کتاب یک عشق سوان
معرفی کتاب یک عشق سوان
کتاب یک عشق سوان نوشتهٔ مارسل پروست و ترجمهٔ شهلا حائری است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. کتاب در جستجوی زمان ازدسترفته در هفت مجلد نوشته شده که یک عشق سوان بخش مستقلی است از جلد اول آن به نام طرف خانهٔ سوان. این بخش که پرخوانندهترین قسمت رمان هم به حساب میآید حکایت عشق سودایی سوان به اُدت است. آنچه برای پروست اهمیت دارد روانشناسی دلباختگی است و بدین جهت نیز چگونگی شکلگیری و کیفیت حالتهای عاشقانه را در دل عاشق بررسی میکند. خواننده از همان نخستین بارقهٔ عشق تا لحظهٔ رهاییاش پابهپای دلداده پیش میرود، هر لحظه همراه با او عشق و تبعات آن را حس میکند، در تمام حسیات او شریک میشود، تردیدها، تشویشها و حسادتش را از آنِ خود میسازد و با او همدل و دمساز میشود.
درباره کتاب یک عشق سوان
«یک عشق سوان» بخش کامل و مستقلی از کتاب «در جستجوی زمان از دست رفته» از پروست است که در این کتاب به صورت جدا منتشر شده است. خواندن هفت جلد کتاب «در جستجو...» با قلم خاص مارسل پروست، با جملات طولانی که گاه به چند صفحه میرسد و سبکی پیچیده و تودرتو، بهراحتی میسر نیست و حتی در فرانسه تعداد کسانی که این رمان را بهطور کامل خوانده باشند بسیار اندک است. اما یک عشق سوان هم دریچهای است به دنیای بیکران کتاب در جستجوی زمان ازدسترفته و هم بهتنهایی چکیدهای از آن است.
رمان یک عشق سوان عصارهای از این هفت جلد است، اما عشق تنها مضمون آن نیست و تمامی درونمایههای اصلی در جستجوی زمان ازدسترفته را یکجا دارد. اگر کسی بخواهد بدون آنکه هر هفت جلد کتاب را بخواند با رمان در جستجوی زمان ازدسترفته آشنا شود، قدم در دنیای این نویسندهٔ بیهمتا بگذارد و سبک نگارش و جملهبندیهای خاص آن را بشناسد، کافی است که سراغ یک عشق سوان برود. به گفتهٔ خود نویسندهاش در نامهای به مجلهٔ فیگارو: «این بخش کمتر ملالانگیز است.» به همین دلیل، بهصورت کتابی مستقل با عنوان یک عشق سوان بارها در فرانسه به چاپ رسیده، بهصورت فیلم درآمده و زندگی مستقلی را دنبال میکند.
در ماجرای عاشقانهٔ یک عشق سوان، حادثهٔ خارجی چندانی رخ نمیدهد و همهچیز در دل عاشق میگذرد. از نگاه او است که دلدار و دنیا را میبینیم و شگفتی در این است که بیآنکه طرح داستانیْ هیجانانگیز و نفسگیر در کار باشد، خواننده با دلنگرانی و اشتیاق این ماجراهای بدون حادثه را دنبال میکند. درواقع، حسیات و اندیشههای دلباخته است که جای حوادث آنچنانی را میگیرد، زیرا آنچه در قلب عاشق میگذرد خود اقیانوسی موجخیز است که شرحش انسان را مجذوب میسازد و دستخوش تلاطم میکند.
یک عشق سوان جهانی شگرف و شگفتانگیز است که پروست، هزارتوهای رازآلودش را به خواننده مینمایاند.
مارسل پروست در سال ۱۹۰۸ در سیوهفتسالگی نگارش کتاب در جستجوی زمان ازدسترفته را آغاز میکند و هرچند پیش از آن آثار دیگری نیز از او منتشر شده است، میتوان این کتاب را تنها رمان پروست به حساب آورد. رمان در جستجوی زمان ازدسترفته حکایت قریحهٔ هنری و نبوغ نویسندگی است: «تمام زندگی من تا به امروز میتوانست و نمیتوانست در این کلمه خلاصه شود: رسالت نویسندگی.» این کتاب درواقع حکایت مردی است که تمام عمر در آرزوی نویسندگی بوده و روایت داستان پیدایش و آفرینش همین رمانی است که آن را در جستجوی زمان ازدسترفته مینامیم. به عبارتی، بیآنکه بخواهیم مفهومی عرفانی به این رمان نسبت دهیم، میتوانیم بگوییم که نوعی سیروسلوک معنوی در آن به چشم میخورد: انسانی (راوی یا پروست)، با ریاضت و آگاهی، به مطلوب خود که در اینجا آفرینش هنری است دست مییابد. داستان هنگامی پایان میگیرد که راوی به رسالت و استعداد خود پی میبرد و چراغ زندگی نویسندهاش زمانی خاموش میشود که رسالت خود را به انجام میرساند؛ درواقع، هنگامی که رمان زاده میشود، عمر او به سر میرسد.
هرچند پروست همواره از زندگینامهنویسی حذر میکرد و تنها اثر هنرمند را من حقیقی او میدانست، دربارهٔ زندگی او کتابها نوشتهاند. اما بد نیست بدانیم که مارسل پروست زندگی خود را وقف اثرش کرد. او که از نُهسالگی دچار تنگی نفس (بیماری آسم) بود، به حدی که حملههای آسمی توان نفس کشیدن را از او میگرفت و تا لحظهٔ مرگ از آن رنج میبرد، دلمشغولی مهمتری داشت که حتی بیشتر از بیم خفگی او را به هراس میانداخت: بیم آنکه بمیرد و رمانش را ناتمام بگذارد.
پروست بارها خود را با شهرزاد قصهگوی هزارویک شب مقایسه میکند که سلطان، مرگ او را به تأخیر میانداخت تا حکایتش را به پایان برَد و پروست نیز مانند او از خود میپرسید آیا سلطانِ زندگی او هم به وی مهلت میدهد که رمانش را به آخر برساند؟ بیماری برای پروست هم ضعف است و هم قدرت، چراکه به او اجازه میدهد در خلوت و انزوا به اثرش بپردازد، زیرا هر اثر بزرگی زاییدهٔ تنهایی و سکوت است. بیماری موهبتی است که در کنج تنهایی به او فرصت تفکر و نگارش میدهد.
بهعبارتدیگر، سرگذشت پروست سرگذشت مردی است که فقط به عشق اثری که مینوشت زیست و جان خود را نیز در این راه نهاد. او علیرغم بیماری درمانناپذیرش رمانی با بیش از سههزار صفحه و در هفت جلد نوشته است.
اما اعجاز مارسل پروست در قدرت کلام و سبک خاص او است. کلام نافذ و زیباییِ نثر شعرگونهٔ او وصفناشدنی است. تلفیق آهنگ کلام با معنا، موسیقی نظمگونهای به رمان بخشیده است. استعارات، تشبیهات و پیچوتابهای کلامش سبکی منحصربهفرد و زبانی موزون و اعجازانگیز میآفریند که بهدشواری قابل ترجمه است.
خواندن کتاب یک عشق سوان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر همیشه دوست داشتهاید رمان در جستجوی زمان ازدسترفته را بخوانید اما موفق نشدهاید، کتاب یک عشق سوان را که بخشی از آن است حتما بخوانید.
بخشی از کتاب یک عشق سوان
«برای اینکه کسی به "هستهٔ کوچک"، به "جمع اندک"، به "دستهٔ کوچک" وردورَنها بپیوندد، یک شرط کافی ولی ضروری بود و آن اینکه بهطور ضمنی مرامنامهای را بپذیرد که یکی از موادش این بود که نوازندهٔ پیانوی جوانی که آن سال مورد حمایت خانم وردورَن بود و دربارهاش میگفت "نباید گذاشت کسی واگنر را به این خوبی بنوازد" قادر است پلانته و روبِینشتاین را "در جیبش بگذارد" و اینکه تشخیص دکتر کوتار از دکتر پوتَن بهتر است. تمام "تازهواردهایی" که وردورَنها نمیتوانستند متقاعدشان کنند که مهمانی آدمهایی که به خانهٔ آنها نمیرفتند بینهایت کسلکننده بود بلافاصله حذف میشدند. از آنجا که زنها در این موارد و برای وانهادن هرگونه کنجکاوی اجتماعی سرکشتر از مردها بودند و میخواستند خودشان حالوهوای محافل دیگر را دریابند، و ازطرفی وردورَنها حس میکردند این روحیهٔ کنجکاوی و این ابلیس بازیگوشی میتواند به دیگران نیز سرایت کند و انسجام این معبد کوچک را برهم زند، بهتدریج تمام "پیروان" مؤنث را حذف کرده بودند. بهجز زن جوان دکتر، آن سال محفلشان تقریباً محدود شده بود به یک هرزه درباری، مادام دو کرسی (هرچند، خانم وردورَن خودش زن پرهیزکاری بود و از خانوادهٔ محترم بورژوازی بینهایت ثروتمند و کاملاً ناشناختهای میآمد که تعمداً کمکم هرگونه رابطهای را با آن قطع کرده بود) که خانم وردورَن او را به نام کوچکش، اُدت، میخواند و میگفت "ماه است"، و به خالهٔ پیانیست که به نظر میرسید سرایدار بوده؛ زنانی عامی و بهقدری سادهلوح که میشد متقاعدشان کرد که پرنسس دو ساگان و دوشس دو گرمانت ناچار بودند به آدمهای وامانده پول بدهند تا در مهمانیهای شامشان شرکت کنند، و اگر از آنها دعوت میشد که به خانهٔ این دو خانم سرشناس بروند، سرایدار پیشین و زن هرزه با اکراه رد میکردند.»
حجم
۲۴۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۰ صفحه
حجم
۲۴۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۰ صفحه