
کتاب ببخشید، ولی نه!
معرفی کتاب ببخشید، ولی نه!
کتاب الکترونیکی «ببخشید، ولی نه! قدرت سرپیچی در دنیایی که از ما پیروی میخواهد» نوشتهٔ سونیتاسا و با ترجمهٔ آرسام هورداد، اثری از نشر نوین است که به بررسی مفهوم نافرمانی و اهمیت نهگفتن در زندگی روزمره میپردازد. این کتاب با رویکردی روانشناختی و اجتماعی، به تجربههای شخصی و پژوهشهای علمی تکیه میکند تا نشان دهد چگونه میتوان در برابر فشارهای اجتماعی و انتظارات جمعی ایستادگی کرد و بر ارزشهای فردی پایبند ماند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ببخشید، ولی نه!
«ببخشید، ولی نه!» اثری در حوزهٔ ناداستان و روانشناسی اجتماعی است که به موضوع نافرمانی و سرپیچی از هنجارهای جمعی میپردازد. سونیتاسا، نویسندهٔ کتاب، با بهرهگیری از روایتهای شخصی، پژوهشهای علمی و مثالهای تاریخی، تلاش کرده است تا فرایند اطاعت و سرپیچی را در زندگی روزمره و موقعیتهای حساس بررسی کند. ساختار کتاب ترکیبی از روایتهای تجربی، تحلیلهای روانشناختی و ارجاع به مطالعات کلاسیک مانند آزمایش میلگرام است. کتاب در قالبی تحلیلی و روایی، به جای تمرکز صرف بر جنبشهای اعتراضی بزرگ، به لحظات کوچک و تصمیمات فردی میپردازد که هرکدام میتوانند نقطهٔ آغاز تغییرات بزرگتر باشند. نویسنده با زبانی صریح و بیپرده، از تجربههای شخصی خود بهعنوان پزشکی که روانشناس سازمانی شده، بهره گرفته تا نشان دهد چگونه اطاعت و پیروی در ما نهادینه میشود و چرا سرپیچی، حتی در سادهترین موقعیتها، دشوار است. این کتاب نهتنها به بررسی ریشههای روانشناختی اطاعت و نافرمانی میپردازد، بلکه به پیامدهای اجتماعی و فردی هر دو رفتار نیز توجه دارد و خواننده را به بازاندیشی دربارهٔ مرزهای ارزشهای شخصی و جمعی دعوت میکند.
خلاصه کتاب ببخشید، ولی نه!
کتاب «ببخشید، ولی نه!» با طرح پرسشهایی دربارهٔ اطاعت و نافرمانی آغاز میشود و نشان میدهد که بسیاری از جنایتها و بیعدالتیهای تاریخی، نه از سر طغیان، بلکه بهواسطهٔ اطاعت کورکورانه رخ دادهاند. نویسنده با روایت ماجرای قتل جرج فلوید و نقش مأموران تازهکار پلیس در این حادثه، به این نکته میپردازد که چرا حتی افرادی با نیتهای خوب، در موقعیتهای بحرانی، از ارزشهای خود فاصله میگیرند و به پیروی از قدرت تن میدهند. در ادامه، سونیتاسا تجربههای شخصی خود را بهعنوان پزشکی که در موقعیتهای مختلف با فشار اطاعت روبهرو شده، روایت میکند و نشان میدهد که چگونه حتی افراد آگاه و تحصیلکرده نیز ممکن است در برابر اقتدار، تسلیم شوند. او با ارجاع به آزمایشهای معروف روانشناسی مانند آزمایش میلگرام، توضیح میدهد که اطاعت و سرپیچی دو قطب یک طیفاند و بیشتر افراد در میانهٔ این طیف قرار دارند؛ یعنی میان تمایل به پیروی و میل به عمل براساس ارزشهای شخصی، دچار تنش و تردید میشوند. کتاب بر این نکته تأکید دارد که نافرمانی همیشه به معنای شورش یا اعتراض آشکار نیست؛ گاهی یک نهگفتن ساده در جمع خانوادگی یا محل کار، مصداق نافرمانی است. نویسنده سه دلیل اصلی برای دشواری نافرمانی برمیشمارد: فشار اجتماعی برای همراهی، ناآگاهی از معنای واقعی همراهی و نافرمانی، و ناتوانی در تبدیل نافرمانی درونی به عمل بیرونی. او همچنین به نقش تربیت خانوادگی، آموزش و هنجارهای اجتماعی در شکلگیری ذهنیت اطاعت اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه از کودکی یاد میگیریم اطاعت را با خوببودن و سرپیچی را با بدبودن یکی بدانیم. در بخشهایی از کتاب، مثالهایی از موقعیتهای واقعی مانند فاجعهٔ شاتل چلنجر و افشاگری جفری ویگاند در صنعت دخانیات آورده شده تا نشان دهد که نافرمانی، هرچند هزینهبر، میتواند آغازگر تغییرات بزرگ باشد. نویسنده بر اهمیت توجه به تنش درونی و احساس ناراحتی هنگام مواجهه با درخواستهای نادرست تأکید میکند و آن را نشانهای از نیاز به نافرمانی میداند. در نهایت، کتاب راههایی برای شناخت ارزشهای واقعی و تمرین نافرمانی محترمانه و قاطعانه ارائه میدهد تا افراد بتوانند در موقعیتهای دشوار، از خود واقعیشان محافظت کنند و عاملیت خود را بازپس بگیرند.
چرا باید کتاب ببخشید، ولی نه! را بخوانیم؟
این کتاب با ترکیب روایتهای شخصی، پژوهشهای علمی و مثالهای ملموس، به موضوعی میپردازد که بسیاری از افراد در زندگی روزمره با آن دستوپنجه نرم میکنند: چرا گاهی برخلاف میل و ارزشهای خود، به اطاعت از دیگران تن میدهیم؟ «ببخشید، ولی نه!» به خواننده کمک میکند تا ریشههای روانشناختی اطاعت و نافرمانی را در خود شناسایی کند و با شناخت بهتر احساسات و تنشهای درونی، بتواند در موقعیتهای حساس، تصمیمهایی آگاهانهتر و مطابق با ارزشهای شخصی بگیرد. این کتاب نهتنها به بررسی نظری موضوع میپردازد، بلکه با مثالهای واقعی و کاربردی، راههایی برای تمرین نافرمانی سالم و محترمانه پیشنهاد میدهد و به اهمیت بازتعریف مرزهای فردی و بازیابی عاملیت اشاره دارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای کسانی مناسب است که دغدغهٔ حفظ ارزشهای فردی در برابر فشارهای اجتماعی دارند، افرادی که در محیطهای کاری یا خانوادگی با چالش اطاعت و سرپیچی روبهرو میشوند، یا کسانی که به دنبال راههایی برای افزایش اعتمادبهنفس و قدرت نهگفتن هستند. همچنین، علاقهمندان به روانشناسی اجتماعی، فعالان اجتماعی و کسانی که به دنبال درک عمیقتری از رفتار جمعی و فردیاند، میتوانند از مطالب این کتاب بهره ببرند.
بخشی از کتاب ببخشید، ولی نه!
«ما از سنین پایین یاد میگیریم مطیع باشیم. اولین شخصیت مقتدری که بهطور معمول با او روبهرو میشویم، فردی است که مراقب ماست؛ معمولاً یک والد، کسی که وظیفهاش تغذیهکردن و کمک به بقای ماست؛ کسی که باید از دستوراتش پیروی کنیم. بعدها، معلمها وارد تصویر میشوند و نهتنها به دانشآموزان خواندن و محاسبات ساده را میآموزند، بلکه چگونگی پیروی از پروتکلهای اجتماعی کلاس را نیز یاد میدهند: آرام بنشینید، دستتان را بالا ببرید و... . بهعلاوه، فشار درخورتوجهی ازسوی همسالان برای انجامدادن کارها بهشیوهای که همه انجام میدهند، وجود دارد. اگر خاطرات مدرسهتان را مرور کنید، این فشار را خوب به یاد میآورید. این آموزش اولیه تأثیر بزرگی بر ما میگذارد: ازنظر روانی، اجتماعی و حتی عصبشناختی. مغز ما در دوران کودکی با سرعت چشمگیری رشد میکند و آن نوع اتصالات و ساختارهای عصبی را شکل میدهد که در سالهای آینده بر رفتار ما تأثیر خواهد گذاشت. اطاعت فقط تکنیکی برای بقا نیست؛ بر پیکربندی مغز ما تأثیر میگذارد و بهمعنای واقعی کلمه مغز را شکل میدهد. وقتی برای اطاعتکردن پاداش میگیریم، سطح دوپامین مغز ما -انتقالدهندهٔ عصبی که در کنار سایر موارد، تجربهٔ لذت را تسهیل میکند- افزایش مییابد. اگر بهطور مرتب این رفتارها را تکرار کنیم، مسیرهای عصبیِ مخصوصِ اطاعت را میسازیم و تقویت میکنیم. اما نافرمانیکردن غالباً پاداش نمیگیرد و درنتیجه، همان هجوم دوپامین را به مغز ما نمیدهد. ازاینرو، احتمال تکرار آن کمتر است و مسیرهای مخصوص آن ضعیف میشوند یا رشد نمیکنند.»
حجم
۶۰۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه
حجم
۶۰۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه