
کتاب ببخشید، ولی نه!
معرفی کتاب ببخشید، ولی نه!
کتاب ببخشید، ولی نه! با عنوان اصلی Defy: The Power of No in a World That Demands Yes نوشتهٔ «سونیتا سا» و ترجمهٔ «آرسام هورداد» و ویراستهٔ «فهیمه اسماعیلی»، اثری از نشر نوین است که به بررسی مفهوم نافرمانی و اهمیت نهگفتن در زندگی روزمره میپردازد. این کتاب با رویکردی روانشناختی و اجتماعی، به تجربههای شخصی و پژوهشهای علمی تکیه کرده تا نشان دهد چگونه میتوان در برابر فشارهای اجتماعی و انتظارات جمعی ایستادگی کرد و بر ارزشهای فردی پایبند ماند. کتاب حاضر راههایی برای شناخت ارزشهای واقعی و تمرین نافرمانی محترمانه و قاطعانه ارائه داده تا افراد بتوانند در موقعیتهای دشوار، از خود واقعیشان محافظت کنند و عاملیت خود را بازپس بگیرند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ببخشید، ولی نه! اثر سونیتا سا
کتاب «ببخشید، ولی نه!» (قدرت سرپیچی در دنیایی که از ما پیروی میخواهد) ناداستانی روانشناسی و اجتماعی است که به موضوع نافرمانی و سرپیچی از هنجارهای جمعی پرداخته است. «سونیتا سا»، نویسندهٔ این کتاب با بهرهگیری از روایتهای شخصی، پژوهشهای علمی و مثالهای تاریخی تلاش کرده است تا فرایند اطاعت و سرپیچی را در زندگی روزمره و موقعیتهای حساس بررسی کند. ساختار این کتاب ترکیبی از روایتهای تجربی، تحلیلهای روانشناختی و ارجاع به مطالعات کلاسیک مانند «آزمایش میلگرام» است. کتاب حاضر در قالبی تحلیلی و روایی، بهجای تمرکز صرف بر جنبشهای اعتراضی بزرگ، به لحظات کوچک و تصمیماتی فردی پرداخته که هرکدام میتوانند نقطهٔ آغاز تغییرات بزرگتر باشند. این کتاب در سال ۱۴۰۴ در ایران منتشر شده است.
نویسنده با زبانی صریح و بیپرده از تجربههای شخصی خود بهعنوان پزشکی که روانشناس سازمانی شده، بهره گرفته تا نشان دهد چگونه اطاعت و پیروی در ما نهادینه میشود و چرا سرپیچی، حتی در سادهترین موقعیتها دشوار است. این کتاب نهتنها به بررسی ریشههای روانشناختی اطاعت و نافرمانی میپردازد، بلکه به پیامدهای اجتماعی و فردی هر دو رفتار نیز توجه دارد و خواننده را به بازاندیشی دربارهٔ مرزهای ارزشهای شخصی و جمعی دعوت میکند. کتاب «ببخشید، ولی نه!» سه بخش اصلی دارد و با جمعبندی مطالب در بخشی تحتعنوان «جرئت نافرمانی داشته باشید» به پایان رسیده است. بخش اولْ «بلهٔ واقعی» نام گرفته، بخش دومْ «نهٔ واقعی» و بخش سوم «تبدیلشدن به یک نافرمانِ اخلاقی» نام دارد. پس از این، بخشی به نام «راهنمای خواننده: گفتوگویی با دکتر سونیتا سا» آمده و اثر با پیوستی در ۱۴ فصل و سپس بخشی به نام «سؤالاتی برای بحثکردن» به آخر رسیده است.
کتاب «ببخشید، ولی نه!» به ما میآموزد چگونه نافرمانی را بیاموزیم و زندگیمان را بر پایهٔ ارزشهای واقعی خود بسازیم و در موقعیتهایی که عمیقاً با اصولمان در تضاد است، از همدستی با دیگران خودداری کنیم. این کتاب معنای «بلهگفتن» و «نهگفتن» و آنچه را در لحظات حساس میان این دو انتخاب رخ میدهد، روشن میکند. بهگفتهٔ «سونیتا سا»، بسیاری از مردم با شنیدن واژهٔ «نافرمانی» فوراً به «سرپیچی» فکر میکنند. فرهنگ لغت آکسفورد، نافرمانی را «مقاومت شجاعانه یا آشکار» و سرپیچی را «خودداری از اطاعت» یا «عمل از روی نافرمانی» تعریف کرده، اما نویسنده تعریفی تازه ارائه میدهد که بر عاملیت فردی و تصمیمات سنجیده تأکید دارد؛ نافرمانی یعنی عمل بر اساس ارزشهای اصیل خود؛ درست زمانی که تحت فشار هستید کاری برخلاف آنها انجام دهید. این تعریف ساده به نظر میرسد، اما تحقیقات نشان میدهد عمل به آن بسیار دشوارتر از گفتنش است. بسیاری از ما تنها زمانی به ارزشهایمان فکر میکنیم که مستقیماً از ما پرسیده شود. ارزشها حقایق، باورها، اهداف یا مقاصد نیستند؛ به گرایشهای سیاسی یا باورهای دینی ما وابسته نیستند و با تغییر مکان یا همراهان تغییر نمیکنند. آنها اغلب در قالب کلماتی همچون صداقت، بردباری و همدلی بیان میشوند؛ واژههایی با معنایی بزرگ و نیرویی شگرف؛ به شرط آنکه بتوانیم بهطور مداوم در زندگی بر اساس آنها رفتار کنیم.
خلاصه کتاب ببخشید، ولی نه!
کتاب با طرح پرسشهایی دربارهٔ اطاعت و نافرمانی آغاز میشود و نشان میدهد که بسیاری از جنایتها و بیعدالتیهای تاریخی، نه از سر طغیان بلکه بهواسطهٔ اطاعت کورکورانه رخ دادهاند. نویسنده با روایت ماجرای قتل «جرج فلوید» و نقش مأموران تازهکار پلیس در این حادثه، به این نکته میپردازد که چرا حتی افرادی با نیتهای خوب در موقعیتهای بحرانی، از ارزشهای خود فاصله میگیرند و به پیروی از قدرت تن میدهند. «سونیتا سا» تجربههای شخصی خود را بهعنوان پزشکی که در موقعیتهای مختلف با فشار اطاعت روبهرو شده، روایت کرده و نشان داده است که چگونه حتی افراد آگاه و تحصیلکرده ممکن است در برابر اقتدار تسلیم شوند. او با ارجاع به آزمایشهای معروف روانشناسی مانند «آزمایش میلگرام» توضیح میدهد که اطاعت و سرپیچی دو قطب یک طیف هستند و بیشتر افراد در میانهٔ این طیف قرار دارند؛ یعنی میان تمایل به پیروی و میل به عمل براساس ارزشهای شخصی، دچار تنش و تردید میشوند. کتاب بر این نکته تأکید دارد که نافرمانی همیشه بهمعنای شورش یا اعتراض آشکار نیست؛ گاه یک نهگفتن ساده در جمع خانوادگی یا محل کار، مصداق نافرمانی است. نویسنده سه دلیل اصلی برای دشواری نافرمانی برمیشمارد؛ فشار اجتماعی برای همراهی، ناآگاهی از معنای واقعی همراهی و نافرمانی و نیز ناتوانی در تبدیل نافرمانی درونی به عمل بیرونی؛ همچنین به نقش تربیت خانوادگی، آموزش و هنجارهای اجتماعی در شکلگیری ذهنیت اطاعت اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه از کودکی یاد میگیریم اطاعت را با خوببودن و سرپیچی را با بدبودن یکی بدانیم. در بخشهایی از کتاب، مثالهایی از موقعیتهای واقعی مانند فاجعهٔ «شاتل چلنجر» و افشاگری «جفری ویگاند» در صنعت دخانیات آورده شده تا ببینیم که نافرمانی، هرچند هزینهبر، میتواند آغازگر تغییرات بزرگ باشد. نویسنده بر اهمیت توجه به تنش درونی و احساس ناراحتی هنگام مواجهه با درخواستهای نادرست تأکید میکند و آن را نشانهای از نیاز به نافرمانی میداند.
چرا باید کتاب ببخشید، ولی نه! را بخوانیم؟
این کتاب با ترکیب روایتهای شخصی، پژوهشهای علمی و مثالهای ملموس به موضوعی میپردازد که بسیاری از افراد در زندگی روزمره با آن دستوپنجه نرم میکنند؛ اینکه چرا گاه برخلاف میل و ارزشهای خود، به اطاعت از دیگران تن میدهیم؟ کتاب «ببخشید، ولی نه!» به شما کمک میکند تا ریشههای روانشناختی اطاعت و نافرمانی را در خود شناسایی کنید و با شناخت بهتر احساسات و تنشهای درونی، بتوانید در موقعیتهای حساس، تصمیمهایی آگاهانهتر و مطابق با ارزشهای شخصی بگیرید. این کتاب نهتنها به بررسی نظری موضوع پرداخته، بلکه با مثالهای واقعی و کاربردی، راههایی برای تمرین نافرمانی سالم و محترمانه پیشنهاد داده و به اهمیت بازتعریف مرزهای فردی و بازیابی عاملیت اشاره کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای کسانی مناسب است که دغدغهٔ حفظ ارزشهای فردی در برابر فشارهای اجتماعی را دارند؛ افرادی که در محیطهای کاری یا خانوادگی با چالش اطاعت و سرپیچی روبهرو میشوند یا کسانی که بهدنبال راههایی برای افزایش اعتمادبهنفس و قدرت نهگفتن هستند. علاقهمندان به روانشناسی اجتماعی، فعالان اجتماعی و کسانی که بهدنبال درک عمیقتری از رفتار جمعی و فردی هستند، میتوانند از مطالب این کتاب بهره ببرند.
درباره سونیتا سا
سونیتا سا (Dr. Sunita Sah) پزشک و روانشناس سازمانی برجسته و دارای پژوهشهایی نوآورانه در حوزهٔ اقتدار، تبعیت و نافرمانی است. او سابقهٔ طبابت در بریتانیا و فعالیت بهعنوان مشاور مدیریت در صنعت داروسازی را دارد و به آموزش مدیران، رهبران و دانشجویان حوزههای سلامت و کسبوکار پرداخته است. «دکتر سا» بهعنوان سخنران و مشاور بینالمللی با نهادهای دولتی همکاری داشته و عضو کمیسیون ملی علوم پزشکی قانونی ایالاتمتحدهٔ آمریکا بوده است. پژوهشها و تحلیلهای میانرشتهای او که به بررسی فشارهای اجتماعی و روانی و راهکارهای تقویت تصمیمگیری مستقل پرداخته، در مجلات علمی معتبر و رسانههای شناختهشدهای مانند نیویورک تایمز، لسآنجلس تایمز، هاروارد بیزینس ریویو و ساینتیفیک آمریکن منتشر شده است. کتاب «ببخشید، ولی نه!» (Defy: The Power of No in a World That Demands Yes) یکی از مکتوبات منتشرشدهٔ «سونیتا سا» است. این اثر در سال ۲۰۲۵ میلادی روانهٔ بازار کتاب جهان شده است.
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
- «آدام گرانت»، نویسندهٔ کتابهای «دوباره فکر کن»، «توانمندیهای نهان» و «بده و بستان»، کتاب حاضر را اثری قدرتمند دانسته که میتواند به افرادی که برای خوشایندِ دیگران از اصول خود کوتاه آمدهاند، اراده و مهارت ایستادگی بر سر ارزشهایشان را بیاموزد.
- «آنی دوک»، نویسندهٔ کتاب «تفکر نامطمئن» معتقد است ما با انتخاب پذیرش یا ردّ چیزها، مسیر زندگیمان را شکل میدهیم و «سونیتا سا» برای نخستینبار دانشِ پشت این انتخابها را آشکار کرده است. او گفته این کتاب به خوانندگان کمک میکند هنگام تصمیمگیریهای مهم یا تحت فشار، از بهترین «آری» تا حقیقیترین «نه» خود را با صداقت، شفقت و صراحت بیان کنند.
- «جونا برگر»، نویسندهٔ کتابهای «کلمات جادویی» و «تغییرآفرین» این کتاب را راهنمایی عملی و قاطع برای نافرمانی آگاهانه و عمل براساس باورهای بنیادی میداند. بهگفتهٔ او، «ببخشید، ولی نه!» که بر پایهٔ تازهترین یافتههای علمی نوشته شده، میتواند به مانیفستی فرهنگساز برای «نافرمانهای اخلاقی» تبدیل شود تا با مقاومت آگاهانه، جهان را به مکانی بهتر بدل کنند.
- «آدام آلتر»، نویسندهٔ کتاب «آناتومی پیشرفت» این اثر را کتابی مهم و بهموقع معرفی میکند که توسط متخصصی نوشته شده که پرسشهای محوری آن را هم در پژوهش و هم در زندگی تجربه کرده است. او معتقد است این کتاب راهنمایی ارزشمند برای سیاستگذاران، مربیان، والدین و هر کسی است که در موقعیتی قرار گرفته تا در برابر قدرت، بیاعتنایی یا بیرحمی بایستد.
بخشی از کتاب ببخشید، ولی نه!
«گاهی در تاریکترین روزهای زندگی، زمانی که در سایههای ستم و مرگ قرار گرفتهایم، جرقهای برای نافرمانی و زیرسؤالبردن وضعیت موجود درونمان شکل میگیرد. اغلب به آن روز در ماه مه ۲۰۲۰ فکر میکنم؛ زمانی که جرج فلوید آخرین نفسش را در برابر فروشگاه «کاپ فودز» کشید. به یاد دارم آن روز، فقط جمعیت کوچکی در خیابان گرد آمده بودند. تعداد افرادی که لحظات آخر زندگی آن مرد را دیدند، زیاد نبود؛ فقط حدود دوازده نفر. یکی از آنها، دختری دبیرستانی بهنام دارنلا فریزر، از واقعه فیلمبرداری کرد.
فریزر قصد نداشت یک جنبش عدالت اجتماعی را آغاز کند. او فقط برای خرید خوراکی همراه با دخترعموی نهسالهاش، جودیا رینولدز، به فروشگاه «کاپ فودز» رفته بود. در تصاویر ضبطشده از دوربینهای بدنی پلیس، هر دوی آنها دیده میشوند: فریزر با دمپایی روفرشی، شلوار ورزشی آبی و موهای بلند مشکی که زیر هودی خاکستریاش پنهان شده و تلفن همراهی با قاب زرد در دست دارد و رینولدز با صندلهای نایکی مشکی و شلوار چسبان، کیسهای آبنبات در دست گرفته و تیشرت فیروزهایرنگی به تن دارد که کلمهٔ «LOVE» با حروف درشت روی آن چاپ شده است. حالت چهرهٔ آنها تأثیر عمیقی بر من میگذارد: فریزر نگران و شوکه به نظر میرسد، سرش را بالا گرفته و دهانش اندکی باز مانده است. رینولدز به دخترعموی بزرگترش خیره شده؛ گویی بهدنبال اطمینان و آرامش است.»
حجم
۶۰۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه
حجم
۶۰۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه