کتاب نامه های سرگشاده
معرفی کتاب نامه های سرگشاده
کتاب نامه های سرگشاده نوشتهٔ واتسلاف هاول و ترجمهٔ احسان کیانی خواه است و نشر نو آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب نامه های سرگشاده
از نوشتههای غیرنمایشی واتسلاف هاول دو مجلد چاپ شده است؛ یکی هویت انسانی از نگاه واتسلاف هاول که نوشتههای او در فاصلهٔ زمانی ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۹ را در بر میگیرد و دیگری واتسلاف هاول: مقصدهای متفاوت که شامل نوشتههای او بین سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۹ میشود. بخش عمدهٔ مطالب تازهای که در کتاب نامه های سرگشاده چاپ شده، ترجمهای از نوشتههای همین دو مجلد است.
بیستوپنج عنوانی که در این مجموعه میخوانید شامل نوشتههای غیرنمایشی واتسلاف هاول است از ۱۹۶۵ (وقتی نمایشنامهنویس جوانی بود و با تئاتر بالوستراد پراگ همکاری میکرد) تا پیام تبریکش به مناسبت سال نو به مردم چکسلواکی در ژانویهٔ ۱۹۹۰، یعنی مدت کوتاهی بعد از اینکه به مقام ریاستجمهوری این کشور انتخاب شد. ترتیب زمانی این نوشتهها (به استثنای اولین نوشته، «جان تازه») طبیعتاً با توجه به هدف اصلی کتاب در نظر گرفته شده است. هاول در بهترین معنای کلمه، نویسندهٔ موقعیتهاست؛ او در نوشتههایش به رویدادها و تجربهها و بینشها و مناقشهها و اوضاع روحی و ذهنی واکنش نشان میدهد. نوشتههای او هم بازگوی زندگی فکریاش هستند و هم، به طور ضمنی، از زمانهاش برایمان میگویند.
تا زمان تجاوزی که به رهبری شوروی در اوت ۱۹۶۸ به خاک چکسلواکی صورت گرفت و وقایعی که بلافاصله پس از آن رخ داد، هاول بیشتر بهعنوان یک نمایشنامهنویس شناخته میشد و فقط گهگاهی جستارنویسیاش به چشم میآمد. اما در میانههای دههٔ ۱۹۶۰ که او در عرصهٔ عمومی فعالتر شده بود، عمدتاً بهعنوان عضوی از هیئت سردبیران مجلهٔ توارژ و البته یکی از اعضای اتحادیهٔ نویسندگان چکسلواک سخن میگفت. هدف اصلی حرفهای هاول بیشتر از آنکه خود کمونیسم باشد ایدئولوژی کمونیسم اصلاحطلب را نشانه میگرفت، آن «رقص دیالکتیکی عجیب و غریب حقیقت و دروغها» که میخواست بگوید این جانوری که مارکس نطفهاش را بسته و لنین افسارش را رها کرده و استالین خونش را به جوش آورده با کمی تعدیل و اصلاحات جزئی رام و سربهراه میشود. هاول در یکی از سخنرانیهای اولیهاش در اتحادیهٔ نویسندگان (در باب تفکر طفرهجو) با پیشگویی فوقالعادهای راجع به تباهی و تراژدی خاصی حرف میزند که نتیجهٔ روگردانی زبان و ایدئولوژی از واقعیت است، نتیجهٔ بریدهشدن پیوند اندیشه از دنیاست و نتیجهٔ کار نویسندگانی که مسائل را در زمینههای غیرواقعی و مجعولی میگذارند تا از آنها طفره بروند. مدتی بعد، کشمکش او با اصلاحطلبان وضوح بیشتری هم به خود میگیرد. «در باب مضمون یک اپوزیسیون» که در بحبوحهٔ بهار پراگ ۱۹۶۸ نوشته شده، صریحترین درگیری سیاسی او با چنین دیدگاهی است.
در دههٔ ۱۹۷۰، هاول و بسیاری از مخالفان قدیمیاش در جبههٔ کمونیستهای اصلاحطلب را به حاشیه راندند و طولی نکشید که او یکی از دگراندیشان فعال شد. هاول که برای نمایشنامههایش صحنهٔ اجرا در اختیار نداشت، همچنان به نمایشنامهنویسی ادامه داد، اما تأثیرش در مقام یک نمایشنامهنویس کموبیش منحصر به خارج از مرزهای کشورش میشد. اثرگذاری او در داخل چکسلواکی حالا ناشی از قدرت قلمش در جستارنویسی بود. او جوانب مختلف سرکوب تازه را تشریح میکرد و بهدقت مشغول بررسی تأثیرهای آن بر فرهنگ و زندگی روزمره (دکتر هوساک عزیز)، بر شیوهٔ اعمال قوانین («محاکمه»، «اصل ۲۰۲» و «اصل ۲۰۳»)، و بر شکلگیری و رشد نوعی «سیاست ضدسیاسی» بود که در آن مخالفان و دگراندیشان از هر گروه و قماشی از قدرت حقیقت بهره میگرفتند (قدرت بیقدرتان). هاول از پایهگذاران و سخنگویان «ابتکار عمل» حقوق بشری منشور ۷۷ و کمیتهٔ دفاع از متهمان ستمدیده بود و بعدها هم مجموعهای از کتابهای زیرزمینی را با عنوان ادیس اکسپدیس منتشر کرد. این دست فعالیتها، در کنار جستارهایی که مینوشت، موجب شد در ۱۹۷۹ به حبس بیفتد و آنجا بود که شرایط و سانسور حاکم بر زندان وادارش کرد نامههای خواندنی و فوقالعادهای به همسرش اولگا بنویسد و به این بهانه کندوکاو عمیقی در شخصیت و باورهای خودش داشته باشد و پیامدهای وسیعتر و فلسفیتر آنها را بررسی کند.
خواندن کتاب نامه های سرگشاده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران و طرفداران آثار واتسلاف هاول و ادبیات اروپای شرقی پیشنهاد میکنیم.
درباره واتسلاف هاول
واتسلاف هاول، نمایشنامهنویس و جستارنویس چکتبار، به سال ۱۹۳۶ در چکسلواکی سابق به دنیا آمد. او که مهمترین و مبتکرترین نمایشنامهنویس چک در سالهای دههٔ ۱۹۶۰ بوده خیلی زود رودرروی ساختارهای قدرت سیاسی حاکم بر کشورش ایستاد و با خلق نمایشنامههایی چون ضیافت در باغ (۱۹۶۳) و یادداشت (۱۹۶۵) و جستارهای مختلفی که در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی نوشت بر بلاهت و پوچی جامعهای ماشینی و حکومتی تمامیتخواه انگشت گذاشت. او یکی از سخنگویان اصلی گروه منشور ۷۷ بود و در فاصلهٔ ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۳ به دست رژیم کمونیستی چکسلواکی و به اتهام مشارکت در جنبش حقوق بشری چک زندانی شد و نمایشنامههایش ممنوع اعلام شدند. هاول در نوامبر ۱۹۸۹ با بنیانگذاری جنبش «میعادگاه مدنی» که پس از ۴۰ سال نخستین جنبش قانونی مخالفان حکومت چکسلواکی به حساب میآمد، رژیم حاکم را مجبور به تقسیم قدرت کرد و در نهایت به فاصلهٔ یک ماه بعد به مقام ریاستجمهوری موقت چکسلواکی انتخاب شد. با فروپاشی نظام کمونیستی در ۱۹۹۰ او بار دیگر به ریاستجمهوری چکسلواکی برگزیده شد و در ۱۹۹۲ پیش از انحلال چکسلواکی از مقامش کناره گرفت. هاول بعدها در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۸ نیز بر مسند ریاست جمهوری تازهتأسیس چک نشست. او در طول دوران ریاستجمهوری با نگاهی سوسیال دموکرات به مسائل اجتماعی و اقتصادی جامعه و کشورش میپرداخت و از آزادیهای مدنی و حقوق بشر بهشدت دفاع میکرد. دوران ریاستجمهوری هاول در ۲۰۰۳ به پایان رسید و او نهایتاً در دسامبر ۲۰۱۱ چشم از جهان فرو بست. غیر از دو نمایشنامهٔ یادشده، از جمله دیگر آثار خواندنی و مشهور هاول میتوان به نامههایی به اولگا (۱۹۸۳)، زیستن در حقیقت (۱۹۸۶)، سهگانهٔ وانک (۱۹۹۰)، برهمزدن آرامش (۱۹۹۱) و تأملات تابستانی (۱۹۹۱) اشاره کرد.
بخشی از کتاب نامه های سرگشاده
«آقای دوپچک عزیز،
نمیدانم مرا به یاد میآورید یا نه: یک سال پیش در جمع کوچکی از نویسندگان و سیاستمداران با هم صحبت کردیم. ضمناً نمیدانم که نام من در مقام یک نویسنده برایتان آشناست یا نه، و حتی نمیدانم از این نامه همان برداشتی را میکنید که مقصود من بوده یا نه: این نامه ابراز صادقانهٔ اعتقادهایی صادقانه است. مدت زیادی با خودم فکر کردم تا به این نتیجه برسم که برایتان نامهای بنویسم؛ چون معتقدم در این برههٔ خاص، نوشتن این نامه به شما تنها کاری -در دامنهٔ اختیارهای محدود من- است که برای یک آرمان بزرگ از دستم برمیآید، آرمانی مهم و حیاتی برای کشوری که داخل مرزهایش زندگی میکنم و به زبانش مینویسم. گذشته از اینها، راه و رسم شما همیشه اعتماد به دیگران بوده (گاهی بیش از حد جایز)، بنابراین شاید همین جای امیدواری باشد و نوشتههای مرا با آن خصومت تعصبآمیزی نخوانید که این روزها نثار هرچه که خطمشی رسمی را تأیید نکرده باشد میکنند.
نیازی نیست ناظر سیاسی سرد و گرمچشیدهای باشیم (خود من قطعاً در این جایگاه نیستم) تا متوجه بشویم فقط چند هفته یا شاید چند روز که بگذرد، بلندپایهترین مقامهای حزب (و در نتیجه دولت) به مداخلهٔ شوروی چراغ سبز نشان میدهند و تفسیر شوروی دربارهٔ وقایع ۱۹۶۸ در چکسلواکی را، بیچونوچرا، تأیید میکنند. ضمناً به تجربهٔ چندانی هم نیاز نیست که بفهمیم هدف از پروپاگاندای رسمی این روزها در کل همین است که ما را، به لحاظ ایدئولوژیک، برای آن مرحلهٔ نهایی آماده کند، مرحلهای که طی آن سیاستهای حکومت پس از این مداخله به شکل تسلیم و تمکین سیاسی و ایدئولوژیک و اخلاقی درمیآید. و از آنجایی که دیگر چندان امیدی نیست فشار قشرهای مختلف مردم و اندیشمندان و نیروهایی در داخل رهبری حزب بتواند جلوی این مرحلهٔ ننگین و شرمآور را بگیرد، نگاه همهٔ مردم چک و اسلواک (و همینطور مردم دنیا) به شما و تعدادی از همکارانتان دوخته شده و منتظرند ببینند حالا که وقت موضعگیری شما فرا رسیده، چه خواهید کرد.»
حجم
۴۰۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۲۳ صفحه
حجم
۴۰۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۲۳ صفحه
نظرات کاربران
یکی از بهترین کتاب های سیاسی که در عمرم خوانده ام