
کتاب پیرمرد و دریا
معرفی کتاب پیرمرد و دریا
پیرمرد و دریا با عنوان اصلی The Old Man and the Sea رمان کوتاهی از ارنست همینگوی، نویسندهی پرآوازهی آمریکایی است. در معرفی پیرمرد و دریا باید تعارف را کنار گذاشت و آن را یکی از بهترین رمانها از یکی از بهترین نویسندگان تاریخ ادبیات جهان توصیف کرد. داستان پیرمرد و دریا از جایی شروع میشود که سانتیاگو، پیرمرد ماهیگیر، پس از ۸۴ روز ناکامی در صید ماهی، تنها و بیهمراه به دریا میزند. سفر پرمخاطرهی او برای غلبه بر این ناکامی جانفرسا، شالودهی رمان پیرمرد و دریا است. این رمان را مهدی افشار به فارسی برگردانده و نشر بهسخن به انتشارش رسانده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی
کتاب پیرمرد و دریا، داستانی از ارنست همینگوی نویسندهی برندهی جایزهی نوبل ادبی است. نوبلی که مهمترین عامل اعطایش به همینگوی همین رمان است. همینگوی عشقی توقفناپذیر به سیر در طبیعت و ماجراجویی در آن داشت، مدتها در فکر نوشتن داستانی با محوریت دریا بود. او رمان کوتاه پیرمرد و دریا را در سال ۱۹۵۱، زمانی که در کوبا میزیست نوشت. یکم سپتامبر سال ۱۹۵۲، یکی از تاریخیترین روزها برای ادبیات جهان بود. روزی که پیرمرد و دریا در مجلهی لایف به انتشار رسید و تنها ۴۸ ساعت زمان میخواست تا بیش از ۵ میلیون نسخه از آن به فروش برسد. این آغاز ماجراجویی پیرمرد و دریا بود که کمی بعد توسط نشر اسکریبنرز منتشر شد. در سال ۱۹۵۳، این رمان به بیش از نه زبان دنیا، برگردانده شده بود.
بر رمان پیرمرد و دریا شرح و تفسیر بسیاری نوشته شده است. منتقدان ادبی و پژوهشگران حوزهی فلسفه و روانکاوی برداشتها و تفسیرهای متفاوتی از این اثر داشتهاند؛ اما فارغ از همهی این تفاسیر، رمان پیرمرد و دریا یکی از مهمترین کتابهای تاریخ ادبیات است و بسیاری از منتقدان، ادبیات آمریکا را بهسبب وجود آثاری مثل آن ارزشمند میدانند. از این رمان اقتباسی سینمایی نیز به کارگردانی جان استرجس صورت گرفته است. اسپنسر تریسی، بازیگر مشهور آمریکایی، در این اثر نقش ایفا کرد و برای آن نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر مرد شد. کتاب پیرمرد و دریا بارها به فارسی برگردانده شده است.
خلاصه کتاب پیرمرد و دریا
شخصیت اصلی پیرمرد و دریا، ماهیگیر پیر زخمخوردهای بهنام سانتیاگو است که همینگوی آن را از شخصیتی واقعی به نام گرگوریو فوئنتس الهام گرفت. سانتیاگو بیش از ۸۰ روز با دست خالی از دریا بازمیگشت. سایهی شکست مداوم بر سر او سنگینی میکرد و مردم نیز با طعنه، بر سنگینی این بار بر دوش او میافزودند. کار به آنجا کشید که شاگرد نوجوانش مانولین نیز از همراهی او منع شد. او تنها با قایقش میبایست بر دست بیرحم طبیعت و زبان زهرآگین مردمان فائق میآمد. درنهایت سانتیاگو برای صید به دریا زد و با چیزی فرای آن بازگشت.

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
کتاب پیرمرد و دریا یکی از بهترین نمونههای سبک واقعگرایانهی همینگوی است. سبکی که برخی از آن با عنوان کوه یخ یاد میکنند. در این دسته داستانها، جملات کوتاه و سادهاند و نویسنده در توصیف صحنههای داستان حدی را نگه میدارد، اما در ورای این حدود و در عمق داستان، جهانی از معنا و تصویر وجود دارد. پیرمرد و دریا در بسیاری از فهرستهای مطالعاتی پیشنهادشده از جانب نویسندگان و منتقدان قرار دارد و عامل اصلی اعطای نوبل ادبی به همینگوی همین است. ترجمهی دقیق مهدی افشار ویژگیهای یادشده از این رمان درخشان را بهخوبی در نسخهی فارسیاش منعکس کرده است.
دانلود کتاب پیرمرد و دریا ارنست همینگوی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این رمان را به دوستداران ادبیات آمریکا، داستانهای واقعگرایانه، با توصیفات ادبی ساده و بیپیرایه پیشنهاد میکنیم. علاقهمندان به مطالعهی داستانهای ماجراجویانه که در طبیعت و خصوصاً دریا میگذرند، از خواندن این کتاب بسیار لذت خواهند برد.
درباره نویسنده کتاب
ارنست میلر همینگوی، نویسنده و روزنامهنگار شهیر آمریکایی، در ۲۱ ژوئیهی سال ۱۸۹۹ در ایالت ایلینوی دیده به جهان گشود. پدرش کلارنس پزشکی علاقهمند به شکار و طبیعت بود و ارنست این علاقه را از او به ارث برد. همینگوی تحصیلات ابتدایی و دبیرستانش را در ایلینوی گذراند و به دانشگاه نرفت. او در سالهای جوانی به خبرنگاری روی آورد و کارش را از نشریه کانزاس سیتی استار آغاز کرد. همینگوی در جدال و جنگ بالید. در جنگ جهانی اول رانندهی آمبولانس صلیب سرخ بود و در جنگ داخلی اسپانیا بهعنوان خبرنگار حضور داشت؛ رمانهای درخشان وداع با اسلحه و زنگها برای که به صدا درمیآیند را تحت تأثیر همین تجربهها نوشت. همینگوی سالها در کوبا زندگی کرد و مهمترین رمانش پیرمرد و دریا را در آن ایام خلق کرد؛ رمانی که همراه با دیگر آثار ماندگارش، جایزهی نوبل ادبیات را برایش به ارمغان آورد. خورشید همچنان میدمد، برفهای کلیمانجارو، داشتن و نداشتن، پاریس جشن بیکران، تپههای سبز آفریقا و در زمان ما عنوان برخی دیگر از مهمترین کتابهای همینگوی است. او چهار بار ازدواج کرد و ازدواج آخرش با ماری ولش خبرنگار مجلهی تایمز تا پایان عمرش دوام داشت. ارنست همینگوی، در دومین روز ژوئیهی ۱۹۶۱ با شلیک گلوله بهزندگی خود پایان داد تا نحوهی مرگ را هم از پدر به ارث برده باشد. بدنش بعد از سالها نبرد و ماجراجویی در گورستانی واقع در کچامِ آیداهو آرام گرفت.
نظرات افراد مشهور درباره این کتاب
کتاب پیرمرد و دریا از بدو انتشار نظر بسیاری از مخاطبان عمومی و منتقدان را به خود جلب کرد. جملات تحسینآمیز نسبت به این رمان کم نیستند، آنهم از جانب افرادی که خود از برجستهترین فعالان ادبی بودهاند. ویلیام فاکنر برندهی جایزهی نوبل ادبیات یکی از این افراد است که پیرمرد و دریا را بهترین رمان همینگوی خواند. او این رمان را اثری توصیف کرد که احتمالا با گذشت زمان جایگاه خود را بهعنوان بهترین اثر معاصر تثبیت خواهد کرد. مارک شورر، نویسنده و منتقد مشهور آمریکایی در وصف پیرمرد و دریا گفت: اثر بینظیر او، همینگوی را بهعنوان بزرگترین رماننویس آمریکایی در این قرن متمایز کرد. برنارد برسون تاریخنگار هنر، رمان پیرمرد و دریا را تحسین و با حماسههای هومری مقایسه کرده است. مجله تایم ضمن شاهکار خواندن رمان، آن را محبوب کسانی دانست که برای تکنیکهای داستاننویسی اهمیت ویژهای قائلند. نشریه امریکن کانسروتیو، پیرمرد و دریا را به متون مقدس تشبیه کرده است. اما شاید مهمترین توصیف از همینگوی و این رمان را دبیر دائمی کمیته نوبل در سال ۱۹۵۴ ارائه داده است: اغراق نیست اگر بگوییم ارنست همینگوی، بیش از هر همکار آمریکایی، به ما حس جوانی ملیتی را میدهد که به دنبال فرم بیان خاص خود است. او رمان پیرمرد و دریا را شاهکار خواند.
جوایز و افتخارات رمان پیرمرد و دریا
ارنست همینگوی در سال ۱۹۵۴ به نوبل ادبیات دست یافت؛ رمان پیرمرد و دریا که عمدتاً بهعنوان بهترین اثر او شناخته میشود، نقشی محوری در دستیابی همینگوی به جایزهی نوبل داشت. پیشتر در سال ۱۹۵۳، کتاب پیرمرد و دریا نیز بهدلیل آنچه دستاورد برجسته در ادبیات داستانی آمریکایی خوانده شد، جایزهی پولیتزر Pulitzer Prize for Fiction را دریافت کرد. مدال شایستگی آکادمی هنر و ادبیات آمریکا نیز در همان سال به این رمان اعطا شد. پیرمرد و دریا در بسیاری از فهرستهای مهم کتاب و رمان نیز دیده میشود. رتبهی چهارم فهرست بهترین رمانهای کوتاه تاریخ World's Greatest Novellas، رتبهی ۳۲ بهترین کتابهای قرن بیستم، جایگرفتن در بین شصت کتاب اول فهرست بهترین کتابها در رتبهبندی The Greatest Book از آن جملهاند. کتاب پیر مرد و دریا برای هفتهها نیز در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز قرار داشت.
بخشی از کتاب پیرمرد و دریا
از همان جا، عروسدریایی آرامآرام و با سبکبالی در برابر پارویش تکانتکان میخورد. پیرمرد نگاهی به داخل آب انداخت و ماهیهای کوچکی را دید که مانند ریسههای شناور عروسدریایی، رنگ گرفته و بین ریسهها و در زیر سایهٔ اندک حباب شناور بودند. آنان از گزند نیش عروسدریایی در امان بودند، اما انسانها در خطر. اگر یکی از این ریسهها به یکی از نخهای طعمه میچسبید و در همان جا باقی میماند، دست و بازوان پیرمرد آنگاه که ناچار میشد ماهی را از قلاب جدا کند، زخم برمیداشت، زخمی درست مانند سمی که گزنه یا سم بلوط به بدن وارد میکند. اما سمِ نیش شیطان دریا به سرعت اثر میکند و مثل یک شلاق فرود میآید. ریسههای رنگینکمان مانند عروسدریایی زیبا بهنظر میرسیدند. اما آنها کاذبترین چیز در دریا بودند و پیرمرد دوست داشت شاهد آن باشد که لاکپشتهای بزرگ دریایی، این عروسهای دریایی را فرو میبلعند. لاکپشتها، این شیاطین را دیده بودند و به آنها از ناحیهٔ پیشین قایق نزدیک میشدند، سپس لاکپشتها سر در زیر لاک پنهان میکردند و آنچه به جای ماند، فقط لاکشان بود. ابتدا شروع کردند به خوردن ریسهها و سپس کل عروسدریایی را خوردند. پیرمرد دوست داشت لاکپشتها را ببیند و علاقهمند بود در ساحل بعد از توفان روی آنها پا بگذارد و از شنیدن صدای تاپ لاکشان، خوشش میآمد وقتی با کف پای پینهبستهاش بر لاک آنها پا میگذاشت.
او لاکپشتهای سبز را که منقارهایی همانند منقار شاهین داشتند با آن ظرافت و چابکی و ارزش والایشان دوست میداشت و به شیوهٔ دوستانه برای بزرگی و کلهٔ کوچک احمقانهشان و رگههای زرد رنگی که در لاکشان بود و شیوهٔ عشقورزیشان و اینکه با شادمانی و سرخوشی عروسهای دریا را میخوردند، در حالیکه چشمهایشان را میبستند، دوست میداشت.
هیچگونه رمز و رازی در لاکپشتها نمیدید، اگرچه سالیانی چند در قایقهای شکار لاکپشت سفر کرده بود. در مجموع دلش برای آنان میسوخت، حتا برای آن لاکپشتهای عظیمالجثهیی که لاکشان به بزرگی یک قایق و به وزن یک تن بودند. بیشتر مردم نسبت به لاکپشتها ترحمی ندارند، برای اینکه قلب لاکپشت ساعتها بعد از قطعهقطعه و سلاخی شدن، باز هم میتپد. اما پیرمرد فکر کرد من هم یک چنین قلبی دارم و دستها و پاهایم مثل همین لاکپشتهاست. او برای قوت گرفتن، تخمهای سفید لاکپشتها را خورده بود. در سراسر ماه می، تخم لاکپشت میخورد تا ماههای سپتامبر و اکتبر برای صید ماهیهای بزرگ و قلدرتر سر حال و قبراق باشد.
او همچنین هر روز از بشکهٔ بزرگی که در کلبه داشت، یک لیوان روغن جگر کوسه میخورد. پیرمرد بشکه را در کلبهاش در جایی گذارده بود که ماهیگیران لوازم ماهیگیریشان را انبار میکنند. او روغن جگر کوسه را در آنجا قرار داده بود تا دیگران به آن دسترسی نداشته باشند، چون همهٔ ماهیگیران به یکچنین روغنی نیاز داشتند. بیشتر ماهیگیران از طعم آن بیزار بودند، اما بدتر از آن، ساعتی نبود که از خواب بیدار میشدند و از بستر بیرون میزدند. این روغن برای مقابله با سرماخوردگی و کیپ شدن دماغ و گلو و بهخصوص برای سوی چشم عالی بود.
حالا پیرمرد سر بلند کرد و دید که دیگربار پرندهٔ بالای سرش چرخ میزد.
حجم
۱۰۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۰۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
نظرات کاربران
گفتگوی پیرمرد رو با خودش هر چند کوتاه بود دوست داشتم.
خیلی کتاب خوبی بود واقعا انگار لحظه به لحظه با پیرمرد بودم و به حرفاش گوش میکردم ، البته بعد از خوندن کتاب انیمیشنش رو هم تو یوتیوب و آپارات دیدم خیلی قشنگه پیشنهاد میکنم ببینید .
ایرادی به کتاب وارد نیست ، ولی متاسفانه مترجم محترم در پیش گفتار ، کل داستان را لو می دهد و خواننده کتاب از همان آغاز ، پایان کتاب را می فهمد و دیگر هیچ هیجانی برای خواننده نمی ماند
زندگی". تلاش برای داشتن چیزی که قرار نیست بمونه...
خیلی قشنگ بود. صبوری و جنگیدن پیرمرد.. در کل شاید داستان ساده باشه ولی درونش کلی درس نهفته بود و از نظر ادبیات داستانی قوی بود
ازش به عنوان یه کتاب نمادین اسم میبرن. از نویسنده ای که از جنگ جهانی تا خودکشی رو تجربه کرده! سانتیاگو، پیرمردی که هشتادوپنج روزه صیدی نداشته، این بار سه روز روی آب شناوره تا نهایتا فقط بتونه سر ماهی رو همراه
اصلا کتاب جالبی نبود فقط وقتم رو تلف کردم
👍👍
عالی
خودم شخصاً زیاد اهل رمان نیستم ولی خوشم اومد از این کتاب