کتاب تاریخ خاص تنهایی
معرفی کتاب تاریخ خاص تنهایی
کتاب تاریخ خاص تنهایی رمانی نوشتهٔ احمد آلتان و ترجمهٔ علیرضا سیف الدینی است و نشر نو آن را منتشر کرده است. آلتان یکی از معروفترین روزنامهنگاران و نویسندگان ترکیه است. از آثار او دو رمان «مردن آسانتر از دوستداشتن است» و «تاریخ خاص تنهایی» در نشر نو منتشر شده است.
درباره کتاب تاریخ خاص تنهایی
تاریخ خاص تنهایی رمانی است تأملبرانگیز، غافلگیرکننده و «خاص»؛ تاریخِ زندگی انسانهایی است عاصی و دورمانده از عشق. خسروبیک که زمانی از اعضای اتحاد و ترقی بود و در برههای از زندگی کشتن را جایگزین عشقورزی کرد، سرانجام در آخرین روزهای عمر با ترس و حیرت به عشق رو میکند، اما دیگر دیر شده است. نِرمین همواره عشق را میجوید اما وقتی مردی به خاطرش رنج میکشد، او را ترک میکند، چون معتقد است هر عشقی تاریخ خاص خود را دارد؛ تاریخی که با جنگ، شکست، رنج، ویرانی و آتشبس پیش میرود. این تاریخ خاص مانند آنچه مورخان مینویسند همواره آکنده است از درد و تباهی؛ تاریخی است که شادیها را نادیده میگیرد. از سوی دیگر، مُبرّا شخصیتی است که با وجود تمنای عشق، همیشه احساسات خود را پنهان و سرکوب کرده و با رفتارهای آکنده از بیمهری دیگران به دوران کهولت رسیده است و در نهایت، بهایی بس گران میپردازد.
احمد آلتان، متولد ۱۹۵۰ در آنکارا، نویسندهای است که در پس تحولات تاریخی بهنوعی واکاوی فلسفی و روانشناختی در انسانها دست میزند و در این رهگذر پوست را پس میزند و زخم زیرین آن را آشکار میکند. در طی این سالها او پیوسته از مسئلهسازترین چهرههای روشنفکری ترکیه بوده است. او چه زمانی که مینویسد و چه زمانی که بهعنوان یک چهرۀ تلویزیونی سخن میگوید سراپا خشم است. خشمی از سر صداقت و راستی که قادر به لرزاندن بنیانهای ساختار صُلب وضعیت اجتماعی و سیاسی ترکیه است. وضعیتی پرتناقض که با تمدیدشدنِ مدت حکمرانی حزب عدالت و توسعه بغرنجتر شده است. در این میان رسالت آلتان ضربهزدن به اقتدارگرایی است. رسالتی که توانش را در کلامش مییابد. کلامی که البته بیواسطه واکنش حاکم را در پی دارد؛ بازداشت و دربند کشیدن نویسنده و خمیر کردن پیوستۀ کتابهایش بخشی از واکنشهای حاکم است.
«تاریخ خاص تنهایی» دومین رمانی است که از این نویسنده در نشر نو منتشر میشود.
خواندن کتاب تاریخ خاص تنهایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات پیشروی ترکیه پیشنهاد میکنیم.
درباره احمد آلتان
احمد آلتان متولد دوم مارس ۱۹۶۵ در آنکارا است. او یکی از معروفترین روزنامهنگاران و نویسندگان ترکیه است. از آثار او دو رمان «مردن آسانتر از دوستداشتن است» و «تاریخ خاص تنهایی» در نشرنو منتشر شده است.
شتین آلتان، پدر احمد آلتان، نیز روزنامهنگار و یکی از فعالان سوسیالیستی بود که در دهۀ ۱۹۶۰ وارد پارلمان ترکیه شد. او در آن زمان به دلیل مقالاتش علیه قدرت نظامیان در ترکیه معروف بود و بابت همین مقالات بود که زندانی شد.
احمد آلتان در سال ۱۹۷۴ کار روزنامهنگاری را آغاز کرد، زمانی که نیروهای نظامی ترکیه در حملهای با نام «عملیات صلح» بخش شمالی قبرس را اشغال کردند. او خیلی زود به دلیل مواضعی که به نفع دموکراسی اتخاذ میکرد شناخته شد و در سال ۱۹۸۲ اولین رمانش را منتشر کرد که حدود ۲۰ هزار نسخه از آن به فروش رفت.
در سال ۱۹۸۵، به سردبیری روزنامۀ «گونش» رسید. سپس دومین رمان خود را با عنوان «اثر آب» منتشر کرد که به حکم دولت تورگوت اوزال توقیف شد. ۱۲ سال پیش از آن، همین اتهام برای رمان «مشتی از آسمان» نوشته پدر احمد آلتان مطرح شده بود.
در ۱۹۹۰، کار در تلویزیون را آغاز کرد. در این دوره، در بحبوحۀ درگیری حزب کارگران کردستان با ارتش ترکیه، احمد آلتان با موضعگیریهایش، جنایات جنگی هر دو طرف را محکوم کرد. پنج سال بعد، سردبیری روزنامۀ «ملیت» را برعهده گرفت که یکی از مهمترین روزنامههای ترکیه به شمار میرود. اما تحت فشار ارتش ترکیه، این روزنامه او را از کار برکنار کرد.
در سال ۱۹۹۹، به همراه اورهان پاموک و یاشار کمال، بیانیهای را در دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ترکیه نوشت که از سوی دیگر نویسندگان جهان نظیر گونتر گراس، ژوزه ساراماگو، آرتور میلر و اومبرتو اکو به امضا رسید. او در آن زمان گفته بود: «در ترکیه، نویسندگان به شکارهایی میمانند در حال دویدن، اما نمیدانند که دقیقاً چه زمانی شکارچیان شلیک میکنند. این عدم قطعیت برای اعمال فشار واقعی بر نویسندگان ایجاد شده است.»
در سال ۲۰۰۰، مقالهای در هفتهنامۀ «اکتوئل» نوشت و بار دیگر قدرت نظامیان در ترکیه را به چالش کشید که موجب تعقیب قضایی او شد. در ۲۰۰۷، یک روزنامۀ اپوزیسیون با عنوان «طرف» تأسیس کرد و تا سال ۲۰۱۲ سردبیری آن را برعهده داشت. یک سال پس از تأسیس این روزنامه، مقالهای با عنوان «آه، برادرم» دربارۀ کشتار ارامنه به دست امپراتوری عثمانی نوشت که به اتهام «توهین به ملت ترکیه» بازداشت شد. احمد آلتان در سال ۲۰۱۶، در جریان بازداشتهای گسترده روشنفکران و اهالی رسانه، پس از یک اظهارنظر در تلویزیون، به اتهام مشارکت در کودتای نافرجام علیه دولت ترکیه بازداشت شد و دو سال بعد نیز به همراه نازلی ایلیجاق، دیگر نویسندۀ ترک، به حبس ابد محکوم گردید. آلتان سه سال در زندان بود و پس از آن تبرئه شد. او پس از آزادی از زندان گفت: «آنها به گونهای تلاش میکنند که روشنفکران از طرح پرسشها پرهیز کنند. اما ما این پرسشها را طرح میکنیم. ما دیدهایم که زندان چیست، اگر لازم باشد دوباره به آنجا بازمیگردیم. آنان باید به دولت قانون بازگردند. ما ترسی نداریم.»
احمد آلتان در آخرین کتابش نوشته است:
«من برای شما از درون سلول زندان مینویسم. اما در زندان نیستم. من نویسندهام... شما میتوانید مرا زندانی کنید، اما نمیتوانید مرا در زندان نگاه دارید. چون مثل همه نویسندگان، قدرتهای جادویی دارم. بهراحتی میتوانم از دیوارها عبور کنم. دیوارگذر هستم.»
بخشی از کتاب تاریخ خاص تنهایی
«خاله در حالی که دامن ابریشمیاش را در مشت میفشرد، تعریف میکرد:
ــ حضرت پیامبر، یک روز صبح، یکدفعه از جایش بلند میشود و از خانهاش خارج میشود، گاهی همینطور یکدفعه مهمانی میرفته، یک نفر هم دواندوان میرفته و به اهالی آن خانه مژده میداده که حضرت پیامبر به خانهٔ شما میآید؛ آن روز صبح هم همینطور از خانه خارج میشود، بلافاصله یک عده باعجله میروند به خانهای که میرفته مژده میدهند، مرد خوشحال میشود، به دمِ در میآید و منتظر میماند. پیامبر به همراه اصحابش به طرفِ خانهٔ مرد میرود، اما در آن چهرهٔ مبارک ـ پیامبر مرد بسیار زیبا و برازندهای بوده ــ خشم و غیظی بوده که با کسی حرف نمیزده، از قرار، از چیزی به خشم آمده بوده. میروند به خانهٔ آن مرد میرسند، مرد از پیامبر استقبال میکند اما پیامبرمان آرام نمیشود. به مرد میگوید «پیش تو نیامدهام.» مرد تعجب میکند. پیامبرمان از در وارد حیاط میشود؛ یک حیاط بزرگ و خنک. میگوید «آمدهام دختر ناتنیات هلال را ببینم.» مرد دستپاچه میشود، شروع میکند به چربزبانی تا او را به خانه ببرد. پیامبر حتی جوابش را نمیدهد. یکراست به طرف آخورها میرود. نگو مرد، دختر ناتنیاش را کتک زده و شب قبلش توی آخور حبسش کرده. پیامبر این را تو خوابش دیده بوده.
همهٔ پسرهای یازدهدوازده سالهٔ محله، در حالی که در مقابل هرکدامشان یک بشقاب شیرینی بود، به حرفهای خاله گوش میدادند. خالهبزرگ هم همینطور که دامن لباس بلندِ خشخشکناش را در مشت میفشرد تعریف میکرد.
ــ عرضم به حضور شماها، پیامبرمان درِ آخور را باز میکند و میبیند هلال آنجا دراز به دراز افتاده. سروصورتش تکهپاره و همهجایش کبود شده و آنجا روی کاهها دارد گریه میکند. هلال هم واقعاً هلال بوده، عین یک تکه ماه. یک دختر زیبا. هلال با دیدن روی گل پیامبر ساکت شده. پیامبر فرمودهاند «همه کنار بروند. میخواهم با هلال خانم تنها صحبت کنم.» همه فوراً دور شدهاند و پیامبر درِ آخور را بسته. آهسته به هلال خانم نزدیک شده و دستهایش را گرفته و او را کنار خودش نشانده. زخمهای هلال را لمس کرده و زخمها خوب شده. بعد از رفتن پیامبر، روزهای متمادی نتوانسته از آخور خارج بشود...»
حجم
۱۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه