی» (۱۳۸۴)، «بیروت، عشق و باران» (۱۳۸۴)، «عشق پشت چراغ قرمز نمی‌ماند» (۱۳۸۶)، «نزار قبانی، عاشقانه‌سرای بی‌همتا» (۱۳۹۳)، «داستان من و شعر» (۱۳۵۶)، «بلقیس و عاشقانه‌های دیگر» (۱۳۸۰)، «در بندر آبی چشمانت» (۱۳۸۳)، «تا سبز شوم از عشق» (۱۳۸۴)، «صد نامه‌ی عاشقانه» (۱۳۸۸)، «گنجشک‌ها ویزا نمی‌خواهند» (۱۳۹۲)، «ماهرانه بازی کردم؛ این هم کلیدهایم» (۱۳۹۳)، «عشق ما روی آب راه می‌رود» (۱۳۹۴)، «کوچ پنجره‌ها» (۱۳۹۷)، «به بیروت با عشق» (۱۳۹۷)، «قصاید خشم‌‌برانگیز و دمشق» (۱۳۸۴) و «دوستت دارم امضای من است» (۱۳۹۸) اشاره کرد که توسط افرادی چون حمید رحمانی، مهدی سرحدی، موسی بیدج، یغما گلرویی، اصغر علی کرمی، رضا طاهری، موسی اسوار، رضا عامری، احمد پوری، ایاد فیلی و ... ترجمه شده‌اند.

در وبلاگ طاقچه بخوانید