دانلود و خرید کتاب عشق و چیزهای دیگر مصطفی مستور
تصویر جلد کتاب عشق و چیزهای دیگر

کتاب عشق و چیزهای دیگر

نویسنده:مصطفی مستور
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۰۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عشق و چیزهای دیگر

عشق و چیزهایی دیگر جدیدترین رمان مصطفی مستور است. نویسنده در داستان عشق و چیزهایی دیگر داستانی عاشقانه و اخلاقی‌ درباره سرگذشت یک جوان را روایت می‌کند که برای به دست آوردن دل دختری که عاشقش است، دست به کارهای عجیبی می‌زند.

درباره‌ی کتاب عشق و چیزهایی دیگر

در کتاب عشق و چیزهایی دیگر با هانی یادگاری آشنا می‌شویم که متولد سال ۱۳۶۴ و به قول خودش پنج سال بعد از شروع جنگ در اهواز است. در سال ۱۳۸۶ از رشته فیزیک دانشگاه تهران فارغ التحصیل می‌شود اما به بهانه پیدا کردن کار در تهران ماندگار می‌شود. هانی و دو پسر دیگر به اسم کریم جوجو و مراد سرمه هم اتاق می‌شوند. مدتی بعد با دختری به اسم پرستو که در بانک کار می‌کند آشنا می‌شود و دل به او می‌بازد. پرستو برای ازدواج با هانی انتظار دارد که او سرمایه ای غیر از عشق به‌هم بزند.سرمایه ای که ضامن ادامه زندگی آنها باشد و این موضوع هانی را وامی دارد برای به دست آوردن پرستو دست به کارهای دردسر ساز بزند.

در کتاب عشق و چیزهایی دیگر باروایتی ساده و عین حال پرکشش روبه‌رو هستیم. مصطفی مستور در این رمان مفهوم عشق را کاویده و با نگاهی فلسفی و عمیق به آن پرداخته است. این که عشق به خودی خود نمی تواند انسان را تعالی بخشد و چیزهایی دیگری در کنار ان لازم است تا به توازن برسد.

کتاب عشق و چیزهایی دیگر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن کتاب عشق و چیزهایی دیگر برای افرادی که داستان‌های عاشقانه دوست دارند، جذاب و دلچسب است. با این حال کتاب عشق و چیزهایی دیگر به شما کمک می‌کند با نگاهی دقیق‌تر و موشکافانه جایگاه عشق را در زندگی خودتان بررسی کنید.

درباره‌ی مصطفی مستور

مصطفی مستور در سال ۱۳۴۳ در اهواز به دنیا آمد. تحصیلاتش را در رشته‌های مهندسی عمران و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه چمران اهواز کامل کرد. او تا کنون کتاب‌های بیشماری به چاپ رسانده است. روی ماه خداوند را ببوس از معروف‌ترین نوشته‌های او و چند روایت معتبر، استخوان خوک و دست‌های جذامی، پیاده‌روی روی ماه، حکایت عشقی بی‌قاف بی‌شین بی‌نقطه و من گنجشک نیستم از آثار دیگر او است. مصطفی مستور حالا در تهران ساکن است و به نوشتن و ترجمه می‌پردازد.

جملاتی از کتاب عشق و چیزهایی دیگر

کلاه را گذاشت سرش و بعد با شست دست چپ بند کشی شلوارش را تا جایی که ممکن بود کشید طرف تخت کنار یکی از دیوارهای طولی. «این تخت شماست.» این‌بار با شست دست راست بند دیگر شلوارش را رو به دیوار روبه‌رو کشید: «این تخت کریم‌جوجوئه. بچهٔ خوبیه.» به تخت هم‌اتاقی‌ام نگاه کردم. یک زیرسیگاری پُر از ته‌سیگار، چند برگ کاغذ مچاله‌شده، هندزفری موبایل، سه باتری قلمی، خمیردندان و فندک قرمز کوچکی روی تختش پخش شده بود این‌طرف و آن‌طرف. نقره هر دو کش شلوارش را رو به جلو، به طرف راه‌پلهٔ سنگی کوچکی که طرف دیگر زیرزمین بود، کشید و گفت: «مطبخ و حمام و مبال شما اون بالاست. تمام.» به تخت سوم اشاره نکرد. بعد بندهای شلوار را رها کرد و مثل راهنمای تور رفت سمت پله‌هایی که به آن اشاره کرده بود. من مثل مسافری نابلد راه افتادم دنبالش. وسط پله‌ها ایستاد و برگشت طرفم. نفس‌نفس می‌زد، بس که چاق بود. زل زد به صورتم و گفت: «تریاک و تفنگ و دختر، پسرجان. تمام.»

معرفی نویسنده
عکس مصطفی مستور
مصطفی مستور
ایرانی

مصطفی مستور، داستان‌نویس، پژوهشگر و مترجم ایرانی است که سال ۱۳۴۳ در شهر اهواز به دنیا آمد. دوران کودکی، فردی پرسشگر و کنجکاو بود و از همان دوران به کتاب‌های فلسفی و پرسش‌های عمیق علاقه نشان می‌داد.

آلوین (هاجیك) ツ
۱۳۹۸/۰۹/۲۷

اسمی ″مصطفی‌مستور″ را اوِلین بار اِز زِبونی دوستی شنیدم کا داشت اِز جاذبه‌یْ «روی ماهِ خداوند را ببوس» واسِم حرف می‌زِد. یه‌جوری با شور آ شوق اِز جذابیِتی متن و لحن آ واژگانی کتاب می‌گفت آ مرا وادار می‌کرد به هرچه

- بیشتر
اِیْ اِچْ|
۱۳۹۸/۰۵/۲۱

شگفت زده شدم!!! فوق العاده بود. از اون کتاباییه که موقع خوندنش آدم هویت خودش و با راوی عوض می‌کنه. یعنی جاتون خالی مدتی «هانی» بودیم!😄 سبک و موضوعِ سَبُک و در عین حال عمیق و جذابی داشت. ارزش خوندن داره. «به قول

- بیشتر
farnaz Pursmaily
۱۳۹۸/۰۶/۳۰

قلم‌ مستور جوری به دل من‌ می شینه که فرقی نمی کنه چه داستانی، در هر صورت می دونم از نوع نوشتنش لذت خواهم برد، قلم به شدت گیرایی داره، موضوعاتی که همیشه ازشون می نویسه و برخی متهمش می

- بیشتر
فائزه
۱۳۹۹/۰۲/۲۳

کتاب درباره ماجرای یک فارغ التحصیل فیزیک است که در پی ساختن آینده خود درتهران ساکن میشود و ماجراهایی برای رقم میخورد از جمله عاشق شدن. تا اواسط کتاب داستان کشش دارد و مدام فکر میکنی که این پرانتزهای باز

- بیشتر
fatemeh
۱۳۹۸/۱۲/۲۵

داستان خوب پردازش شده بود اما پایان بندی رو دوست نداشتم

Parisa
۱۳۹۸/۰۶/۱۷

داستان خوب شروع شد و تا قبل اقدام برای کشتن اسکندر خیلی روایت کامل و با جزئیات کافی پیش می‌رفت اما یه دفعه همه چی افتاد رو دور تند و انگار نویسنده عجله داشته باشه برای تموم کردن کتاب خیلی

- بیشتر
سینا
۱۳۹۷/۱۰/۱۲

یه اثر ماندگار و خااااص

MrM
۱۳۹۹/۰۱/۲۰

خیلی خوب پیش میرفت که اخر داستان...

িមተєကє .నមժមተ
۱۳۹۸/۰۵/۰۴

در یک کلام: لذت بخش و به فکر فروبرنده .... نثر و نوع روایتش از خود داستان قوی تر بود نیمه ی اول کتاب جذابتر بود بعدش منتظر یه نقطه عطف بودم توی داستان که اتفاق نیفتاد در واقع داستان چیزی

- بیشتر
khatere
۱۳۹۸/۱۲/۲۱

اگرچه از آقای مستور هر چقدر کتاب بخوانیم باز به پای ((روی ماه خداوند را ببوس)) نمیرسه ولی این کتاب هم جذابیت های خاص خودش رو داره درست جایی که گمان میکنی به سمت یک نواخت شدن قصه میری،چنان ضربه ای میخوری که

- بیشتر
گاهی فکر می‌کنم مهم‌ترین حرف‌های من همان حرف‌هایی است که حوصله ندارم بگویم. احتمالا به این دلیل که آدم‌ها اغلب برای این‌که حرف مهمی بزنند باید تمرکز کنند و من هیچ‌وقت نتوانسته‌ام روی چیزی تمرکز کنم.
آلوین (هاجیك) ツ
وقتی مادرم می‌خندد احساس می‌کنم همه‌چیز امن و امیدوارکننده است. وقتی از غمی، رنجی چیزی سکوت می‌کند احساس می‌کنم جهان ترد و شکننده شده است
روژینا
خیلی خوب است که زن‌ها بروند توی سیاست چون به قول سرمه حتما از کراهت و کثافت آن‌جا کم می‌کنند.
Paria
این روزها دنبال مُد رفتن هم از مُد افتاده است.
مستاجر
گفت: «شبیه سفینهٔ فضایی نیست؟ شب‌ها می‌شه ستاره‌ها رو از پنجره‌ها دید.»
k.t
می‌گفت عشق در ذات خودش شکننده و موقتی است و اگر زندگی را روی آن بنا کنیم، کل زندگی هم شکننده خواهد شد.
Emma
گاهی فکر می‌کنم مهم‌ترین حرف‌های من همان حرف‌هایی است که حوصله ندارم بگویم.
িមተєကє .నមժមተ
«اگر می‌خواهی دیده شوی، باید خودت را آتش بزنی.»
Parinaz
دکتر بخارایی داشت پیپ می‌کشید و با بچه‌ها خوش‌وبش می‌کرد. گفت: «مهم‌ترین و گیج‌کننده‌ترین مسئله دربارهٔ جهان این نیست که چرا جهان و قوانین فیزیکی اون این‌قدر زیبا و منظم و حیرت‌آورند، مهم‌ترین مسئله دربارهٔ جهان اینه که اصولا چرا جهان وجود داره.» این را که گفت کمی فکر کرد و انگار بخواهد حرفی را که زده بود تصحیح کند، گفت: «حتا اگه جهان زیبا و منظم و عجیب نبود، باز هم مهم‌ترین و بزرگ‌ترین سؤال دربارهٔ جهان این بود که چرا جهان وجود داره.»
مهدی
به قول مراد بهترین حرف‌ها اون حرف‌هاییه که طرف خودش هم نمی‌دونه دقیقا چی داره می‌گه. انگار تو یه لحظه چیزی به‌ش الهام می‌شه و طرف اون چیز رو می‌گه و بعد خودش هم شروع می‌کنه به فکر کردن دربارهٔ چیزی که گفته
farnaz Pursmaily
گاهی فکر می‌کنم مهم‌ترین حرف‌های من همان حرف‌هایی است که حوصله ندارم بگویم.
MhmD
بودم. فکر می‌کنم دلایل زیادی باعث می‌شود چیزی را زمانی باور کنیم و همان چیز را زمان دیگری انکار کنیم. یکی از آن دلایل گذشت زمان است. انگار گذشت زمان شفافیت و یقین رویدادها را به‌تدریج از بین می‌برد یا دست‌کم با تولید تردیدهایی از وضوح و استحکام آن‌ها می‌کاهد.
عطيه سادات
وقتی مادرم می‌خندد احساس می‌کنم همه‌چیز امن و امیدوارکننده است. وقتی از غمی، رنجی چیزی سکوت می‌کند احساس می‌کنم جهان ترد و شکننده شده است.
کاربر ۱۵۲۶۴۳۰
مادربزرگم می‌گفت اشیا همه‌چیز را می‌دانند اما نمی‌توانند حرف بزنند. می‌گفت اشیا همه‌چیز را می‌بینند و می‌شنوند و هر چه را می‌بینند و می‌شنوند مثل دوربین توی دل‌شان ضبط می‌کنند. می‌گفت اگر روزی اشیا بتوانند حرف بزنند همهٔ رازهای دنیا را برملا خواهند کرد.
MhmD
پرستو برای من مثل نان بود. مثل متفورمین و انسولین بود برای بیمار دیابتی. من نه‌فقط پرستو که هر چیز مربوط به او را هم دوست داشتم. پرهام، برادرش، را هم بیش‌تر از همهٔ دوازده‌ساله‌های دنیا دوست داشتم. مادرش، ناهید خانم، را مثل مادر خودم دوست داشتم، پدرش، آقای خسروی، دبیر بازنشستهٔ زیست‌شناسی را خیلی دوست داشتم، آن‌قدر که به درس مزخرفی مثل زیست‌شناسی هم علاقه‌مند شده بودم. کارمندهای بانک پاسارگاد شعبهٔ امیرآباد را، خیلی ساده، چون پرستو را می‌شناختند و به او احترام می‌گذاشتند، دوست داشتم. کفش‌های پرستو و کیف او و چیزهای توی کیف او را هم دوست داشتم. جاکلیدی و نوع آدامسی که می‌خرید. ساعت‌مچی‌اش. انگشترها و دست‌بند نقره‌ای‌اش را. حتا انگار اسکناس‌هایی که توی کیف او بود با بقیهٔ اسکناس‌ها فرق داشت. انگار چیزی از او ساطع می‌شد که اشیا و آدم‌هایی را که در مسیر این تابش بودند، دوست‌داشتنی می‌کرد. کریم‌جوجو درست می‌گفت، پرستو برای من نان بود و دارو و البته آب. و هوا. و معنا.
El Santo
اگر چیزی را سرزنش کردی دیر یا زود خودت گرفتارش می‌شوی.
زهرا۵۸
جوجو می‌گفت همهٔ مردم دنیا خواسته یا ناخواسته دنبال یک چیز هستند و آن چیز اسمش «خوشبختی» است؛ حتا اگر خودشان اسمش را ندانند. از نظر او کوتاه‌ترین، امن‌ترین و معقول‌ترین راه برای رسیدن به خوشبختی پول بود. به عقیدهٔ او کسانی که طور دیگری فکر می‌کنند یا معنای خوشبختی را نمی‌دانند، یا معنای پول را یا معنای هر دو را. سرمه یک‌بار به‌شوخی (و حالا که فکر می‌کنم شاید هم جدی) به کریم گفت گروه چهارمی هم هست: کسانی که جزء «همهٔ مردم دنیا» نیستند.
مهدی
«من از چند چیز وحشت دارم که گمونم باید همه‌شون رو ریخت تو یه کیسه‌زباله و درِ کیسه رو محکم بست و از خونه انداخت بیرون تا بشه راحت خورد، خوابید، خوند، خندید، خرید یا هر کار دیگه‌ای کرد.»
• Khavari •
هدف من از ازدواج هیچ‌وقت بقای نسل نبود. برعکس، دلایل زیادی داشتم ــ و دارم ــ که شاید درست‌ترین کار این باشد که شعله را آن‌قدر پایین بکشیم تا همین نسل فعلی هم به‌تدریج خاموش شود. به خاطر رهایی از غم تجرد و تنهایی هم نبود که می‌خواستم با پرستو ازدواج کنم. اتفاقا به عقیدهٔ من ازدواج بیش‌تر نوعی تکثیر غم بود تا تقسیم شادی. به‌علاوه، در تمام مدتی که با پرستو آشنا شده بودم به تنها چیزی که فکر نمی‌کردم ارضای غریزه بود. این حرف‌ها را بارها به او گفته بودم و آن روز هم توی پیکولو یک‌بار دیگر این چیزها را برایش تکرار کردم. من واقعا حوصله ندارم حرف‌هایی را که توی کافه به پرستو زدم این‌جا تکرار کنم. من، خیلی ساده، می‌خواستم با پرستو ازدواج کنم که بتوانم همیشه کنار او باشم. همین.
farnaz Pursmaily
. مادرم به معنای حقیقی کلمه «خداوند خانه» است.
|ݐ.الف

حجم

۱۱۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۴ صفحه

حجم

۱۱۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان