کتاب عشق و چیزهای دیگر
معرفی کتاب عشق و چیزهای دیگر
عشق و چیزهایی دیگر جدیدترین رمان مصطفی مستور است. نویسنده در داستان عشق و چیزهایی دیگر داستانی عاشقانه و اخلاقی درباره سرگذشت یک جوان را روایت میکند که برای به دست آوردن دل دختری که عاشقش است، دست به کارهای عجیبی میزند.
دربارهی کتاب عشق و چیزهایی دیگر
در کتاب عشق و چیزهایی دیگر با هانی یادگاری آشنا میشویم که متولد سال ۱۳۶۴ و به قول خودش پنج سال بعد از شروع جنگ در اهواز است. در سال ۱۳۸۶ از رشته فیزیک دانشگاه تهران فارغ التحصیل میشود اما به بهانه پیدا کردن کار در تهران ماندگار میشود. هانی و دو پسر دیگر به اسم کریم جوجو و مراد سرمه هم اتاق میشوند. مدتی بعد با دختری به اسم پرستو که در بانک کار میکند آشنا میشود و دل به او میبازد. پرستو برای ازدواج با هانی انتظار دارد که او سرمایه ای غیر از عشق بههم بزند.سرمایه ای که ضامن ادامه زندگی آنها باشد و این موضوع هانی را وامی دارد برای به دست آوردن پرستو دست به کارهای دردسر ساز بزند.
در کتاب عشق و چیزهایی دیگر باروایتی ساده و عین حال پرکشش روبهرو هستیم. مصطفی مستور در این رمان مفهوم عشق را کاویده و با نگاهی فلسفی و عمیق به آن پرداخته است. این که عشق به خودی خود نمی تواند انسان را تعالی بخشد و چیزهایی دیگری در کنار ان لازم است تا به توازن برسد.
کتاب عشق و چیزهایی دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب عشق و چیزهایی دیگر برای افرادی که داستانهای عاشقانه دوست دارند، جذاب و دلچسب است. با این حال کتاب عشق و چیزهایی دیگر به شما کمک میکند با نگاهی دقیقتر و موشکافانه جایگاه عشق را در زندگی خودتان بررسی کنید.
دربارهی مصطفی مستور
مصطفی مستور در سال ۱۳۴۳ در اهواز به دنیا آمد. تحصیلاتش را در رشتههای مهندسی عمران و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه چمران اهواز کامل کرد. او تا کنون کتابهای بیشماری به چاپ رسانده است. روی ماه خداوند را ببوس از معروفترین نوشتههای او و چند روایت معتبر، استخوان خوک و دستهای جذامی، پیادهروی روی ماه، حکایت عشقی بیقاف بیشین بینقطه و من گنجشک نیستم از آثار دیگر او است. مصطفی مستور حالا در تهران ساکن است و به نوشتن و ترجمه میپردازد.
جملاتی از کتاب عشق و چیزهایی دیگر
کلاه را گذاشت سرش و بعد با شست دست چپ بند کشی شلوارش را تا جایی که ممکن بود کشید طرف تخت کنار یکی از دیوارهای طولی. «این تخت شماست.» اینبار با شست دست راست بند دیگر شلوارش را رو به دیوار روبهرو کشید: «این تخت کریمجوجوئه. بچهٔ خوبیه.» به تخت هماتاقیام نگاه کردم. یک زیرسیگاری پُر از تهسیگار، چند برگ کاغذ مچالهشده، هندزفری موبایل، سه باتری قلمی، خمیردندان و فندک قرمز کوچکی روی تختش پخش شده بود اینطرف و آنطرف. نقره هر دو کش شلوارش را رو به جلو، به طرف راهپلهٔ سنگی کوچکی که طرف دیگر زیرزمین بود، کشید و گفت: «مطبخ و حمام و مبال شما اون بالاست. تمام.» به تخت سوم اشاره نکرد. بعد بندهای شلوار را رها کرد و مثل راهنمای تور رفت سمت پلههایی که به آن اشاره کرده بود. من مثل مسافری نابلد راه افتادم دنبالش. وسط پلهها ایستاد و برگشت طرفم. نفسنفس میزد، بس که چاق بود. زل زد به صورتم و گفت: «تریاک و تفنگ و دختر، پسرجان. تمام.»
حجم
۱۱۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
حجم
۱۱۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
نظرات کاربران
اسمی ″مصطفیمستور″ را اوِلین بار اِز زِبونی دوستی شنیدم کا داشت اِز جاذبهیْ «روی ماهِ خداوند را ببوس» واسِم حرف میزِد. یهجوری با شور آ شوق اِز جذابیِتی متن و لحن آ واژگانی کتاب میگفت آ مرا وادار میکرد به هرچه
شگفت زده شدم!!! فوق العاده بود. از اون کتاباییه که موقع خوندنش آدم هویت خودش و با راوی عوض میکنه. یعنی جاتون خالی مدتی «هانی» بودیم!😄 سبک و موضوعِ سَبُک و در عین حال عمیق و جذابی داشت. ارزش خوندن داره. «به قول
قلم مستور جوری به دل من می شینه که فرقی نمی کنه چه داستانی، در هر صورت می دونم از نوع نوشتنش لذت خواهم برد، قلم به شدت گیرایی داره، موضوعاتی که همیشه ازشون می نویسه و برخی متهمش می
کتاب درباره ماجرای یک فارغ التحصیل فیزیک است که در پی ساختن آینده خود درتهران ساکن میشود و ماجراهایی برای رقم میخورد از جمله عاشق شدن. تا اواسط کتاب داستان کشش دارد و مدام فکر میکنی که این پرانتزهای باز
داستان خوب پردازش شده بود اما پایان بندی رو دوست نداشتم
داستان خوب شروع شد و تا قبل اقدام برای کشتن اسکندر خیلی روایت کامل و با جزئیات کافی پیش میرفت اما یه دفعه همه چی افتاد رو دور تند و انگار نویسنده عجله داشته باشه برای تموم کردن کتاب خیلی
یه اثر ماندگار و خااااص
خیلی خوب پیش میرفت که اخر داستان...
در یک کلام: لذت بخش و به فکر فروبرنده .... نثر و نوع روایتش از خود داستان قوی تر بود نیمه ی اول کتاب جذابتر بود بعدش منتظر یه نقطه عطف بودم توی داستان که اتفاق نیفتاد در واقع داستان چیزی
اگرچه از آقای مستور هر چقدر کتاب بخوانیم باز به پای ((روی ماه خداوند را ببوس)) نمیرسه ولی این کتاب هم جذابیت های خاص خودش رو داره درست جایی که گمان میکنی به سمت یک نواخت شدن قصه میری،چنان ضربه ای میخوری که