
کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم
معرفی کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم
کتاب بعد سگم برمیگردد پیشم نوشتهی یون فوسه و با ترجمهی حسام امامی توسط نشر چشمه منتشر شده است. این اثر یکی از داستانهای برجستهی نویسندهی نروژی است که در قالب مجموعهی برج بابل ارائه شده و بهواسطهی نثر خاص و فضای منحصربهفردش، جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر اسکاندیناوی دارد. یون فوسه، که بیشتر به نمایشنامههایش شهرت یافته، در این داستان بلند نیز با زبانی موجز و تکرارشونده، تجربهی فقدان، اندوه و واکنشهای انسانی را به تصویر کشیده است. روایت داستان حول محور رابطهی راوی با سگش و رخدادی تراژیک شکل میگیرد و در بستری از سکوت، تردید و خشونت فروخورده، به لایههای پنهان ذهن و احساسات شخصیتها نفوذ میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم
کتاب بعد سگم برمیگردد پیشم اثری از یون فوسه است که با ترجمهی حسام امامی در مجموعهی برج بابل نشر چشمه جای گرفته است. این داستان بلند، نمونهای از نوولاهای مدرن اروپایی بهشمار میآید که با حجم کم اما عمق معنایی بالا، تجربهای متفاوت از روایت را ارائه میدهد. فوسه در این کتاب، با بهرهگیری از نثری کند، تکرارشونده و سرشار از سکوت، به سراغ موضوعاتی چون فقدان، خشونت، انتقام و تنهایی میرود. داستان در روستایی کوچک و در فضایی سرد و مهآلود میگذرد و راوی را در مواجهه با مرگ سگش و تصمیمی برای انتقام دنبال میکند. ساختار کتاب بر پایهی جریان سیال ذهن و تکرار وسواسگونهی افکار و احساسات راوی استوار است؛ بهگونهای که خواننده را به درون ذهنیت متلاطم و پرتنش شخصیت اصلی میبرد. یون فوسه با حذف جزئیات غیرضروری و تمرکز بر لحظات کلیدی، فضایی خلق کرده که در آن مرز میان واقعیت و خیال، خشونت و اندوه، و کنش و سکون بهشکل مبهم و درعینحال ملموس درمیآید.
خلاصه داستان بعد سگم برمی گردد پیشم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با صحنهای ساده آغاز میشود: راوی سگش را به بیرون میفرستد و پس از مدتی متوجه میشود که سگ ناپدید شده است. جستوجوی بیثمر برای یافتن سگ، به تدریج به اضطراب و خشم بدل میشود. همسایهای خبر میدهد که مردی در نزدیکی خانه، سگ را با تیر زده است. راوی که میان ناباوری و خشم سرگردان است، با نشانههایی از خون و موهای سگش روبهرو میشود و تصمیم به انتقام میگیرد. او شبانه با چنگک و قایق به خانهی مرد میرود و در حالیکه ذهنش میان تردید و عزم انتقام در نوسان است، مرد را در خواب با چنگک زخمی میکند و میگریزد. صبح روز بعد، همسایهها از قتل مرد صحبت میکنند و پلیس وارد ماجرا میشود. راوی در تمام این مدت، با احساس گناه، اندوه و اضطراب ناشی از دفن سگش و پنهانکردن حقیقت دستوپنجه نرم میکند. روایت با تکرارهای ذهنی، گفتوگوهای کوتاه و فضای سنگین باران و سکوت، تجربهی سوگواری، خشونت و تنهایی را بهشکلی ملموس و بیواسطه به تصویر میکشد.
چرا باید کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم را بخوانیم؟
این کتاب با نثری متفاوت و فضایی منحصربهفرد، تجربهای کمنظیر از روایت فقدان و واکنشهای انسانی به خشونت و اندوه را ارائه میدهد. یون فوسه با حذف پیرایههای روایی و تمرکز بر تکرار و سکوت، خواننده را به درون ذهنیت متلاطم شخصیت اصلی میبرد و امکان همحسی عمیق با او را فراهم میکند. داستان نهتنها به موضوع انتقام و مرگ میپردازد، بلکه لایههایی از تنهایی، بیقراری و ناتوانی در برقراری ارتباط را نیز آشکار میسازد. برای کسانی که به دنبال تجربهای متفاوت از ادبیات معاصر و مواجهه با روایتهایی مبتنی بر جریان سیال ذهن هستند، این کتاب میتواند انتخابی قابلتوجه باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان ادبیات مدرن، دوستداران داستانهای روانشناختی و کسانی که دغدغهی فقدان، سوگواری، خشونت پنهان و تنهایی را دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به سبکهای روایی غیرمتعارف و تجربهی نثر متفاوت علاقهمندند، این اثر میتواند جذاب باشد.
بخشی از کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم
«سگ توی نشیمن مرا نگاه میکند. بهدو دورتادورم میچرخد، بیقرار، کمی زوزه میکشد. معلوم است میخواهد برود بیرون. درِ نشیمن را باز میکنم و سگ، همینطور که دم تکان میدهد، به راهرو میرود. به سمت درِ جلو میروم و سگ روی پاهایم میپرد. درِ جلو را باز میکنم؛ میدود بیرون. میبینمش که جستوخیزکنان دورتادور حیاط میدود تا سهکنج خانه. حالا باید توی باغچه باشد. سگ آنجا را دوست دارد. توی چارچوب در میایستم و بیرون را نگاه میکنم. میگویم چه عصر تابستانی خوبی! به ایوان میروم، به آسمان نگاه میکنم، آبیِ روشن است، ابری در کار نیست و میگویم البته که عصر تابستانی خوبی است. دوباره میروم تو، کفشهایم را پایم میکنم، برمیگردم حیاط، میروم پشت خانه. دنبال سگم میگردم ولی در باغچه نیست. کجا رفته؟ نکند فرار کرده باشد؟ میروم به باغچه، تا آن یکی سهکنج خانه، و دنبال سگ میگردم، اما نیست که نیست. لعنتی! سگ فرار کرده. حالا باید بروم دنبالش. ای سگ لعنتی! این سگ برای چه کوفتی فرار کرده؟ چرا باید فرار کند؟ ولی باید بروم دنبال سگم، نمیشود که بگذارم فرار کند، میشود؟ با خودم میگویم ای سگ لعنتی! میگویم این سگ دارد چه غلطی میکند؟ از باغچه درمیآیم، برمیگردم سمت ایوان، نگاهی به دوروبرم میاندازم، به تپه، به خیابان اصلی، سربالایی، سرپایینی، ولی سگم را نمیبینم.»
حجم
۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
