دانلود و خرید کتاب بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان) مصطفی مستور
تصویر جلد کتاب بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان)

کتاب بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان)

نویسنده:مصطفی مستور
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۱از ۵۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان)

«بهترین شکل ممکن» مجموعه شش داستان کوتاه از نویسنده توانای معاصر، مصطفی مستور است. نام داستان های این مجموعه کمی غیر معمول است. «شیراز»، «تهران»، «بندرانزلی»، «مشهد»، «اهواز»، «اصفهان» نام داستان‌های این مجموعه‌اند. این کتاب روایت‌هایی صمیمی و خودمانی از زندگی دارد که می‌تواند تداعی‌کننده دوران عاشقی باشد دورانی با خاطرات تلخ و شیرین که همه آن را تجربه کرده‌اند. شاید گذاشتن نام شهرهای مختلف بر داستان‌ها گویای این باشد که عشق‌ها در هر نقطه و شهری می‌توانند اتفاق بیفتند و هر جا که رخ دهند تازه و نامکررند. بخشی از داستان «مشهد» را می‌خوانید درباره تحول جوانی به دلیل دریافت یک هدیه غیر متعارف است: «ماجرا وقتی شروع شد که هادی چوبی، دوست دوران دبیرستان من، فهمید کاج را می‌شناسم. هادی ظرف یک هفته تقریبا زندگی‌ام را فلج کرد. بس که تلفن می‌زد تا از کاج برای او قرار ملاقاتی بگیرم. می‌خواست دومین مجموعه شعرش را چاپ کند و فکر می‌کرد کاج سرخ ناشر مناسبی برای این کار است. قبلا شعرهایش را ناشر درجه‌سومی به بدترین کیفیت چاپ کرده بود و حالا نمی‌خواست به قول خودش دوباره کتابش دود شود. طوری پشت تلفن می‌گفت نمی‌خواهد دوباره کتابش دود شود»
معرفی نویسنده
عکس مصطفی مستور
مصطفی مستور
ایرانی

مصطفی مستور، داستان‌نویس، پژوهشگر و مترجم ایرانی است که سال ۱۳۴۳ در شهر اهواز به دنیا آمد. دوران کودکی، فردی پرسشگر و کنجکاو بود و از همان دوران به کتاب‌های فلسفی و پرسش‌های عمیق علاقه نشان می‌داد.

اِیْ اِچْ|
۱۳۹۸/۰۷/۰۶

چقدر شما خوبید آقای مستور! کجاهای روح بشرید؟! چجوری شد که اینجوری شد؟! تا پیشانی در اندوه فرورفتگانید، شاید هم فرورفتگانیم! و احتمالا فرورفتگانند! چیزایی که میگید، هم فلسفه‌ست هم نیست، هم جنون‌آمیزه هم نیست، هم عاشقانه ست هم نیست، هم سورئاله

- بیشتر
سینا
۱۳۹۷/۱۰/۱۲

همه اثار ایشونو خوندم... واقعا خاص خااص

سیّد جواد
۱۴۰۲/۰۱/۱۳

کتاب ۴۹۲ از کتابخانه همگانی ( بینهایت )، داستان های جذاب و شیرینی بودند! فیلم سینمایی (( بدون قرار قبلی )) با استفاده از ایده اصلی داستان (( مشهد )) ساخته شده است. داشتن قبری در صحن عتیقِ حرم مطهر امام رضا علیه

- بیشتر
ترمه🍁
۱۳۹۹/۰۴/۲۶

تولد ... به دنیا آوردن .... تنهایی .... مرگ اگه چیزی این وسط از جنس "عشق" ،"بندگی" ، "روح و رنگ" به دنیا اضافه نکنی ، چقدر عبث این تسلسل احمقانه را ادامه داده ای.... ممنونم آقای مستور بابت یادآوری "مرگ" به

- بیشتر
maryam_z
۱۳۹۸/۰۷/۲۴

تو کتابای آقای مستور این از همه قابل فهم تر بود و باعث شد قضاوت بهتری از ایشون داشته باشم و دیگه از نوشته هاشون نا امید نشم !! اگه کسی بخواد با سبک آقای مستور آشنا بشه؛این کتاب، بهترین

- بیشتر
ــسیّدحجّتـــ
۱۳۹۸/۰۲/۰۹

خداروشکر که تونستم غالب کتاب‌های آقای مستور رو بخونم این کتاب هم مثل باقی کتاب‌ها بود سرشار از عشق و لذت و کِیف در یک کلام: مثل بقیه لذیذ!

*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
۱۴۰۰/۰۳/۱۰

[ 🌵_کتاب جالب و جذابی بود برام. احساس کردم تازه چیز جدیدی رو خوندم که با بقیه متفاوته! بیشتر از هرچیزی داستان ها شبیه به خودشون بودن تا تشابه به دیگر قصه ها و درگیر شدن با خیلی چیز ها. یک دید ساده

- بیشتر
زهرا۵۸
۱۳۹۸/۱۱/۲۵

داستان مرگ و زندگیهای متوالی ...دوست داشتنی مثل سایر اثار

آ سید مهدی
۱۳۹۷/۱۰/۲۳

چاپیش رو خوندم و بعدشم هدیه دادم به دوستم. قشنگ بود😉

hamnafas
۱۳۹۸/۰۹/۱۸

صفحات ابتدایی زیاد با کتاب ارتباط بر قرار نکردم جلوتر که رفتم برام جذاب تر شد . قلم آقای مستور خاص و دوست داشتیه

زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذره‌ای فردا.
khorasani
معلم فیزیکی داشتیم که گاهی حرف‌های عجیبی می‌زد. مخصوصا وقتی لبی تر کرده بود. یه‌بار گفت شب‌ها قبل از خواب سعی کنید سه دقیقه خودتون رو جای چیز دیگه‌ای بذارید. می‌گفت سه دقیقه خیلی زیاده اما با تمرکز و تمرین زیاد می‌شه این کار رو کرد. مثلا جای یه برگ درخت توی یه جنگل تاریک. یا جای یه سنگ وسط بیابون. یا جای یه پیرمرد آب‌زیپو که نیم‌ساعت طول می‌کشه تا کفش‌های لعنتیش رو بپوشه. جای یه حشره. یه سیفون توالت. یه توپ فوتبال. یه تابوت. یه جفت کفش. جای یه قدیس، یه روسپی، یه گربه. می‌گفت اگه مدتی این کار رو انجام بدید حس می‌کنید انگار دنیا داره توی روح‌تون نفس می‌کشه
زهرا۵۸
به‌نظر می‌رسد آدم‌ها دلیل روشنی برای عاشق شدن ندارند گرچه برای خروج از آن اغلب دلایل موجهی وجود دارد
Babak Z
«هر چی از زندگی بیش‌تر فاصله بگیری امکان شاعر شدن بیش‌تره و بالعکس.»
ــسیّدحجّتـــ
زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذره‌ای فردا.
Mina.Hp
«کشیش گفت اسم خداوند خاصیتی داره که هیچ اسم دیگه‌ای نداره. گفت اگه یکی از اسم‌های خداوند رو مدام تکرار کنی، حتا اگه معناش رو ندونی، یا از اون بدتر، حتا اگه به چیزی که می‌گی باور نداشته باشی، گفتنش کم‌کم روی تو تاثیر می‌ذاره. گمونم منظورش یه‌جور تاثیر معنوی بود.»
ــسیّدحجّتـــ
گاهی برای بیدار موندن باید گرفت تخت خوابید.
سیّد جواد
به‌نظر می‌رسد آدم‌ها دلیل روشنی برای عاشق شدن ندارند گرچه برای خروج از آن اغلب دلایل موجهی وجود دارد؛
ــسیّدحجّتـــ
حالا بعد از گذشت این‌همه سال دوست دارم خطاب به این سه رفیق پشت دیوار بگویم: «بزغاله‌ها! هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم این‌قدر دلم واسه‌تون تنگ بشه.»
پریسا
که باورپذیری برای هر کس بستگی دارد به جایی که او ایستاده است. یعنی چیزی که برای کسی واقعیت ساده‌ای است، ممکن است برای دیگری رویایی دست‌نیافتنی باشد.
هلیا
زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذره‌ای فردا
hosein lima
توی یک کتاب نوشته بود آدم‌ها وقتی برهنه می‌شوند کم‌وبیش به‌هم شباهت پیدا می‌کنند و من فکر می‌کنم عاشق‌ها هم مانند آدم‌های لُخت به‌شدت به‌هم شباهت دارند.
ــسیّدحجّتـــ
جدی فکر کردن مثل کار در معدن سخت است و آدم‌هایی که به هر دلیل جدی فکر می‌کنند باید هرازگاهی با چیزهای سطحی تفریح کنند.
YaSaMaN
مثل کودکی بود که ناگهان اسباب‌بازی‌اش را از او گرفته باشند. دلش خواست بزند زیر گریه. دلش خواست جیغ بکشد، اعتراض کند، التماس کند، فحش بدهد. دلش خواست برود وسط خیابان و رو به جایی که نمی‌دانست کجاست، فریاد بزند: «از جون من چی می‌خواهید؟» اما به جای همهٔ این‌ها تنها سرش را برگرداند
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
یه چیز، یه چیز که دقیقا نمی‌دونم چیه، داره من رو از وسط نصف می‌کنه. شاید یه ارّه. یه چاقو. هر چی. انگار داره جایی آتیش می‌گیره و من مثل احمق‌ها فقط دارم نگاه می‌کنم. نگاه می‌کنم ببینم چه‌طور همه‌چیز جلو چشم‌هام داره خاکستر می‌شه.
YaSaMaN
شب‌ها قبل از خواب سعی کنید سه دقیقه خودتون رو جای چیز دیگه‌ای بذارید. می‌گفت سه دقیقه خیلی زیاده اما با تمرکز و تمرین زیاد می‌شه این کار رو کرد. مثلا جای یه برگ درخت توی یه جنگل تاریک. یا جای یه سنگ وسط بیابون. یا جای یه پیرمرد آب‌زیپو که نیم‌ساعت طول می‌کشه تا کفش‌های لعنتیش رو بپوشه. جای یه حشره. یه سیفون توالت. یه توپ فوتبال. یه تابوت.
Babak Z
واقعیت این است که من هرگز عاشق نشدم.
ــسیّدحجّتـــ
آدم‌ها وقتی برهنه می‌شوند کم‌وبیش به‌هم شباهت پیدا می‌کنند و من فکر می‌کنم عاشق‌ها هم مانند آدم‌های لُخت به‌شدت به‌هم شباهت دارند.
سیّد جواد
زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذره‌ای فردا.
زهرا۵۸
به قول مادرم، زندگی گاهی از قصه‌ها و فیلم‌ها و خواب‌ها عجیب‌تر است.
هلیا

حجم

۱۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

حجم

۱۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان