کتاب مرگی بسیار آرام
معرفی کتاب مرگی بسیار آرام
کتاب مرگی بسیار آرام نوشتۀ سیمون دوبووار و ترجمۀ سیروس ذکاء است. نشر ماهی این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این اثر، دربارۀ آخرین روزهای زندگی مادر این نویسنده است.
درباره کتاب مرگی بسیار آرام
کتاب مرگی بسیار آرام، از آخرین روزهای زنی میگوید که روزی سیمون دوبوار، نویسنده و متفکر مشهور را به دنیا آورد.
مادر در خانهاش زمین میخورد. استخوان رانش میشکند و همسایهها او را به بیمارستان میبرند. علائم او، شبیه علائم حملۀ قلبی یا سکته است. مدتی پس از این رخداد، پزشکیان به سیمون و خواهر او خبر میدهند که مادرشان سرطان روده دارد. این داستان را خودِ سیمون روایت میکند. ما با روایتگری او، به گذشته و حال زنی سفر میکنیم که وقایع زیادی را از سر گذرانده تا مادر دو دختر، همسر و معشوق باشد.
سیمون دوبوار در این اثر از انسانی میگوید که هنوز ولع زندگی کردن دارد اما گرفتار جسم رنجور خود میشود و سرانجام باید تسلیم شود. او در انتهای کتاب مینویسد: «هیچ مرگی طبیعی نیست. آن چه بر سر انسان میآید هرگز نمیتواند طبیعی باشد، زیرا حضور انسان جهان را به پرسش میکشد. همه میمیرند، اما مرگ هر آدمی برای او یک سانحه است. حتی اگر آن را بشناسد و به آن تن دردهد، باز خشونتی است ناروا.»
خواندن کتاب مرگی بسیار آرام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران کتابهای زندگینامهای، سیمون دوبوار و موضوع مرگ انسان پیشنهاد میکنیم.
درباره سیمون دوبوار
سیمون دوبوار، ۹ ژانویۀ ۱۹۰۸ در پاریس در خانوادهای بورژوا به دنیا آمد. نام اصلی او «سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دو بووار» بود. وی فیلسوف، نویسنده، فمینیست و اگزیستانسیالیست فرانسوی بود. او با ژان پل سارتر ازدواج کرد.
«مانیفست ۳۴۳» عنوان بیانیهای بود که در سال ۱۹۷۱ میلادی، ۳۴۳ زن فرانسوی امضا کردند. این زنان به انجام سقط جنین در زندگی خویش اقرار کردند و در نتیجه، خود را در معرض خطر پیگرد قضایی قرار دادند. متن این مانیفست را سیمون دو بووار نوشته بود. این بیانیه، در نشریه فرانسوی نوول ابسرواتور در تاریخ ۵ آوریل ۱۹۷۱ منتشر شد.
یکی از مشهورترین کتابهای دوبوار، جنس دوم نام دارد. او در این کتاب، استدلالهای خود را از طریق اگزیستانسیالیسمی فمینیستی بیان میکند. دوبووار بهعنوان یک اگزیستانسیالیست باور داشت که «بودن» بر «ماهیت» مقدم است؛ از این رو، استنباط میکند که یک انسان زن زاده نمیشود بلکه تبدیل به زن میشود؛ چراکه دختران از ابتدای کودکی، نقشهای فرهنگی معینی را میپذیرند.
سیمون دوبوار در کتاب جنس دوم میکوشد نشان دهد که چگونه زنان بهوسیلهٔ تاریخ و افسانههایی تعریف و محدود شدهاند که آنها را در جایگاهی پایینتر قرار میدهد.
برخی از آثار این نویسنده عبارتاند از:مهمان
خون دیگران
همه میمیرند
جنس دوم
ماندارینها (این کتاب در فهرست روزنامۀ گاردین (۱۰۰۰ رمان که هر شخص باید بخواند) قرار دارد.)
خاطرات یک دختر مطیع
مرگی بسیار آرام
تصاویر زیبا
زن وانهاده
کهنسالی
سیمون دو بووار در ۱۴ آوریل ۱۹۸۶ به دلیل سینهپهلو (ذاتالریه) از دنیا رفت. او در کنار ژان پل سارتر در گورستان مونپارناس به خاک سپرده شد.
بخشی از کتاب مرگی بسیار آرام
«پنجشنبه، ۲۴ اکتبر ۱۹۶۳، ساعت چهار بعدازظهر، در اتاقم در مهمانخانه مینروای شهر رُم بودم. قرار بود فردای آن روز با هواپیما به خانه برگردم و داشتم مدارک و اوراقم را مرتب میکردم که تلفن زنگ خورد. بوست بود و از پاریس تلفن میکرد. گفت: «مادرتان دچار سانحهای شده.» خیال کردم ماشینی به او زده است. لابد داشته عصازنان و به هزار زحمت از خیابان عبور میکرده و به پیادهرو میرفته که ماشینی او را زیر گرفته است. اما بوست گفت: «مادرتان در حمام منزل زمین خورده و انتهای استخوان رانش شکسته.» بوست همسایه مامان بود. شب قبل، حدود ساعت ده، با اُلگا از پلهها بالا میرفتهاند که بانویی با دو پاسبان را وسط راهپله میبینند. خانم میگوید: «در طبقه دو و نیم زندگی میکند.» «برای خانم دوبووار اتفاقی افتاده؟» «بله، زمین خورده است.» مامان خودش را دو ساعت سینهخیز روی زمین کشیده بود تا به تلفن برسد و از یکی از دوستانش به نام خانم تاردیو خواسته بود در را بهزور هم که شده از بیرون باز کنند.
بوست و اُلگا همراه دیگران به آپارتمان مامان رفته و او را در رُبدوشامبر مخمل قرمزش وسط اتاق پیدا کرده بودند. خانم دکتر لاکروا که ساکن همان ساختمان است، مامان را معاینه کرده و گفته بود استخوان رانش شکسته است. مامان را به بخش فوریتهای پزشکی بیمارستان بوسیکو منتقل کرده بودند و شب را در یکی از اتاقهای عمومی آنجا سپری کرده بود. بوست گفت: «میخواهم او را به درمانگاه س. ببرم که پرفسور ب.، یکی از بهترین جراحان استخوان، آنجا کار میکند. مادرتان مخالف بود، چون فکر میکرد برایتان خیلی گران تمام شود. به هزار بدبختی راضیاش کردم.»
بیچاره مامان! پنج هفته پیش، از مسکو که برگشتم، با او ناهار خوردم. مثل همیشه حال خوشی نداشت. زمانی نهچندان دور به خود میبالید که جوانتر از سنش به نظر میرسد، اما حالا معلوم بود که زنی هفتادوهفت ساله و بسیار شکسته و فرسوده است. ورم مفاصل لگنش که بعد از جنگ به آن مبتلا شده بود، سال به سال بدتر شده و معالجه در آبهای معدنی اکسلهبَن و ماساژ هم افاقه نکرده بود. یک ساعت طول میکشید تا از این سر مجتمع به آن سر برود. روزی شش قرص آسپرین میخورد و با اینهمه دائم درد میکشید و بد میخوابید. از دو سه سال پیش به این طرف، خصوصآ از زمستان پارسال، همیشه دور چشمهایش کبود بود و دماغش تیرکشیده و گونههایش فرورفته. پزشکش دکتر د. میگفت چیز مهمی نیست، نارسایی کبد است و تنبلی رودهها. چندجور دوا تجویز میکرد و مربای تَمر هندی برای درمان یبوست. بنابراین آن روز که دیدمش، چندان تعجب نکردم که چنین حال زاری دارد. آنچه ناراحتم میکرد تابستان بدی بود که پشت سر گذاشته بود. میتوانست تابستان را در مهمانخانه یا صومعهای که مسافر میپذیرفت بگذراند، ولی انتظار داشت مثل هرسال دخترخالهام ژان به میرینیاک دعوتش کند، یا خواهرم به شاراخبرگن. اما هر دو گرفتار بودند و مامان را دعوت نکردند. او هم در پاریس خلوت و بارانی ماند. به من میگفت: «من که هیچوقت حوصلهام سر نمیرود، این بار کم آوردم.» خوشبختانه کمی پس از آنکه به دیدنش رفتم، خواهرم دو هفته به آلزاس دعوتش کرده بود. حالا دوستانش در پاریس بودند و من هم داشتم به آنجا برمیگشتم. اگر این شکستگی استخوان پیش نیامده بود، حتماً کلی سرحال میدیدمش. قلبش سلامت بود و فشار خونش مثل زنی جوان. اصلا فکر نمیکردم چنین اتفاقی برایش بیفتد.»
حجم
۸۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۸۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
بسیارعالی ولی؛ تلخ وغم انگیز، ایام احتضارومرگ مادرنویسنده، مقوله ای تلخ که درنهایت همه باآن روبرو میشوند.
به عنوان اولین تجربه از دوبووار خوانی به شدت عالی و جذاب بود توصیفات درجه یک و ملموس باتوجه به حجم کم کتاب میشه گفت که واقعاً در حد یک کتاب قطور یا یه فیلم طولانی حرف داشت
مواجهه با فروپاشی تن مادر. نقاهت و احتضار او که بر رابطه مادر و دختری سایه می اندازد.
خیلی جالبه! قیمت نسخه چاپی ۲۰ تومان اما شما زدید ۴۰ تومان😂 باتخفیف منت بر سر مخاطبانتون میذارید؟؟؟ جدا دیگه طاقچه داره باعث ناامیدی میشه...
از طاقچه انتظار نمیره که قیمت هارو انقد از حد معمول و نسخه های چاپی بالاتر بزنه. تصور و انتظار از این اپ بهتر و فراتر از چیزی هست، که دارین اجرا میکنین. قیمت گذاری ها رو دقیق تر و منطقی تر
همونطور که از اسمش پیداست راوی داستان ماجرای مرگ مادرشو توضیح میده ویژگی های رفتاری مادرشو تحلیل میکنه در کل قلم بسیار زیبایی داره من واقعا از خوندنش لذت بردم. در جایی از کتاب می خوانیم: هر اتفاق پیش بینی
تلخ و خسته کننده بود
این امتیاز رو به کل کتاب با ترجمه مجید امین موید دادم .