کتاب آنته کریستا
معرفی کتاب آنته کریستا
کتاب آنته کریستا، رمان جذاب نوشتهی املی نوتومب، یک زندگینامهی خودنگار است که مرز بین خیال و واقعیت را درهم میشکند و اثر درخشانی خلق میکند. داستان زندگی دو دختر نوجوان که تفاوتشان از زمین تا آسمان است.
میتوانید آنته کریستا را با ترجمهی روان از محبوبه فهیمکلام بخوانید و در دنیای پرشر و شور نوجوانی غرق شوید.
دربارهی کتاب آنته کریستا
آنته کریستا، یکی از محبوبترین نوشتههای املی نوتومب، زندگینامهای خودنوشته است که اتفاقات و رخدادهای آن جایی در مرز بین خیال و واقعیت رخ میدهد. املی نوتومب در آنته کریستا سرنوشتش را در قالب خیالات و داستان بیان میکند. برای اینکار به دوران نوجوانی خودش برمیگردد. آنته کریستا داستان زندگی دو دختر نوجوان است که تفاوتهای بسیاری دارند. یکی خجالتی و کمرو است و دیگری، سرزنده، شاد و اجتماعی. یکی به کتابهایش پناه میبرد و دیگری در جمع دوستانش میدرخشد. اما عجیب است که ایندو باهم دوست میشوند. بلانش منزوی باید جسارتش را جمع کند تا بتواند با کریستای اجتماعی ارتباط بگیرد و در این میان کریستا به کمکش میآید. دوستی و رابطهای که میان آنها شکل میگیرد به اتفاقاتی منجر میشود که افکار او را متحول میکند.
کتاب آنته کریستا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن رمانهای نویسندگان خارجی لذت میبرید، حتما کتاب آنته کریستا را بخوانید. آنته کریستا داستان جذابی است که برای طرفداران املی نوتومب هم به شدت خواندنی است.
دربارهی املی نوتومب
املی نوتومب نویسنده فرانسوی زبان در ۹ ژوئیه ۱۹۶۶ در بروکسل به دنیا آمد. او یکی از پرکارترین نویسندگان عصر حاضر است که طرفداران و خوانندگان بسیاری در سراسر دنیا دارد. نوتومب در رمانهایش به شرایط انسانی، نویسندگی و زندگی، میپردازد. نوتومب تاکنون برنده چندین جایزه ادبی بوده است. علاوه بر این عضویت هیئت داوران جایزه دسامبر را هم در کارنامهی حرفهای اش دارد. از میان آثار املی نوتومب میتوان به ریش آبی، آنته کریستا، سفر زمستانی، نه حوا نه آدم، سوقصد، فرهنگ اسامی خاص روبر، پدرکشی و شکلی از زندگی اشاره کرد.
بخشی از کتاب آنته کریستا
من شانزدهساله بودم و هیچچیزی نداشتم. نه سرمایهای، نه آرامشِ روحیای، نه دوستی، نه عشقی و نه ایدهای. حتا مطمئن نبودم روح دارم. خودم بودم و همین کمد لباس و کتابهایم. دوست نداشتم جلوِ کسی لباس عوض کنم و لباس کس دیگری را بپوشم و کسی هم لباس من را بپوشد.
جیغ زدم. او ایستاد و با تعجب نگاهم کرد. من که از عصبانیت میلرزیدم، گفتم «دیوونهبازی بسه. دوست ندارم جلوِ کسی لباسم رو عوض کنم. از اون گذشته؛ اصلاً خوشم نمیآد پیرهن کس دیگهای رو بپوشم.»
احساس کردم از اینکه اذیتم میکند، لذت میبرد. اصرار داشت پیراهن چینیام را بپوشم تا تنخور آن را ببیند. برای اینکه ماجرا را ختم کنم، سریع لباسم را عوض کردم و پیراهن چینیام را پوشیدم.
«پیرهنت به من بیشتر میآد. من از تو خوشتیپترم.»
حرفها و مقایسهٔ مضحک او تحقیرآمیز بود. قیافهٔ حقبهجانب و روشنفکرانهای به خود گرفت و گفت «باید یهکم چاق بشی. داری میشکنی.»
«من شونزده سالمه ها!»
«نمیخواد خودت رو توجیه کنی. یه حرکت ورزشی بهت یاد میدم، انجامش بده. خواهر من هم مثل تو لاغرمُردنی بود، ولی با این ورزش بعد از شش ماه توپُر شد. باور کن. زود باش هر کاری میگم، انجام بده؛ یک دو... یک دو...»
کریستا با اندام زیبایش وسط اتاق میدوید؛ ورزش میکرد و من را دست میانداخت. همان لحظه، مادرم که از سرِ کار برگشته بود، صدای دادوفریاد ما را شنید و بدون اینکه در بزند، با عجله درِ اتاق را باز کرد. کریستا قاهقاه میخندید و اشک در چشمان من حلقه زده بود.
خندههای آن دختر غریبه توجه مادرم را جلب کرد؛ طوری که انگار نفهمید دخترِ خودش گریان است. خندههای شیطانی کریستا، او را شادتر و جذابتر از همیشه جلوه میداد.
کریستا با دیدن مادرم بیحرکت ایستاد، به سمت مادرم رفت و به او دست داد.
«سلام خانم، ببخشید، میخواستم ببینم هیکل دخترتون چهطوره.»
او با دلرُبایی و شیطنت خاصی با مادرم شوخی میکرد. مادرم هم متعجب از ظاهر او، به دستان کریستا که در دستش بود نگاه میکرد. بعد از لحظهای تردید، حتماً با خودش فکر کرد که او یک دختربچهٔ خیلی بامزه است. مادرم درحالیکه خنده بر لب داشت از او پرسید «شما کریستا هستید؟»
حجم
۸۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۸۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب را به شدت برای نوجوانان و جوانان دختر که نسبت به دیگران خود را کمتر می بینند و یا دوستان خود را بسیار برتر از خود می بینند توصیه می کنم کتاب با داستانی زیبا روایت دو دوست
یکی از چیزایی که من درمورد کتابای املی نوتومب دوست دارم اینه که مختصر و مفید حرفش رو میزنه و کشش نمیده:)شروع کتاب تو رو به سرعت با فضای داستان آشنا میکنه داستان رو سریع پیش میبره و قاطع و
پایان کتاب اصلأ مفهوم خاصی رو نرسوند توقع بیشتری داشتم
عکس العمل پدر و مادر در این داستان در حقیقت واکنش اکثر افراد جامعه به این دو شخصیت هست اگر بتونیم در هنگام ناملایمات رفتار مناسبی نشون بدیم در اخر این ما هستیم که برنده ایم همیشه شاهنامه اخرش خوش
نوشته های املی نوتومب کلا از همین سبکپیروی میکنه اگه از یک کتابش خوشتون بیاد بقیه هم خوشتون میاد. خیلی راحت خونده میشه کم حجم هست اتفاقات معمولا خارج فکررخ نمیده اما باعث حس کنجکاویی میشه. نویسنده از چندین سبک
اصلا نثر گیرایی نداشت و ترجمه هم حرفه ای نبود.
مسخره بود