دانلود و خرید کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش دنی دیدرو ترجمه مینو مشیری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش اثر مینو مشیری

کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش

معرفی کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش

«ژاک قضا و قدری و اربابش» اثری از دنی دیدرو (۱۷۸۴-۱۷۱۳) فیلسوف، رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، نظریه‌پرداز زیبایی‌شناسی و زبان‌شناس و منتقد هنری فرانسوی است. او این رمان را بین سال‌های ۱۷۶۵ تا ۱۷۸۴ نوشت اما دوازده سال پس از مرگش، یعنی در سال ۱۷۹۶ منتشر شد. مشکل بتوان این اثر را در قالب ادبی خاصی گنجاند. شاید بتوان آن را برداشتی کاملا شخصی از ژانر پیکارسک و تا حدی وام‌دار سنت دن‌کیشوت دانست. زیرا داستان بر رابطه میان نوکر و اربابش استوار است که با اسب سفر می‌کنند. اما دیدرو بر خلاف سروانتس، نقش اصلی را به نوکر می‌دهد نه به ارباب. در این نوشتار چند لایه دیدرو هشیارانه با زبان طنز به تقلید معیارها و شگردهای معمول آثار تخیلی می‌پردازد تا آنها را به تمسخر بگیرد و نفی کند؛ و به همین دلیل است که این اثر او را «ضد رمان» خوانده‌اند. او از همان بدو رمان فضایی را خلق می‌کند که پیش از او در تاریخ رمان‌نویسی دیده نشده است. درواقع می‌توان ادعا کرد که سنت‌گریزی، ساختار پیچیده، بی‌نظمی استادانه، آوردن داستان در داستان، پارادوکس‌ها و تضادهای گستاخانه، آمیزه طنز و تخیل برای مبارزه با جهل و خرافات و کوته‌بینی و عدم تساهل در ژاک قضا و قدری، نمونه‌ای از داستان‌نویسی مدرن است. نثر زنده و پویای دیدرو با آن ضرب‌آهنگ تند و تیز و چالاک، خواندن رمان را لذت‌بخش و امروزی می‌کند. در این اثر، دیدرو از پنج راوی که مدام سخن یکدیگر را قطع می‌کنند تا داستان خود را تعریف کنند استفاده می‌کند: نویسنده با خواننده‌اش به گفتگو و شوخی می‌پردازد، سربه‌سرش می‌گذارد، جملات معترضانه می‌گوید و اغلب به بیراهه می‌زند؛ آنگاه گفت‌وگوهای ارباب با ژاک و ژاک با اربابش را می‌شنویم؛ سپس به داستان‌هایی که مهمانخانه‌دار برای مهمانانش نقل می‌کند گوش می‌سپاریم و سرانجام از روایت‌های مارکی دِزارسی شگفت‌زده می‌شویم. دیدرو بارها و بارها اپیزود یا داستانی را نیمه‌کاره می‌گذارد و اپیزود و داستانی دیگر را شروع می‌کند و با استفاده ماهرانه از این ترفندِ بی‌انضباطی اجازه نمی‌دهد رمانش هرگز یکنواخت و کسل‌کننده شود.

نظرات کاربران

behmorad
۱۳۹۶/۰۵/۳۱

یک کتاب مهم در تاریخ ادبیات که باید خواند... مثل دون کیشوت، مرشد و مارگاریتا، بینوایان و ...

هادی
۱۳۹۶/۰۵/۳۰

نسخه چاپی کتاب را خواندم عالیه😚😍😍😍😍

نَعیمک
۱۳۹۹/۰۲/۱۲

حظ بی‌نهایت است. مثل آثار قدیمی و کلاسیک "ژاک..." داستان در داستان است. برای کسانی که داستان و قصه سرراست دوست دارند اصلا مناسب نیست. پر از پیچ و خم و در حرف هم پریدن دارد و نویسنده به عمد

- بیشتر
Soodeh66
۱۳۹۸/۰۱/۳۱

سبک خاصی داره که ممکنه به مذاق هر کسی خوش نیاد. برای من دیالوگ شخصیتها جالب بود ولی اینکه راوی مدام با بحثهای خسته کننده این رشته های دیالوگ رو قطع میکرد آزاردهنده بود. نتونستم حتی نصف کتاب رو هم

- بیشتر
rain_88
۱۳۹۹/۱۰/۰۲

رمانی جذاب و خواندنی با شیوه روایت منحصر به فرد دیده رو در این رمان به شیوه ای طنز در مورد جبر و اختیار و چندین مسئله فلسفی دیگر نظرات خودش رو بیان می کنه همچنین در این کتاب از

- بیشتر
Ati
۱۴۰۱/۰۷/۲۷

خیلی خسته‌کننده و بی‌مزه. به‌نظرم با نخوندن این کتاب چیزی رو از دست نمی‌دین ولی اگر مایل بودین با این کتاب مشهور آشنا بشید ترجمه ای دیگه و نسخه چاپی رو مطالعه کنید.

Fatemeh a.m.
۱۳۹۹/۰۸/۱۱

ژاک قضا و قدری شخصیتیه که با توجه به عقیده‌اش مبنی بر اینکه هر چیزی که اتفاق می‌افته رو اون بالا از پیش نوشته‌ان، ازش انتظار نوعی رفتار منفعلانه می‌ره با این وجود گاهی از ژاک رفتارهای بی‌باکانه می‌بینیم از

- بیشتر
joybar
۱۳۹۶/۱۲/۲۰

خیلی خوب و در عین داستان گوئی، شما را درگیر فلسفه می‌کند.

kondory
۱۳۹۶/۰۵/۳۱

گرونه وقتی ارزون شد میخرم

/
۱۴۰۳/۰۱/۰۹

این روزها به ویژه در آثار تالیفی از این دست روایت‌ها (بامزگی‌های داستانی و...) زیاد به‌چشم می‌خورد. در اینجا برخلاف نمونه‌های دیگر، شوخی‌ها و اندرز‌ها حد‌و‌اندازه دارند. انتخاب شخصیت‌های بازیگوش و جنس رابطه ژاک و اربابش و فضای نامتمرکز و

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۵۱)
مذهب و قانون یک جفت چوب زیر بغل است که نباید از کسانی که زانوان ضعیف دارند گرفت.
sepid sh
ژاک: دوست ندارم از زنده‌ها حرف بزنم، چون گاهی آدم از اینکه خوب و بدشان را گفته است خجالت می‌کشد؛ اگر خوبشان را بگویی شاید بد از آب دربیایند، اگر بدشان را بگویی شاید خوب از آب دربیایند.
Reza.golshan
زندگی هم همینطور است؛ یک نفر در میان خارستان می‌دود و زخمی نمی‌شود؛ دیگری هر قدمش را با احتیاط برمی‌دارد اما در باصفاترین جاده هم خار به پایش می‌رود و لت وپار به خانه می‌رسد.
alireza
همه از صبح تا شام از زندگی بد می‌گویند، اما هیچکس دلش نمی‌آید از آن دست بکشد! نکند زندگی دنیوی رویهمرفته انقدرها هم بد نباشد؟ یا شاید از آن دنیا می‌ترسند؟
sepid sh
سعی کردی چه کنی؟ ژاک: که همه چیز را به مسخره بگیرم. آخ! کاش توانسته بودم! ارباب: به چه دردت می‌خورد؟ ژاک: به این درد که از دلواپسی دربیایم، محتاج چیزی نباشم، متکی به خودم باشم، روی تیر و تخته کنج خیابان سرم به همان اندازه راحت باشد که روی بالش پر قو. گاهی هم همین‌جور هستم؛ اما شیطان نمی‌گذارد. چون با اینکه در مقابل اتفاقات مهم می‌توانم مثل کوه قرص و محکم بایستم، اغلب پیش می‌آید که با هیچ و پوچ و کوچکترین مخالفتی از جا در بروم؛ دلم می‌خواهد به خودم سیلی بزنم. حالا دیگر اهمیت نمی‌دهم؛ تصمیم گرفته‌ام همانی باشم که هستم؛ و اگر کمی فکر کنیم می‌بینیم نتیجه تقریبآ یکی است، منتها باید این را هم اضافه کرد که: مگر مهم است آدم چگونه باشد؟ این هم خودش نوعی تسلیم بسیار سهل و آسان است.
Shabnam Salami
آدم نمی‌داند در زندگی از چه خوشحال باشد و از چه غمگین. به دنبال خیر، شر می‌آید و به دنبال شر، خیر.
sepid sh
زندگی هم همینطور است؛ یک نفر در میان خارستان می‌دود و زخمی نمی‌شود؛ دیگری هر قدمش را با احتیاط برمی‌دارد اما در باصفاترین جاده هم خار به پایش می‌رود و لت وپار به خانه می‌رسد.
sepid sh
عقل همیشه چیزی نیست جز هوس خطرناکی که گاهی به خیر می‌کشد و گاهی به شر.
hedgehog
هیچکس نمی‌داند این چرخ گردون چه می‌خواهد یا نمی‌خواهد، چه بسا خودش هم نداند.
آرمان
«نخستین پیمان دو انسان فانی در پای صخره‌ای بسته شد که رو به فروپاشی داشت؛ آسمانی را به شهادت وفاداری خویش خواستند که دمی پایدار نبود: همه چیز در درون و در پیرامونشان درگذر بود و آن دو می‌پنداشتند احساسات قلبی‌شان تغییرناپذیر باقی می‌ماند. ای کودکان! ای کودکان ابدی!...»
کاربر ۱۵۱۸۰۹۴

حجم

۲۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

حجم

۲۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

قیمت:
۱۲۶,۰۰۰
تومان