معرفی، خرید و دانلود کتاب های ریموند کارور

ریموند کارور

زندگینامه و معرفی کتاب‌های ریموند کارور

ریموند کلوی کارور جونیور «Raymond Clevie Carver» صدای تهی‌دستان و احیا‌کننده‌ی داستان‌های کوتاه در قرن بیستم، در ۲۵ مه ۱۹۳۸ در کلتسکنی واقع در ایالت اورگن در خانواده‌ای تهی‌دست متولد شد. او شعر و داستان کوتاه می‌گفت؛ چون به ایجاز علاقه‌ی بیشتری داشت و معتقد بود که داستان کوتاه و شعر را می‌توان در زمان کوتاهی برای دیگران خواند. پدر و مادرش با کارگری زندگی خود را می‌گذراندند. او بعد از پایان دوران مدرسه، در ۱۸سالگی با «ماریان» ۱۶ساله ازدواج می‌کند و در ۲۰سالگی دومین فرزند او هم به دنیا می‌آید. ریموند کارور همزمان در شغل‌هایی همچون سرایداری و نگهبانی مشغول به کار شد. او با گذراندن دوره‌های نویسندگی در دانشگاه ایالتی چیکو به نویسندگی علاقه پیدا کرد و بعد از آن تحصیلات دانشگاهی خود را در هامبولت گذراند و توانست مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۹۶۳ دریافت کند؛ همچنین همزمان به ویراستاری مشغول بود، اما به دلیل مصرف مشروب شغلش را از دست داد؛ با این وجود به نوشتن ادامه داد. اولین داستان او با نام «فصل‌های سخت» در سال ۱۹۶۰ و اولین مجموعه‌ی او در سال ۱۹۷۶ با عنوان «خواهش می‌کنم ساکت باش» منتشر شد. کارور به تدریس در دانشگاه تگزاس و سیراکیوس ادامه داد و در نهایت با بورسیه تحصیلی گوگنهایم توانست بعضی از آثار خود را به مرحله‌ی چاپ برساند. ریموند کارور به دلیل بیماری سرطان ریه در ۲ اوت سال ۱۹۸۸ در ۵۰سالگی درگذشت.

از آنجا که سبک نوشتاری ریموند کراور واقع‌گرایی و ساده‌گرایی است، اغلب مواردی که در نوشته‌هایش مشاهده می‌شود روزمره‌گی‌ها و چالش‌های زندگی افراد تهی‌دست است. شخصیت‌هایی که به دلایل مختلف افسرده، شکسته و خسته از زندگی هستند. او بیانی ساده دارد و به‌خوبی آنچه را که زندگی کرده است، توانسته در داستان‌هایش پیاده کند. در واقع کارور با داستان‌هایش نشان داد به نوع زندگی خود و به تمام شخصیت‌های داستان‌هایش وفادار مانده و فریادی برای همه‌ی آن‌ها بوده است. او فریاد طبقات محروم، انسان‌های درمانده و مستاصل و سردرگم امروزی‌ست و بدون پایان‌بندی ویژه و اسارت مخاطبینش در چارچوب ویژه و یا اشاره‌ی مشخصی، آمریکا را به تصویر می‌کشد.

برخی سبک ریموند کارور را «واقع‌گرایی کثیف» نام نهاده‌اند. چون واقعیت زندگی زجرآور طبقات پایین جامعه را به نمایش می‌گذارند. جبر در داستان‌هایش با زندگی شخصیت‌های امروزه بیان می‌شود؛ جبری که هیچ‌کدام از آن‌ها قدرت شکستش را ندارند. او مفهوم قهرمان را از زاویه‌ی دیگری با شخصیت‌هایش بیان می‌کند. قهرمان‌های محرومی که در جبر زندگی گرفتار شده‌اند. بدین ترتیب آنچه بیان کارور را از دیگر نویسندگان جدا می‌کند، ساده‌نویسی اوست. او زندگی افراد تهی‌دست را بدون ترس و سانسور به تصویر می‌کشد.

«مایکل وود» نیز اشاره می‌کند که شخصیت‌ها در تمام داستان‌های ریموند کارور درگیر یک مسئله‌‌ی مشترک هستند. در واقع کارور با موضوعاتی متنوع به یک معضل مشترک در شخصیت‌های داستان‌هایش اشاره دارد: یعنی یک سرگردانی، سردرگمی و افسردگی ناشی از زندگی در دنیای مکانیکی و بی‌روح و همچنین مشکلاتی که در تنهایی با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

در داستان‌های ریموند کارور نشانه‌ها حرف اول را می‌زنند، به‌عبارتی هر کلمه‌ای با نیت مشخصی بیان می‌شود. به‌طور مثال الکل نشانه‌ای است که در داستان‌هایش تکرار می‌شود؛ چیزی که خودش بسیار تجربه کرده است. بنابراین علاوه‌بر اینکه کارور آنچه را می‌زیست و دغدغه‌ی افراد شبیه به خودش بوده را بیان می‌کند؛ می‌توان او را در زمره‌ی نویسندگان سمبلیک نیز قرار داد.

با توجه به اینکه کارور از نویسندگانی است که از «ارنست همینگوی» تاثیر پذیرفته، حسین سناپور درموردش می‌گوید: او به‌خوبی توانسته در کتاب «وقتی از عشق حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم» از شگردهای همینگوی استفاده کند؛ علاوه‌بر آن نوشته‌های کارور متاثر از چخوف و کافکا نیز است.

با وجود اینکه داستان‌های کارور همچون عمرش کوتاه بوده‌اند؛ اما چیزی از اثرگذاری آثارش کم نمی‌کند. او پنجاه سال زندگی کرد، اما فریاد هزاران انسان بوده است. کسی که در نشان دادن واقعیت زندگی روزمره به وسیله‌ی شخصیت‌هایش و نوشتن داستان‌هایی به سبک مینیمال، منحصربه‌فرد بود. کلام او آرام است؛ اما به‌خوبی آشوب پشت این کلام را به خواننده انتقال می‌دهد. ترس، تنهایی، سردرگمی و ناآرامی بشر امروز در کتاب‌های او بسیار مشاهده می‌شود. برای مثال در گوشه‌هایی از داستان‌هایش تصویری از زندگی زوج‌های آمریکایی را نمایش می‌دهد. زوج‌هایی با طبقات کارگر که در خانه‌های کوچک ساکن هستند و درگیر یک زندگی پوچ و بی‌اساس و یکنواخت هستند و عشق در بین آن‌ها گم شده است. آمریکا در دید کارور، کشوری در مه و گم‌گشتگی است.

ریموند کارور در مصاحبه‌ای با «کلود گریمال» می‌گوید: من و همسرم در اوایل زندگی سن کمی داشتیم و به کالج هم می‌رفتیم؛ بنابراین زمان کمی برای نوشتن داشتم و داستان کوتاه می‌گفتم. در ادامه می‌گوید به شعر بیشتر علاقه دارد چون احساس در شعر پررنگ‌تر است. او درمورد اهمیت دیالوگ‌های داستان‌هایش گفت: دیالوگ‌ها داستان را به جلو حرکت می‌دهند و شخصیت‌ها را بهتر معرفی می‌کنند. ا به این موضوع تاکید داشت که نویسنده باید از آنچه دغدغه‌ی خودش است، حرف بزند و اشاره کرد که شخصیت‌ها در داستان‌هایم تهی‌دستان هستند، من سیاستمدار نیستم اما از سوی رجال سیاسی انتقاداتی بر ما وارد شده است؛ چون اقتصاد امر مهمی است که در داستان‌هایم به آن اشاره کردم و واقعیت زندگی مردم آمریکا را به دیگران نشان داده‌ام. من این زندگی را تجربه کرده‌ام و درمورد افرادی مثل خودم حرف می‌زنم. مشکلاتی چون: بیکاری، دغدغه‌ی اجاره‌خانه، نگرانی برای آینده‌ی فرزندان و مسائلی از این قبیل، چیزهایی است که من شاهد آن‌ها هستم و تا به حال هیچ کس صدایشان نبوده است. حتی درمورد فرهنگ سرک کشیدن در زندگی یکدیگر از طرف همسایگان می‌گوید: بهتر است در نوشته‌هایم مطرح کنم، چون فکر می‌کنم باید چیزهایی را گفت که در حالت عادی توانایی بیان آن‌ها را نداری.

با توجه به این مصاحبه نیز مشهود است که ریموند کارور به دنبال سبکی خاص و یا القای فلسفه‌ی خاصی از زندگی به دیگران نبوده است؛ بلکه با بیان صریح و استفاده از زیست مشترکی که بین خود و دیگران احساس می‌کند، وقایع مابین آدم‌ها را شبیه به یک فیلم به تصویر می‌کشد. تصاویری که با دیدن آن‌ها هر یک از ما نیز خود را در جهانش جست‌و‌جو و پیدا می‌کنیم و این معجزه‌ی کلام کارور است که توانسته خواننده‌های خود را در درک شخصیت‌هایش با خود همراه کند.

معرفی کتاب‌های ریموند کارور

ریموند کارور سه مجموعه داستان کوتاه و سه مجموعه شعر را برای ما به یادگار گذاشته است. در کتاب «وقتی از عشق حرف می‌زنیم، از چه حرف می‌زنیم» که مجموعه ای از ۱۷ داستان است و در سال ۱۹۸۱ منتشر شد؛ به خوبی متلاشی شدن مفهوم عشق در جهان امروزی را بیان می‌کند، عشقی که بازیچه‌ی اتفاقات و ساختارشکنی در مفاهیمی مربوط به آن است. در داستان‌های این نویسنده به وفور شاهد این امر هستیم که به موضوعاتی چون تبعیض طبقاتی می‌پردازد و ذلت و کم‌ارزشی انسان امروزی را فریاد می‌زند و این تاکید در داستان «همسایه‌ها» که در سال ۱۹۷۱ در مجله‌ی اسکوایر منتشر شد؛ پررنگ‌تر است.

ریموند کارور به واسطه کتاب «کلیسای جامع» که ۱۳ داستان کوتاه است، در بین ایرانیان بسیار محبوب است. می‌توان این کتاب را بهترین اثر او دانست که به احساسات سرکوب‌شده و دلشکستگی‌های بیان‌نشده بین افراد می‌پردازد. کارور با جزئیات جهان درک‌نشده‌ی افراد را به‌خوبی به نمایش می‌گذارد و به جای همه‌ی کسانی که حرف‌های ناگفته دارند، حرف می‌زند.

او علاوه‌بر این کتاب‌ها در کتاب «خواهش می‌کنم ساکت باش» با ۲۲ داستان به زندگی انسان گم‌شده‌ی امروز می‌پردازد. انسانی که در منجلاب گیر کرده است و برای سرگردانی خود راهی ندارد. کتاب «هر وقت کارم داشتی تلفن کن» روایتگر ۲۰ داستان است که در آن مانند دیگر داستان‌ها به دغدغه‌های انسان امروزی می‌پردازد. ریموند کارور با مجموعه خود به نام «جایی که از آن تلفن می‌کنم» جایزه‌ی کتاب سفیر در زمینه‌ی داستان و ۵ بار نیز جایزه «او. هنری» را دریافت کرد. همچنین داستانش با نام «خواهش می‌کنم ساکت باش» در «بهترین داستان‌های کوتاه آمریکا» انتخاب شد. در سال ۱۹۸۸ برای داستان «یک چیز خوب و بد» نیز برنده‌ی جایزه او. هنری شد.

فیلم سینمایی «برش‌های کوتاه» با الهام از چند داستان و شعر کارور، به کارگردانی «رابرت آلتمن» در سال ۱۹۹۳ و همچنین با تاثیرپذیری از داستان «چرا نمی رقصید؟» فیلم کوتاهی به نام «همه چیز می‌رود» به کارگردانی «اندر کوتاتکو» در سال ۲۰۰۴ ساخته شد. قطعا این فیلم‌ها که با اقتباس از داستان‌های کارور است در چارچوب دیدگاه‌های واقع‌گرایانه است.

اگر به دنبال کتاب‌های کارور به زبان فارسی می‌گردید؛ کتاب‌های «هر وقت کارم داشتی زنگ بزن»، «مدرسه ی شبانه»، «راه‌های میان‌بر»، «گل‌های میخک» و «کلیسای جامع» را اسدالله امرایی ترجمه کرده است. همچنین کتاب «خواهش می‌کنم ساکت باش» به ترجمه‌ی مصطفی شایان و اکرم شایان، «فیل»، «فاصله»، «صمیمیت»، «پاکت‌ها» و«تلفن بی موقع» با ترجمه‌ی مصطفی مستور، «بی قهرمان همدم بد» با ترجمه‌ی محمد علی شیخ علیان، «وقتی از عشق حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم» ترجمه‌ی پریسا سلیمان‌زاده و زیبا گنجی و «دوچرخه، عضله، سیگار» با ترجمه‌ی شهاب حبیبی، به زبان فارسی به ترجمه رسیده‌اند.