دانلود و خرید کتاب سگ سفید رومن گاری ترجمه سروش حبیبی
تصویر جلد کتاب سگ سفید

کتاب سگ سفید

معرفی کتاب سگ سفید

کتاب سگ سفید نوشتهٔ نویسنده مشهور فرانسوی رومن‌ گاری است که با ترجمهٔ سروش حبیبی در نشر چشمه منتشر شده است. 

درباره کتاب سگ سفید

اتفاقات کتاب سگ سفید در آمریکا و در زمان درگیری‌ بین سفیدپوستان و رنگین‌پوستان روایت می‌شود. اتفاقات این کتاب مربوط به دوران بعد از مرگ مارتین لوتر کینگ است و جامعهٔ پر از خشونت را به تصویر کشیده است. کتاب دربارهٔ مردی است که تازه صاحب یک سگ شده است. صاحب سگ به او آموزش داده به سیاه‌پوستان حمله کند. مرد می‌داند سگ بی‌گناه است و قصد دارد او را پیش دامپزشک ببرد تا فکری برای تربیت دوبارهٔ او کنند. اتفاقات از جایی پیچیده می‌شود که دامپزشک سیاه‌پوست است.  

خواندن کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و طرفداران رومن‌گاری پیشنهاد می‌کنیم

درباره رومن گاری

رومن گاری در هشتم ماه مه ۱۹۱۴ در مسکو، از مادری لیتوانی‌تبار و پدری روسی، به دنیا آمد. وی نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس، کارگردان، خلبان در جنگ جهانی دوم و دیپلمات فرانسوی بود. نام ابتدایی او، رومن کاتسِف بود. وی ۲۱ رمان با نام حقیقی‌اش، یک رمان با نام مستعارِ «فوسکو سینی بالدی» و ۴ رمان با نام مستعار «امیل آژار» نوشت؛ بدین‌سبب او تنها نویسنده‌ای است که دو بار موفق به دریافت جایزه ادبی گنکور شده است.

رومن گاری، خلبان ارتش نهضت مقاومت فرانسه در برابر قوای متجاوز آلمان نازی بود. او به‌خاطر شجاعت‌های فراوان به دریافت نشان لژیون دونور از «ژنرال دوگل» نائل شد، به خدمت وزارت خارجه درآمد و در سمت‌هایی چون سرکنسول فرانسه در لس‌آنجلس انجام وظیفه کرد.

گاری، در ۱۹۴۵، برای نخستین رمان خود «تربیت اروپایی» جایزۀ منتقدان را دریافت کرد.

برخی آثار این نویسنده عبارت‌اند از:

تربیت اروپایی (۱۹۴۵)

تولیپ (یا لاله) (۱۹۴۶)

رنگ‌های روز (۱۹۵۲)

ریشه‌های آسمان (۱۹۵۶)

لیدی ال (۱۹۵۷)

میعاد در سپیده‌دم (۱۹۶۰)

به افتخار پیشتازان سرافرازمان (۱۹۶۲)

خداحافظ گاری کوپر (۱۹۶۵)

رقص چنگیز کوهن (۱۹۶۷)

سگ سفید (۱۹۷۰)

شب آرام خواهد بود (۱۹۷۴ مصاحبه)

زندگی در پیش رو (۱۹۷۵)

شاه سلیمان (۱۹۷۹)

بادبادک‌ها (۱۹۸۰)

مردی با کبوتر (۱۹۸۴)

ستاره باز

پرنده‌ها می‌روند در پرو می‌میرند (۱۹۶۸ فیلم)

گذار روزگار (۱۹۸۰، آخرین مصاحبه «رومن گاری» چند ماه قبل از مرگش با رادیو کانادا)

رومن گاری در دوم دسامبر ۱۹۸۰ درگذشت.

بخشی از کتاب سگ سفید

«سگی بود خاکستری، که زگیلی مثل خالی طرف راست پوزه‌اش و چند تارِ موی گویی سوخته و حنایی دور نوک آن داشت و همین تارهای انگاری دودداده به تصویر سگی شبیهش می‌کرد که روی تابلوِ کافه و سیگارفروشی۲ای در نیس نقش شده بود، و دبیرستانی که من در نوجوانی به آن می‌رفتم نزدیک این کافه بود.

با گردنی کمی کج و نگاهی نافذ به من زُل زده بود؛ همان نگاه سگ‌های بی‌صاحب‌ماندهٔ توقیف‌شده‌ای که با امیدی به هراس‌آمیخته چشم از گذرنده برنمی‌دارند تا مگر صاحبی پیدا کنند. سینه‌اش به سینهٔ کُشتی‌گیران می‌مانست و بعدها بارها دیدم که وقتی سگ پیرم، سندی، سربه‌سرش می‌گذاشت با همین سینه واپسش می‌راند، مثل یک بولدوزر.

یک سگ گرگی اصیل آلمانی بود.

در فوریهٔ ۱۹۶۸ در بورلی هیلز به زندگی من وارد شد. من پیش همسرم جین سبرگ بودم که داشت در فیلمی بازی می‌کرد. آن روز رگبار شدیدی مثل یک بلای آسمانی بر لس‌آنجلس نازل شده بود که، مثل همهٔ عوارض طبیعی در امریکا وقتی ویرشان بگیرد شورش را درمی‌آورند، ظرف چند دقیقه این شهر را به دریاچه‌ای مبدل کرده بود. کادیلاک‌های وامانده با وضع ترحم‌انگیزی آب را می‌شکافتند و آهسته پیش می‌خزیدند. شهر منظرهٔ غیرعادیِ چیزهایی را پیدا کرده بود که برای کار دیگری منظور شده‌اند و سوررئالیست‌ها مدتی است ما را به صورت جدیدشان عادت داده‌اند. من دلواپس سگم سندی بودم که شبِ گذشته طرف‌های سن ست ستریپ رفته بود ولگردی و هنوز برنگشته بود. این سندیِ ما تا چهارسالگی پسر مانده بود، و این البته به علت محیط بسیار اخلاقی و منزه خانوادهٔ ما بود، تا این‌که ماده‌سگِ تخم‌سگ لوندی مال راستهٔ داهنی درایو او را قر زده و از راه به در برده، و حاصل چهار سال تربیت بورژوایی و اصول نمونهٔ اخلاقیِ ما را به‌چشم‌برهم‌زدنی بر باد داده بود. چه می‌شود کرد؟ او طبیعتاً سگ ساده‌لوح و خوش‌باوری است و برای محیط سینمایی هالیوود ابداً آمادگی ندارد.

ما باغ‌وحش خانگی‌مان را از پاریس با خود آورده بودیم. از آن جمله گربهٔ نری بود برمه‌ای به نام برونو و رفیق سیامی‌اش مای. البته مای هم نر بود ولی نمی‌دانم چرا رفتار ما با او طوری بود که انگاری دخترکی است. شاید به علت گنجینهٔ مهربانی و ناز و قروغمزه‌هایی بود که نثار ما می‌کرد (از این‌ها گذشته گربهٔ پیر بی‌اصل‌ونسبی هم بود به نام بیپو که رموک و مردم‌گریز بود و از هر کسی که می‌خواست نوازشش کند با چنگ استقبال می‌کرد).»

مهناز گنجی
۱۴۰۲/۰۳/۱۸

کتاب به طور بسیار جذابی رخدادهای اواخر دهه ۶۰ میلادی آمریکا و فرانسه را نشان می‌دهد. راوی سفیر فرانسه در آمریکاست. سگی به طور اتفاقی زندگی او می آید و او با بازگو کردن آنچه بر سرنوشت سگ می‌رود جنبش

- بیشتر
Aydin
۱۴۰۲/۱۰/۲۰

در این کتاب به خوبی هم از نژادپرستی انتقاد میشه و هم از افراد و تشکیلاتی انتقاد میکنه که در ظاهر طرفدار سیاه‌پوستان هستند ولی خب هدفشون از طرفداری و جمع کردن پول و ... چیزهای دیگری هست و در

- بیشتر
انقلابی که پیروز شد ضایع شده است.
صفورا
دانستم که من و پیت خفه‌کن در یک چیز به‌راستی با هم شباهت داریم و آن احتیاط فوق‌العاده بود در رابطه با آدم‌ها.
دانور🌱
من همیشه کسانی را که در زندگی با آن‌ها سروکاری داشته‌ام یا با آن‌ها زندگی کرده‌ام در خیال برای خود بازآفریده‌ام. این کار برای کسی که حرفه‌اش خیال‌بازی و تصویرپردازی است آسان‌تر از دیگران است. به این ترتیب آدم خسته نمی‌شود و وقت خود را در کوشش برای شناختن نزدیکانش تلف نمی‌کند. دیگر در آن‌ها باریک نمی‌شود و دربند توجه زیاد به آن‌ها نیست. آن‌ها را برای خود بازمی‌آفریند. بعد هم وقتی کاری خلاف انتظار از آن‌ها دید سخت از آن‌ها می‌رنجد. می‌بیند که لیاقت ذوق و هنر او را نداشته‌اند.
دانور🌱
چشم‌هایم را می‌بندم و می‌کوشم با حساب نازی‌هایی که در جنگ کُشته‌ام آرام شوم. اما این کار حاصلی جز افسردگی ندارد. می‌بینم می‌خواستیم بنیاد ظلم را براندازیم اما فقط آدم کُشتیم. به قول کامو مجرمی را به مرگ محکوم می‌کنند اما همیشه بی‌گناهی تیرباران می‌شود. همه‌جا همین معمای حل ناشدنی!
Bluelily

حجم

۲۳۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

حجم

۲۳۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان