کتاب پاریس جشن بیکران
نویسنده:ارنست همینگوی
مترجم:فرهاد غبرایی
انتشارات:انتشارات کتاب خورشید
دستهبندی:
امتیاز:
از ۴۲ رأیخواندن نظرات
۳٫۴
(۴۲)
خواندن نظراتمعرفی کتاب پاریس جشن بیکران
ارنست همینگوی با واع با اسلحهاش، با پیرمرد و دریایش و با داشتن و نداشتنش برای خیلیها بتی در دنیای ادبیات است. بگذریم که در حال حاضر خیلیها داستانهای کوتاه او را مهمتر از رمانهایش میدانند.
ارنست کتاب «پاریس، جشن بیکران» را در تابستان سال ۱۹۵۷ در کوبا آغاز کرد، در در کچام، آیداهو و اسپانیا روی آن کار کرد و در سال ۱۹۶۰ دوباره در کوبا آن را به په پایان رساند. او در این کتاب خاطرات سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ خود را در پاریس، نوشته است.
در بخشی از این خاطرات که به لطافت و جذابیت داستانهای او است میخوانید:
«وقتی بهار میآمد، حتّی بهار کاذب، دیگر مشکلی وجود نداشت جزاینکه کجا میشود شادتر بود. تنها چیزی که میتوانست سرتاسر روزی را ضایع کند این و آن بودند، و اگر میتوانستی به کسی وعده دیدار ندهی، روز بیحد و مرز میشد. این و آن همیشه شادمانی را محدود میکردند، جز مشتی انگشتشمار که همان قدر خوب بودند که بهار.
بامدادان بهاری از صبح زود کار میکردم، در حالی که همسرم هنوز خواب بود. پنجرهها چارطاق باز بودند و سنگفرش بارانخورده خیابان داشت خشک میشد. آفتاب، چهره خیس خانهها را که رودرروی پنجره داشتند میخشکاند. مغازهها هنوز بسته بودند. بزچران که نیاش را مینواخت از کوچه بالا آمد و زنی که در طبقه فوقانی ما زندگی میکرد با ظرف بزرگی به پیادهرو رفت. بزچران یکی از بزهای سیاه شیرده را که پستانهای آماسیدهای داشت جدا کرد و شیرش را در ظرف دوشید و در همین حال سگش بزهای دیگر را به پیادهرو میراند. بزها به اطراف نگاه میکردند و گردنشان را مثل جهانگردها برمیگرداندند. بزچران پول را از زن گرفت و تشکر کرد و ضمن نواختن نی از خیابان بالا رفت و سگ، گله بزهای پیش رویش را هدایت میکرد که شاخهایشان بالا و پایین میرفت. برگشتم و به نوشتن پرداختم و زن با شیر بز از پلهها بالا آمد.»
عامه پسند
چارلز بوکفسکی
پرندگان می روند در پرو بمیرندرومن گاری
سال های سگیماریو بارگاس یوسا
دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریلهاروکی موراکامی
سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتشهاروکی موراکامی
قلبی به این سپیدیخابیر ماریاس
تنهایی پرهیاهوبهومیل هرابال
از دو که حرف می زنم، از چه حرف می زنمهاروکی موراکامی
دریاس و جسدهابختیار علی
زندگی و زمانه مایکل کجی. ام. کوتسیا
قلعه حیواناتجورج اورول
عشق های خنده دارمیلان کوندرا
هیچکس مثل تو مال اینجا نیستمیرندا جولای
آمیخته به بوی ادویههامریم منوچهری
صدای افتادن اشیاخوآن گابریل واسکس
به هوای دزدیدن اسبهاپر پترسون
سخت پوستساناز اسدی
توفانرومن گاری
رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشیدآبتین گلکار
سگ سفیدرومن گاری
رکوئیم (یک توهم)
آنتونیو تابوکی
پریرا چنین می گویدآنتونیو تابوکی
اکبرشاهنوید کاروچی
روز جغد/ یک داستان سادهلئوناردو شاشا
چگونه می نویسم؛ ۹ روش از ۹ داستان نویس معاصرکاظم رهبر
چگونه می نویسم؛ ۹ روش از ۹ نمایشنامه نویس معاصرکاظم رهبر
چگونه می نویسم؛ ۷ روش از ۷ سفرنامه نویس معاصرکاظم رهبر
چگونه می نویسم؛ ۱۴ روش از ۱۴ روزنامه نگار معاصرکاظم رهبر
چگونه می نویسم؛ ۱۷ روش از ۱۷ نویسنده خلاق معاصرکاظم رهبر
چگونه می نویسم؛ ۷ روش از ۷ فیلمنامه نویس معاصرکاظم رهبر
حجم
۱۸۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۱۸۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
این کتاب شامل خاطرات همینگوی از پاریس در دهه ۲۰ قرن میلادی گذشته و بخشی از دستنوشتههای برجای مانده از این نویسنده است که تا پیش از مرگش به چاپ نرسیدهاند. کتاب دارای یک ریتم آرام مثل سایر کتاب های همینگوی
من نسخه چاپی این کتاب رو قبلا خونده بودم. کتابی هست درباره دوره ای از زندگی نویسنده و روزگاری که در پاریس گذرونده. آرامش عجیبی این کتاب داره و حس خیلی خوبی به من داد.
۳۴_خوب بود تا حدودی یعنی دوست داشتنی✨برای من یاد آور فیلم نیمه شب در پاریس بود البته شخصیتی که از همینگوی با این کتاب شناختم درتضاد بود با همینگوی اون فیلم😅 و پیشنهاد میکنم اپیزود سیزدهم رادیو دیو رو هم گوش
من یه فایل صوتی دارم به همیناسم که یه کانال رادیویی درستش کرده و واقعا قشنگه تیکه هایی ازینکتاب و اهنگهای معروف و شیرینی از خواننده های فرانسوی، پیشنهادم اینه سرچ کنید و اونمگوشبدید خالی از لطف نیست
عالی بود...عااااالی...با خوندن این کتاب حس میکردم که پا به پای همینگوی قدم میزنم و در پاریس هستم.. قسمت های مربوط به فیتز جرالد رو خیلی دوس داشتم. اگر به نوشته ها و قلم همینگوی علاقه دارین حتما اخرین کتابش(این کتاب)
خاطرات پراکنده و به درد نخور باسلیقه من جور نبود بهتره براش وقت نزارم
کاش نسخه صوتی این کتاب وجود داشت
کتاب خوبی بود
شاید عجیب باشه ولی اولین کتابی بود که از همینگوی دوست داشتم شاید چون راوی خودش بود وداستان زندگی واقعی خودش رو میگفت.از زمانی که جوان وبی پول در پاریس زندگی میکرد ومی نوشت و هر وعده ی غذا،یک اتفاق
از وقتی که اپیزود «پاریس جشن بیکران» رادیو دیو رو شنیده بودم منتظر بودم این کتاب رو بخونم. خیلی حس و حال آروم و خوبی داشت و بسیار هم الهام بخش بود.