کتاب من طرف حقیقت می ایستم
معرفی کتاب من طرف حقیقت می ایستم
کتاب من طرف حقیقت می ایستم نوشتهٔ واتسلاف هاول و آلبر کامو و جرج اورول و برتراند راسل و ترجمهٔ آزاده کامیار است. انتشارات خوب این مجموعه ناداستان را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعهٔ «ادبیات جهان» و حاوی جستارهایی در باب آزادی است.
درباره کتاب من طرف حقیقت می ایستم
کتاب من طرف حقیقت می ایستم (Essays on Freedom) دربردارندهٔ جستارهایی در باب آزادی نوشتهٔ واتسلاف هاول و آلبر کامو و جرج اورول و برتراند راسل است. در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب من طرف حقیقت می ایستم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و علاقهمندان به مطالعهٔ جستارهایی در باب آزادی پیشنهاد میکنیم.
درباره واتسلاف هاول
واتسلاف هاول، نمایشنامهنویس و جستارنویس چکتباری است که در سال ۱۹۳۶ در چکسلواکی سابق به دنیا آمد. او که مهمترین و مبتکرترین نمایشنامهنویس چک در دههٔ ۱۹۶۰ بود، بسیار زود رودرروی ساختارهای قدرت سیاسی حاکم بر کشورش ایستاد و با خلق نمایشنامههایی همچون «ضیافت در باغ» (۱۹۶۳) و «یادداشت» (۱۹۶۵) و جستارهای مختلفی که در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی نوشت، بر بلاهت و پوچی جامعهای ماشینی و حکومتی تمامیتخواه انگشت گذاشت. او یکی از سخنگویان اصلی گروه منشور ۷۷ بود و در فاصلهٔ ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۳ بهدست رژیم کمونیستی چکسلواکی و به اتهام مشارکت در جنبش حقوق بشری چک زندانی و نمایشنامههایش ممنوع اعلام شد. در نوامبر ۱۹۸۹ با بنیانگذاری جنبش «میعادگاه مدنی» که پس از ۴۰ سال نخستین جنبش قانونی مخالفان حکومت چکسلواکی به حساب میآمد، رژیم حاکم را مجبور به تقسیم قدرت کرد و در نهایت به فاصلهٔ یک ماه بعد به مقام ریاستجمهوری موقت چکسلواکی انتخاب شد. با فروپاشی نظام کمونیستی در ۱۹۹۰، بار دیگر به ریاستجمهوری چکسلواکی برگزیده شد و در ۱۹۹۲ پیش از انحلال چکسلواکی از مقامش کناره گرفت. بعدها در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۸ بر مسند ریاست جمهوری تازهتأسیس چک نشست. در طول دوران ریاستجمهوری با نگاهی سوسیال دموکرات به مسائل اجتماعی و اقتصادی جامعه و کشورش پرداخت و از آزادیهای مدنی و حقوق بشر بهشدت دفاع کرد. دوران ریاستجمهوری هاول در ۲۰۰۳ به پایان رسید و او نهایتاً در دسامبر ۲۰۱۱ چشم از جهان فرو بست. غیر از دو نمایشنامهٔ یادشده، از جمله دیگر آثار خواندنی و مشهور هاول میتوان به «نامههایی به اولگا» (۱۹۸۳)، «زیستن در حقیقت» (۱۹۸۶)، «سهگانهٔ وانک» (۱۹۹۰)، «برهمزدن آرامش» (۱۹۹۱)، «تأملات تابستانی» (۱۹۹۱) و کتاب غیرداستانیِ «نامههای سرگشاده» اشاره کرد.
درباره آلبر کامو
آلبر کامو در ۷ نوامبر سال ۱۹۱۳ در خانوادهای فقیر در الجزایر متولد شد. آن زمان الجزایر تحت استعمار فرانسه بود. پدرش کارگری فقیر بود و مادرش خدمتکار بود. آنها صاحب ۲ فرزند به نام «لوسین» و «آلبر» بودند. پدرش در جنگ کشته شد. مسئولیت نگهداری ۲ بچه بر عهدهٔ مادرش افتاده بود. کامو بهخاطر خانوادهاش مدرسه را رها کرد و به کارگری مشغول شد. معلمش به استعداد او پی برد و او را به ادامهٔ تحصیل تشویق و کمک کرد تا بتواند بورسیهٔ تحصیلی شود. با وجود اینکه کامو یکی از متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم است، همواره این برچسب خاص را رد میکرد. او در دانشگاه الجزیره تحصیل کرد و تا پیش از آنکه در سال ۱۹۳۰ گرفتار بیماری سل شود، دروازهبان تیم فوتبال این دانشگاه بود. کامو در بعدازظهر چهارم ژانویهٔ ۱۹۶۰ و در ۴۷سالگی بر اثر سانحهٔ تصادف نزدیک سن در شهر ویلبلویل درگذشت. در جیب کت او یک بلیط قطار استفادهنشده پیدا شد. ابتدا قرار بود با قطار و همراه با همسر و فرزندانش به سفر برود، ولی در آخرین لحظات پیشنهاد دوست ناشرش را برای همراهی پذیرفت تا با خودروی او سفر کند. رانندهٔ اتومبیل و میشل گالیمار، دوست نزدیک و ناشر آثار کامو نیز در این حادثه کشته شدند. آلبر کامو در گورستان لومارین در جنوب فرانسه دفن شد.
پس از مرگ آلبر کامو، همسر و فرزندانش حق تکثیر آثار او را در اختیار گرفتند و ۲ اثر باقیماندهٔ او را منتشر کردند. اولین آنها کتاب «مرگ شاد» بود که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. دومین کتابی که پس از مرگ کامو منتشر شد یک اثر ناتمام به نام «آدم اول» بود که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. آدم اول یک خودزندگینامه دربارهٔ دوران کودکی نویسنده در الجزایر است. از دیگر آثار این نویسندهٔ مشهور میتوان به رمانهای «بیگانه»، «سقوط»، «طاعون»، نمایشنامههای «کالیگولا»، «سوءتفاهم»، «حکومت نظامی» و کتاب نظریِ «افسانهٔ سیزیف» اشاره کرد.
درباره جورج اورول
«اریک آرتور بلر» با نام مستعار جورج اورول در ۲۵ ژوئن ۱۹۰۳ در شهر موتیهاری در بیهار در هند متولد شد. او داستاننویس، روزنامهنگار، منتقد ادبی و شاعری انگلیسی بود که بیشتر برای دو رمان سرشناس و پرفروش «مزرعهٔ حیوانات» و «۱۹۸۴» شناخته شد. هر دوی این کتابها به وضعیت حکومتهای دیکتاتوری میپردازند. جرج اورول مدتی بهعنوان پلیس سلطنتی هند در برمه فعالیت میکرد. زندگی در هند و انگلیس سبب شد تا با فقر آشنا شود و این آشنایی، دیدگاهی جدید به او و کارهایش بخشید. در دوران جوانی همیشه بهدنبال کسب تجربههای تازه بود؛ به همین دلیل مدتی کنار فقرا، افراد بیخانمان و کارگرانِ فصلی لندن و پاریس زندگی کرد؛ او حتی مدتی در آشپزخانهٔ یک هتل در بخش ظرفشویی کار میکرد. در همین زمان بود که تصمیم گرفت شروع به نوشتن تجربیات خودش از زندگی در فقر کند. کتابهای «آسوپاس در لندن» و «پاریس و دختر کشیش» حاصل همین تجربیات است. در در دههٔ ۱۹۳۰ به اسپانیا رفت تا علیه ارتش فاشیست ژنرال فرانکو بجنگد. در همین زمان درگیر بیماری مزمن ریوی شد؛ نوعی بیماری که برای او نتیجهٔ جنگ بود. پس از جنگ، کتاب «درود بر کاتالونیا» را بر اساس دیدههای خود در اسپانیا نوشت. زندگی او همواره درگیر اتفاقات جدید بود. کمی بعد از بستریشدن در بیمارستان و بهدلیل بیماری مزمن سل که از زمان جنگ با آن درگیر بود، در همان بیمارستانی که بستری شده بود، با «سونیا برونل» ازدواج کرد. بسیاری از منتقدان معتقدند شخصیت سونیا الگوی اورول برای ساخت شخصیت «جولیا» در رمان «۱۹۸۴» بوده است. اورول عاشق کشیدن سیگار بود و حتی بعد از بیماری شدید ریهاش که نتیجهٔ جنگ بود، حاضر نشد سیگار را ترک کند؛ به همین دلیل در بیمارستان بستری شد و هفت ماه پس از چاپ کتاب «۱۹۸۴»، در ۲۱ ژانویهٔ ۱۹۵۰ از دنیا رفت. برخی از آثار جورج اورول عبارتند از روزهای برمه/ دختر کشیش/ به آسپیدیستراها رسیدگی کن (پول و دیگر هیچ)/ هوای تازه (گریز)/ قلعهٔ حیوانات (مزرعهٔ حیوانات)/ ۱۹۸۴/ آسوپاسها در پاریس و لندن/ ژرفنا (جاده بهسوی اسکلهٔ ویگان)/ درود بر کاتالونیا.
درباره برتراند راسل
برتراند راسل در ۱۸ می ۱۸۷۲ به دنیا آمد و در ۲ فوریهٔ ۱۹۷۰ درگذشت. او فیلسوف، منطق دان، ریاضیدان، مورخ، جامعهشناس، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات و فعال صلحطلب انگلیسی بود که در قرن بیستم زندگی میکرد. راسل در آغاز جوانی به مطالعهٔ آثاری از «پرسی بیش شلی» روی آورد که این امر مسیر زندگی او را تغییر داد؛ سپس به کالج ترینیتی در کمبریج رفت و در ریاضیات و فلسفه تحصیل کرد. او در سال ۱۹۰۱ «پارادوکس راسل» را کشف کرد و ۷ سال بعد به عضویت انجمن سلطنتی علوم بریتانیا درآمد. راسل در طول جنگ جهانی اول بهدلیل مبارزات ضدجنگ از دانشگاه اخراج و زندانی شد. او یکی از فیلسوفان پیشتاز قرن بیستم محسوب میشود و «جنبش مخالفت با آرمانگرایی» را در اوایل قرن بیستم رهبری میکرد. از برتراند راسل همراه با «گوتلوب فرگه» و «لودویگ ویتگنشتاین» بهعنوان بنیانگذاران فلسفهٔ تحلیلی یاد میشود. او در سال ۱۹۵۰ بهپاس «آثار متعدد در حمایت از نوع دوستی و آزادی اندیشه»، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. کتاب «در ستایش بطالت» یکی از آثار مکتوب اوست.
بخشی از کتاب من طرف حقیقت می ایستم
«زمانهٔ ما زمانهای سیاسی است. هر روز جنگ، فاشیسم، اردوگاههای کار اجباری، باتومهای پلاستیکی، بمبهای اتمی و غیره ذهنمان را اشغال میکند، پس بیشتر از آنها مینویسیم، حتی وقتی آشکارا نامشان را نمیآوریم. نمیتوانیم مانع این جریان ذهنی شویم. وقتی در کشتیای هستید که دارد غرق میشود، جز کشتیهای در حال غرق به چه چیز دیگری میتوانید فکر کنید؟ اما در این زمانه نهفقط با محدودیت موضوع مواجه شدهایم، بلکه کل نگرشمان به ادبیات تحتتأثیر وفاداریمان به مسائلی است که گاهگاه درمییابیم هیچ ربطی به ادبیات ندارند. اغلب احساس میکنم حتی در بهترین شرایط، باز هم نقد ادبی ساختگی است، زیرا در غیاب هرگونه معیار مورد توافق و هر مرجع بیرونیای که بتواند به این اظهارنظر که فلان کتاب «خوب» است یا «بد» معنا ببخشد، کلیهٔ داوریهای ادبی هیچ نیستند جز جعل مجموعهای از قوانین که اولویت و ترجیحی درونی را توجیه میکنند. واکنش واقعی فرد به یک کتاب، البته درصورتیکه اصلاً واکنشی نشان بدهد، معمولاً به این شکل است که صرفاً میگوید «این کتاب را دوست دارم» یا «دوست ندارم» و مابقی دیگر توجیه و دلیلتراشی است. اما به نظر من «این کتاب را دوست دارم» واکنشی غیرادبی نیست. واکنش غیرادبی این است که «این کتاب همسو با نگرش من است، پس باید شایستگیهایی در آن کشف کنم». البته، وقتی کسی کتابی را به دلایل سیاسی میستاید، ممکن است ازنظر عاطفی صادق باشد، به این معنا که کاملاً با آن موافق است، اما اغلب اینگونه است که فرد آشکارا دروغ میگوید، چون همبستگی حزبی اینطور میطلبد. کسانی که عادت به بررسی کتاب برای نشریات سیاسی دارند بهخوبی از این موضوع آگاهاند. بهطور کلی اگر برای نشریهای مینویسید که با آن همنظر هستید، عامدانه مرتکب گناه میشوید و اگر در نشریهای که با آن مخالفید کار میکنید، گناهتان قصور و اهمالکاری است. بههرحال، دربارهٔ کتابهای بحثبرانگیز بیشماری ـ کتابهایی له یا علیه شوروی، له یا علیه صهیونیسم، له یا علیه کلیسای کاتولیک و غیره ـ قبل از خواندن و در واقع قبل از نوشته شدن آن کتابها داوری میشود. از قبل میشود دانست هر روزنامهای به هر کتابی چه واکنشی نشان میدهد. بااینحال، فرد با دروغپردازیای که گاهی حتی خود نیز چندان به آن آگاه نیست، به این ظاهرسازی که در سنجش کتابها معیارهای ادبی حقیقی به کار برده میشود، ادامه میدهد.»
حجم
۲۳۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۲۳۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه