کتاب نام های بی جنسیت
معرفی کتاب نام های بی جنسیت
کتاب نام های بی جنسیت نوشتهٔ آملی نوتومب و ترجمهٔ محمدجواد کمالی است. نشر قطره این رمان را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب نام های بی جنسیت
امیلی نوتومب کتاب نام های بی جنسیت، داستان آدمهای معمولی را در بستری تازه روایت میکند. «دومینیک» زنی زیبا و جوان است که منشی شرکتی در شهر برست است. او بهطرز غیرمنتظرهای با «کلود گیوم» آشنا میشود و این آشنایی زندگی آن دو را برای همیشه تغییر میدهد. «نامهای بیجنسیت» داستان عشق، نفرت و انتقام است. پاریس دیگر شهری رؤیایی نیست، بلکه شهری است مانند شهرهای بزرگ که پیشرفت اقتصادی بر تصویر رؤیایی آن سایه افکنده است. داستانهای امیلی نوتومب پر از فرازوفرودهای داستانی است و او از زبانی موجز، ساده و دور از پیچیدگی در روایت داستانهایش استفاده میکند؛ عاملی که خوانش آثار او را برای خوانندگان لذتبخش میکند. شرایط انسانی، نویسندگی و زندگی، محور اصلی رمانهای او به شمار میآیند.
خواندن کتاب نام های بی جنسیت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره آملی نوتومب
آملی نوتومب در ۹ ژوئیۀ سال ۱۹۶۶ میلادی در شهر بروکسل، پایتخت بلژیک، متولد شد. نوتومب پنج سال در ژاپن زندگی می کند و تأثیر این پنج سال بر روحیات نویسنده در آثارش منعکس میشود. او به طور متوالی همراه خانوادهاش به پکن، نیویورک، بنگلادش و بیرمانی میرود. خانوادۀ نوتومب در سال ۱۹۸۰ به سرزمین مادری یعنی بلژیک باز میگردد و در دانشگاه آزاد بروکسل در رشتۀ متنشناسی زبان لاتین عامیانه آغاز به تحصیل میکند. او از ۱۷سالگی نوشتن را آغاز میکند و در ۳۰سالگی خود را بیمار نوشتن میداند و اعتراف میکند که سالانه چهار رمان مینویسد ولی فقط یکی را چاپ به چاپ میرساند؛ چون باقی دست نوشتههایش را شخصی میداند. در سال ۱۹۹۲ در ۲۵سالگی ورودش به دنیای ادبیات غوغا به پا میکند و با همان اولین اثر به شهرت میرسد. در کشور فرانسه سال ادبی با انتشار رمانی از نوتومب آغاز میشود؛ زیرا با نظم و ترتیبی حیرتآور نویسنده هر سال در ماه سپتامبر یک رمان به طرفدارنش تقدیم میکند. موضوع رمانهای او ریشه روانشناختی و اغلب اوقات برخاسته از زندگی و تجرییات خود نویسنده هستند. کتابهای او به ۳۸ زبان زندۀ دنیا ترجمه شده است. «آرایش دشمن»، «نامهای بیجنسیت»، «قلبت را به تپش وادار»، «پدرکشی» و «خواهران» از جمله آثار این نویسنده هستند.
بخشی از کتاب نام های بی جنسیت
«زن از آنچه میپنداشت بازگشت دورهٔ آتشین عشق است، لذت میبرد. صرف شام در رستورانهای لوکس شهر برایش چندان اهمیتی نداشت؛ برعکس، از این حس که شوهرش نیاز داشت او را به همه نشان دهد، سرمست میشد. خود را در معرض نگاههای طبقهٔ مرفه قرار میداد و چون این کار باعث غرور و مباهات مردی میشد که عاشقش بود، برای نخستین بار لذت خاصی را تجربه کرد. وقتی ساکن خیابان اتین مارسل بودند، کلود به زنش اجازه نمیداد بیرون از خانه با او صحبت کند؛ از آن زمانِ چندشآور مدت زیادی گذشته بود. در آن دوره، خروج از منزل برای زن آمیختهای از تکلیف و تحقیر بود. به محض اینکه دهان میگشود، با چشمغرههای شوهرش روبهرو میشد. ولی مدتی بود که این مرد از هر فرصتی سود میجست تا به زنش بها دهد.
دومینیک از خود میپرسید: «چه خبر شده است؟» آنها چهل ساله شده بودند: شاید بالا رفتن سن دلیل این تغییر رفتار بود. سابقاً حتی تصور این سن برایش هولناک بود. چقدر اشتباه میکرد! برای اولین بار در زندگی، تصور میکرد که زندگی خوب و بینقصی دارد. دخترش عاقل و متکی به خود بود و نیاز به هیچ مراقبتی نداشت. شوهرش که از شر اضطرابِ موفقیتِ شرکت خلاص شده و تقریباً به همهٔ هدفهایش دست یافته بود، سرانجام داشت طعم خوش پیروزیاش را میچشید و همسرِ رهایییافته از انواع ترس را نیز به این ضیافت دعوت میکرد.
سن چهل سالگی که سهم بسزایی در ایجاد محیط امن و برآورده شدن انتظار طولانیِ احترام گذاشتن به شخص مبتلا به بیماری مسری داشت، مبین حقیقتی بود که دومینیک آن را متعالی میپنداشت: چهل سالگی، سن برداشتِ ثمرهٔ تلاشهای خود است. زن به چهرهٔ خود در آیینه مینگریست: نه کمترین چین و چروکی در خطوط ایدئال چهرهاش، نه یک تار موی سفید، و مهمتر از همه، درخششی تازه در چشمانش، درخششی حاکی از اعتماد.
کلود از آن پس زنش را در اجرای پروژههایش سهیم میکرد و از او میخواست کمکش کند. دومینیک به وجد میآمد. به این ترتیب، روزی شوهر به او گفت دلش میخواهد با آقایی به نام کلِری رابطه برقرار کند: او از کلهگندههای یکی از مهمترین شرکتهای صنایع الکترونیک بود. به دلایلی که از دهانش در رفت، معامله کردن با این مرد با نفوذ، توفیق زیادی در پایان دورهٔ شغلی برایش به همراه داشت.»
حجم
۸۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۸۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب حول حوش یک انتقام می گذشت انتقامی که ما از همون صفحه اول میدونستیم قراره گرفته بشه ، بسیار افتضاح نوشته بود انگار نویسنده فقط یک ایده و پلات نا تموم داشته یکم جزئیات اضافه کرده راوی هارو عوض
به نظرم کتاب خوبی بود. داستان یک انتقام بود و به زبان ساده گفته شده بود
دوستش داشتم، روان و ساده اما اعتراف میکنم اصلا انتظار چنین پایانی رو نداشتم
راجع به یک مرده ک شکست عشقی خورده و حالا در صدد انتقامه. نشون میده چنین افرادی تا چه حد می تونن هم زندگی خودشون و هم زندگی اطرافیانشون را نابود کنند در حالی ک هیچ وقت عبرت نمی گیرند.
کتاب به نظرم جالب بود موضوع و ایده اون خوب بود ولی میتونست بهتر باشه ارزش وقت گذاشتن رو داره ب نظرم
کتاب فوق العاده زیبا و تاثیرگذاری بود
کوتاه، متفاوت، گیرا.
لحن نمایشنامه طور نویسنده برایم ناخوشایند بود ، از لحظه تولد دخترشان داستان لو رفت ،انگار داستان توسط یک نویسنده تازهکار و تحت تاثیر تقلیدی ناشیانه از شکسپیر نوشته شده
کتاب بشدت سطحی توصیفات خوبی اصلا نداشت اصلا پیشنهاد نمیکنم تا وقتی اینهمه اثر فاخر از نویسنده های بزرگ کشورمون مونده وقتتون رو برای این کتاب commercial fiction دسته سوم قرار ندید
این کتاب پایان بندی جالبی نداشت و از اول داستان معلوم بود که چه میشود و تنها یک قسمت رو از این کتاب دوست داشتم با اینکه داستان جالبی نداره ولی بریده های باحالی داره ارزش خرید نداره توصیه نمیکنم.