دانلود و خرید کتاب ترز راکن امیل زولا ترجمه محمد نجابتی
تصویر جلد کتاب ترز راکن

کتاب ترز راکن

نویسنده:امیل زولا
انتشارات:فرهنگ معاصر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ترز راکن

کتاب ترز راکن نوشتهٔ امیل زولا و ترجمهٔ محمد نجابتی است و فرهنگ معاصر آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب ترز راکن

قصد امیل زولا از نوشتن ترز راکن، مطالعهٔ طبع انسان‌ها بوده و نه منش آن‌ها. تمام کتاب بر همین منوال است. او شخصیت‌هایی را انتخاب کرده‌ که تا بیشترین حد ممکن در سلطهٔ اعصاب و خونشان باشند و هر عمل زندگی‌شان را، تهی از اختیار، بنابر جبرِ تنشان انجام دهند. ترز و لوران حیواناتی انسان‌گونه‌اند و نه بیشتر. زولا کوشیده تا جزءبه‌جزء، فعالیت ناملموس امیال، استیلای غریزه و اختلالات ذهنی‌ای را که در پی تشنجی عصبی روی می‌دهد در این حیوانات بررسی کند. اغنای نیاز است که در دو شخصیت اصلی‌ این کتاب به شکل عشق درآمده؛ قتلی که مرتکب می‌شوند عاقبتِ فسقشان است، عاقبتی که با آن کنار می‌آیند، همان‌طور که گرگ‌ها با کشتن گوسفندان کنار می‌آیند. در نهایت، آنچه ندامتِ آنان نامیده است در اصل اختلالِ جسمانی ساده‌ای است، آشوب در سلسلهٔ اعصابی که تا سرحد گسیختن کش آمده. روح کاملاً غایب است.

هدف امیل زولا بیش از هرچیز هدفی علمی بوده. او به توضیح اختلاط عجیبی پرداخته که ممکن است بین دو مزاج مختلف به‌وجود بیاید و نشان داده که طبعی دَمَوی در تماس با طبعی عصبی منجر به چه اختلالات عمیقی می‌شود. اگر رمان را با دقت بخوانید، خواهید دید که هر فصل به‌منزلهٔ مطالعهٔ مسئله‌ای شگرف از فیزیولوژی است. در یک کلام، دغدغهٔ او فقط یک موضوع بوده: به تصویر کشیدن مردی قوی‌هیکل و زنی اقناع‌نشده برای بررسی دیو درونشان، بی‌آنکه از مطالعهٔ این دیو فراتر برود و نیز قرار دادنشان در ماجرایی پرآشوب و سپس یادداشت موشکافانهٔ احساسات و رفتارهای این موجودات. به بیان ساده، دو جسم زنده را تشریح کرده است؛ کاری که جراحان با اجساد می‌کنند.

خواندن کتاب ترز راکن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان‌هایی به سبک ناتورالیسم پیشنهاد می‌کنیم.

درباره امیل زولا

امیل ادوار شارل آنتوان زولا در ۲ آوریل ۱۸۴۰ به دنیا آمد و در ۲۹ سپتامبر ۱۹۰۲ درگذشت. او رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و روزنامه‌نگار فرانسوی و مهم‌ترین نمایندهٔ مکتب ادبی ناتورالیسم و عامل مهمی در گسترش تئاتر ناتورالیستی بود. او یکی از معروف‌ترین نویسندگان فرانسوی است که کتاب‌هایش در سطح وسیع در جهان ترجمه، چاپ، تحلیل و تفسیر شده‌ است. از کتاب‌های او در سینما و تلویزیون فراوان اقتباس شده است. زندگی و آثار زولا هم موضوع پژوهش‌های تاریخی بسیار بوده است. او را در زمینهٔ ادبیات، عمدتاً، با مجموعهٔ ۲۰جلدی «روگن ماکار» می‌شناسند که جامعهٔ فرانسه را در دوران امپراتوری دوم فرانسه به تصویر می‌کشد. این مجموعه دربارهٔ سرگذشت خانوادهٔ روگن ماکار طی نسل‌های مختلف است و شخصیت‌های هر دوره و نسل خاص موضوع هر رمان هستند.

سال‌های آخر زندگی زولا بابت انتشار مقاله‌اش با عنوان «من متهم می‌کنم» در روزنامهٔ سپیده‌دم که پایش را به ماجرای دریفوس باز کرد، شاخص است. این مقاله موجب محکومیت او و تبعید یک‌ساله‌اش به لندن شد. زولا که از چهره‌های برجسته در آزادی سیاسی فرانسه بود، در تبرئهٔ آلفرد دریفوس، افسر ارتش فرانسه، از اتهام خیانت نقش اساسی داشت. زولا برای اولین و دومین جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ نامزد شد، اما این جایزه به او تعلق نگرفت. «ژرمینال» عنوان رمانی نوشتهٔ اوست.

بخشی از کتاب ترز راکن

«انتهای خیابان گِنِگو، از سمت اسکله‌ها، گذر پُن‌نُف قرار دارد که معبری تنگ و تاریک شبیه به دالان است و خیابان مازارین را به خیابان سِن متصل می‌کند. طول این گذر حداکثر سی قدم و عرضش دو قدم است؛ کَفَش با سنگ‌هایی زردرنگ، ساب‌رفته و لَق فرش شده که همواره نَم دارند و بوی گزنده‌ای می‌دهند. شیشه‌های سقف، که چهارگوش بریده شده‌اند، از چرک سیاه‌اند.

روزهای دل‌انگیز تابستان، وقتی خورشید با تمام توان خیابان‌ها را تفت می‌دهد، نوری سفیدرنگ از این شیشه‌های چرک می‌گذرد و با بی‌حالی وارد گذر می‌شود. روزهای دلگیر زمستان، در صبح‌های مِه‌گرفته، شیشه‌ها فقط سایه‌ای تیره بر سنگ‌فرش‌های چسبناک می‌افکنند، سایه‌ای که چرکین و نفرت‌انگیز است.

سمت چپ، دکان‌هایی تاریک قرار دارند که فشرده‌اند و سقفشان کوتاه است و سوزی به‌سردی قبر ازشان درز می‌کند. آن مغازه‌ها از قبیل کتاب دست‌دوم‌فروشی، اسباب‌بازی‌فروشی و کارتن‌سازی‌اند که بساطشان از دوده تیره و در تاریکی رها شده است. ویترین‌ها که از شیشه‌های مشبک کوچکی درست شده‌اند سایه‌روشنی ناموزون و سبزرنگ بر اجناس می‌اندازند. پشت اجناس، تَهِ دکان‌ها غرق در تاریکی است و به دخمه‌ای حزن‌آور شبیه است که درونشان پیکرهایی موهوم لول می‌خورند.

سمت راست، سرتاسر گذر، دیواری است که دکان‌دارانِ روبه‌رو قفسه‌هایی باریک بر آن کوفته‌اند؛ روی آن تخته‌های نازک که با قهوه‌ای نفرت‌انگیزی رنگ شده‌اند، بیست سال است که اشیای عجیب و غریب و اجناسِ دورانداخته‌شده پخش‌وپلا هستند. زنی که جواهرات بدلی می‌فروشد بساطش را روی یکی از این قفسه‌ها پهن کرده. او انگشترهایی به قیمت پانزده سو می‌فروشد و آن‌ها را با ظرافت، روی پارچه‌ای از جنس مخمل آبی چیده و در قعر جعبه‌ای از چوب آکاژو قرار داده.

بالاتر از سقف شیشه‌ای، دیوار همچنان رو به بالا امتداد پیدا می‌کند. به سطح دوده‌زده‌اش ناشیانه دوغاب پاشیده‌اند و به همین خاطر، مثل پوستِ جذامی‌ها پر از لک‌وپیس است.

کسی برای گردش به گذر پُن‌نُف نمی‌آید. اگر رهگذری به آنجا قدم می‌گذارد در پی کوتاه کردن مسیرش است، بلکه چند دقیقه‌ای زودتر برسد. عابران افرادی پرمشغله‌اند که می‌خواهند هرچه سریع‌تر از آنجا بگذرند و حواسشان فقط متوجه روبه‌رویشان است. در میان آن‌ها می‌توانید کارآموزانی ببینید که پیش‌بندِ کار بسته‌اند، به‌علاوه، زنان پیشه‌وری که درصدد انجام آنچه بهشان محول شده هستند و مردان و زنانی که بسته‌ای زیر بغل دارند؛ همچنین، سالخوردگانی که زیر نور کم‌جان حزن‌انگیزی که از شیشه‌ها به داخل منعکس می‌شود، سلانه‌سلانه گام برمی‌دارند و دسته‌های بچه‌های کوچکی که پس از تعطیلی مدرسه، دوان‌دوان و شیطنت‌کنان به آنجا می‌آیند و کف چوبی کفش‌هایشان را بر سنگ‌فرش‌ها می‌کوبند. هنگام روز، در اثر برخورد کفش‌ها با سنگ‌های کف، با بی‌نظمی آزاردهنده‌ای، همواره صدایی گرفته و شتاب‌زده می‌آید. هیچ‌کس حرف نمی‌زند، هیچ‌کس نمی‌ایستد. همه سر در گریبان، شتابان گام برمی‌دارند تا سریع‌تر به کارهایشان برسند و کوچک‌ترین توجهی به مغازه‌ها نمی‌کنند. دکان‌داران، اگر به‌طور معجزه‌آسایی رهگذری مقابل بساطشان بایستد، با نگرانی چشم به او می‌دوزند.

شب‌هنگام، سه چراغ گازی که هر یک درون فانوسی یغور و مربعی قرار دارند گذر را روشن می‌کنند. این چراغ‌های گازی از سقف شیشه‌ای آویزان‌اند و رویش لکه‌هایی به رنگ زنگار به‌وجود می‌آورند که دورشان دایره‌های کم‌نوری سوسو می‌زند، طوری که هر آن ممکن است محو شوند. در این موقع، گذر چنان هراس‌انگیز می‌شود که انگار کمین‌گاه قداره‌بندان است. سایه‌های بلندی روی سنگ‌فرش گسترده می‌شوند و دَمی نمناک از خیابان به درون می‌وزد، گویی دالانی زیرزمینی است که با کورسوی سه شمع مزار روشن شده است. مغازه‌داران به این روشنایی قانع‌اند و پرتوهای بی‌جانی که چراغ‌های گازی به ویترین‌ها می‌فشانند برایشان کافی است. آنان در دکان‌هایشان فقط چراغی حباب‌دار روشن می‌کنند و در گوشهٔ پیشخوان قرارش می‌دهند. بدین‌ترتیب، رهگذران می‌توانند قعر این دخمه‌ها را ببیند، آنجا که حتی با فرارسیدن روز، شب همچنان پابرجاست. در امتداد تیره‌وتار ویترین‌ها، از پسِ شیشه‌های کارتن‌سازی، نور شعله می‌کشد: دو چراغ شیل‌سوز با دو شعلهٔ زردرنگ تاریکی را می‌شکافند. همچنین، در طرف مقابل، شمعی که میان چراغی گردسوز قرار داده شده، جعبهٔ جواهرات بدلی را روشن می‌کند. خانم بدلیجات‌فروش دستانش را زیر شالش قرار داده، به انتهای قفسه تکیه زده و به خواب رفته است.

تا چند سال پیش، روبه‌روی بساط این خانم، مغازه‌ای بود با دکوری چوبی به رنگ سبز تیره که از تمام روزنه‌هایش نم بیرون می‌زد. تابلوی آن تخته‌ای نازک و باریک بود که رویش با حروف سیاه کلمهٔ خرازی را نوشته بودند، روی یکی از شیشه‌های در نیز، با حروف قرمز، نام یک زن نگاشته شده بود: ترز راکن. سمت راست و چپ، دو ویترینِ عریض قرار داشت که با کاغذدیواری آبی پوشانده شده بود.»

معرفی نویسنده
عکس امیل زولا
امیل زولا

امیل زولا رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و روزنامه‌نگار فرانسوی است که او را می‌توان از شناخته‌شده‌ترین نمایندگان مکتب ادبی ناتورالیسم و مهم‌ترین عوامل گسترش تئاتر ناتورالیستی دانست. او در زمره‌ی نویسندگان مطرح فرانسوی جای دارد که کتاب‌هایش در سطح جهان ترجمه و چاپ شده، مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفته و بارها در سینما و تلویزیون مورد اقتباس واقع شده است.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۵۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۴ صفحه

حجم

۲۵۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۴ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰
۵۰%
تومان