کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید

کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید

معرفی کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید

کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید با عنوان اصلی Dünyayı Bir Daha Asla Görmeyeceğim اثری غیرداستانی از احمد آلتان، نویسند‌ه‌ی اهل ترکیه است. این کتاب که شامل خاطرات آلتان از دوره‌ی زندان اوست، اثری پراحساس، پر از جزئیات و بسیار پرطرف‌دار در سطح جهان است. این کتاب که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، به ده‌ها زبان ترجمه شده و تحسین منتقدان و نویسندگان بزرگی را به‌دست آورده است. فصل‌های کوتاه و نثر روان و درخشان کتاب در کنار روشن‌گری او از وضعیت اجتماعی و سیاسی ترکیه از عوامل محبوبیت کتاب‌اند. برگردان فارسی کتاب از ایمان رهبر توسط نشر خوب منتشر شده است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید اثر احمد آلتان

کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید، اثر غیرداستانی ترکی نوشته‌ی احمد آلتان نویسنده‌ و روزنامه‌نگار اهل ترکیه است. این کتاب مجموعه‌ای از خاطرات و توصیف درونیات او در زندان است. مجموعه‌ای مملو از عواطف یک زندانی روشن‌فکر و پرذوق که احساسات هر خواننده‌ای را برمی‌انگیزاند. پس از کودتای نافرجام ژوئیه‌ی ۲۰۱۶ علیه اردوغان بسیاری از مخالفان او بازداشت و روانه‌ی زندان شدند. آلتان که نویسنده‌ای شناخته‌شده بود نیز از این موج دستگیری بی‌گزند نماند. او در زندان و طی نوامبر ۲۰۱۷ تا مه ۲۰۱۸ نوشته‌هایش را مخفیانه از زندان سیلیوری به وکلایش رساند. یاسمین چونگار دوست او تایپ و ترجمه‌ی اثر به انگلیسی را برعهده گرفت، در حالی‌ که با خواندن یادداشت‌های آلتان به‌زحمت بر احساساتش غلبه می‌کرد. نسخه‌ی ترکی کتاب در سال ۲۰۱۸ در ترکیه منتشر شد و برگردان انگلیسی‌اش در سال ۲۰۱۹ توسط انتشارات Granta Books به چاپ رسید.

حکم حبس ابد آلتان اندیشه‌ی او را شامل نشد. قاضی کمال سلجوق یالچین اگرچه جسمش را به زندان محکوم کرد، اما روح آزاد او با کلماتش در قالب کتاب درخشان دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید، به سراسر دنیا سفر کرد. او در کتابش، با وجود محرومیت از کتاب و دسترسی محدود به منابع، نقل‌قول‌های مختلفی از آثار نویسندگان بزرگ آورده و به آن‌ها ارجاع داده است. این کتاب به ده‌ها زبان ازجمله فارسی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی، هلندی، یونانی و... برگردانده و میلیون‌ها بار خوانده شده است. نشریات معتبری این کتاب را ستوده و بر آن مرور و نقدهای مثبت نوشتند. نویسندگان بزرگی همچون مارگارت اتوود، اورهان پاموک و الیف شافاک آلتان را به‌خاطر نوشتن این کتاب تحسین کرده‌اند. خواننده با خواندن هر سطر کتاب و توصیفات بی‌نظیر و دلنشین آلتان سنگینی زندان و در عین‌حال درخشش ذهن و روحیه‌ی لطیف او را به‌خوبی احساس می‌کند. نثر برآمده از دل او هیچ رنگی از خطابه و شعار ندارد و از این رو بر دل می‌نشیند. ترجمه‌ی فارسی کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید با قلم ایمان رهبر به همت انتشارات خوب روانه‌ی بازار کتاب ایران شده است. نسخه‌ی الکترونیکی epub کتاب برای تجربه‌ی لذت‌بخش مطالعه‌ بدون محدودیت‌های قالب پی‌دی‌اف، در اختیار مخاطبان طاقچه قرار گرفته است.

خلاصه کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید

کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید با ماجرای دستگیری احمد آلتان آغاز می‌شود. او که به‌ گفته‌ی خود در انتظار دستگیری و به زندان‌ افتادن بود، ماجرای ورود مأموران به خانه‌اش را در ابتدای کتاب در فصل «جمله‌ی کذایی» با جزئیات توصیف کرده است. احمد آلتان به همراه برادرش محمت به‌‌خاطر آن‌چه خیانت به کشور خوانده شد، دستگیر شدند. خیانت به کشور درواقع حضور در برنامه‌ای تلویزیونی و به زبان راندن جملاتی بود که پیامی غیرمستقیم برای کودتا توصیف و تعبیر شد. حضورش در زندان در فصل «اولین شب در قفس» به درخشانی توصیف شده است. فصل‌های بعد هر یک از تجربه‌‌ی مواجهه با افراد مختلف در زندان و یا رخدادهایی مثل بازپرسی در حضور دادستان و دادگاه و حکم گرفتن برآمده‌اند. «آینه و دکتر»، «معلم»، «گورستان پرونده‌های صورتی»، «خیانت»، «مواجهه با زمان»، «سفر به دور سلولم»، «خواب»، «قاتل زنجیره‌ای»، «مریم»، «رمان‌نویسی که سرنوشتش را نوشت»، «تصمیم‌گیری»، «دلواپسی قاضی»، «پری‌های جنگلی»، «آگهی»، «دست‌بند»، «پرنده» و «پارادوکس نویسنده» عنوان فصل‌های دیگر کتاب است که آلتان در آن‌ها با مهارت و قدرتِ قلمِ خود تجربه‌ها و احساسات خود در حبس و افکار و اندیشه‌های سیاسی و ادبی‌اش را به رشته‌ی تحریر درآورده است. احساساتی که گاه متناقض می‌نماید و نشان از روحیه‌ی لطیف و طبع درخشان او حتی در زندان دارد.

جمله زیبا از کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟

این کتاب از سخت‌ترین و تأثیرگذارترین برهه‌های زندگی نویسنده‌ای بزرگ برآمده که سال‌ها برای نیل به آزادی و دموکراسی کوشیده است. فصل‌های کوتاهش مالامال از عواطف و احساساتی عمیق و صادقانه در عین‌حال ساده و بی‌پیرایه‌اند. خواندش بسیار لذت‌بخش است و برای همیشه در ذهن و خاطر مخاطب خواهد ماند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب را به دوست‌داران ادبیات ترکی، گونه‌های غیرداستانی، ناداستان، خودزندگی‌نامه و خاطرات به‌ویژه خاطرات دوره‌های سخت زندگی مثل زندان و تلاش برای آزادی و دموکراسی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره احمد آلتان؛ نویسنده کتاب

احمد خسرو آلتان نویسنده و روزنامه‌نگار منتقد اهل ترکیه است. او در دوم مارس سال ۱۹۵۰ در شهر آنکارا دیده به جهان گشود. مادرش کریمه آلتان نام داشت و پدرش چتین آلتان روزنامه‌نگار بود. چتین به‌دلیل فعالیت‌هایش سال‌ها در زندان بود. احمد بعدها همراه برادرش محمت، روزنامه‌نگاری و زندان را از پدر به ارث برد. احمد آلتان در نه‌سالگی به همراه خانواده به استانبول مهاجرت کرد. تحصیلات ابتدایی تا دبیرستانش را در همین شهر گذراند. او خیلی زود و در هجده‌سالگی ازدواج کرد و در جوانی صاحب دو فرزند شد. تحصیلات دانشگاهی‌اش را در رشته‌ی اقتصاد پشت سر گذاشت و در سال ۱۹۸۱ از دانشگاه استانبول فارغ‌التحصیل شد. او پس از تحصیل به روزنامه‌نگاری روی آورد. آلتان کارش را با روزنامه‌ی حریت آغاز کرد و مسئولیت‌های مختلفی را در آن نشریه بر عهده گرفت. او کار با روزنامه‌های دیگری همچون گونش، میلیّت، تراف و آلف اِر را نیز در کارنامه دارد. آلتان در سال ۲۰۰۸ به‌دلیل تقدیم یک مقاله به قربانیان نسل‌کشی ارامنه در دادگاه محکوم شد. او در سال ۲۰۱۶ پس از کودتای نافرجام علیه اردوغان به‌دلیل گفتن جملاتی در برنامه‌ای تلویزیونی بازداشت و به حبس ابد محکوم شد. جملاتی که پیامی غیرمستقیم برای کودتا خوانده و تعبیر شد. این محکومیت بعدها به ده سال تقلیل یافت. او در سال ۲۰۲۱ از زندان آزاد شد.

اولین رمان آلتان با عنوان چهار فصل پاییز در سال ۱۹۸۲ چاپ شد. از او چند رمان و کتاب غیرداستانی دیگر نیز منتشر شد. مردن آسان‌تر از دوست‌داشتن است، طولانی‌ترین شب، حیات خانم، تاریخ خاص تنهایی و عشق روزهای بلوا عنوان برخی از مهم‌ترین آثار اوست. کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید او که در دوران زندان نوشته شد، یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین آثار او در جهان است.

نظر افراد و مجله‌های مشهور درباره کتاب

  • سیمون کالو در مرور خود بر کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید، که در نشریه‌ی گاردین منتشر شد، آن را کوتاه با فصل‌هایی مختصر، نثری شفاف و رؤیاگونه توصیف کرده است، چیزی که به‌ زعم او ویژگی ذاتی آثار آلتان است. به توصیف او کتاب شفاف، با اطمینان و خرد سخن می‌گوید و باید به‌جای نقد آن را خواند و دوباره خواند.
نشریه‌ی نیویورک‌تایمز عنوان کتاب را نه از روی ناامیدی که بیانی از واقعیت بی‌رحمانه وصف کرده است. کتابی که هیچ رنگی از مظلوم‌نمایی در آن نیست.
  • وبسایت ان پی آر کتاب را این‌گونه توصیف کرده است: «شگفت‌انگیز است… استعداد بالای آلتان در نویسندگی دست او را برای بیان تجربه‌هایش با جزئیاتی پربار و تسخیرکننده باز گذاشته است… با وجود تاریکی سنگین و ظالمانه‌ای که هسته‌ی خاطرات آلتان را تشکیل داده، واژه‌های او چنان جانوران تاب‌آور در اعماق دریا می‌درخشند».
  • مجله‌ی نیوزویک این کتاب را الهام‌بخش توصیف کرده است؛ کتابی که نشان می‌دهد رؤیاها می‌توانند از دیوارهای سلول‌های سیمانی بگذرند و بی‌هیچ محدودیتی گسترش یابند.
  • نشریه‌ی اکونومیست این کتاب را سفرنامه‌ی ذهنی بی‌قرار خوانده که با صاحبش در زندانی تیره و تنگ گرفتار آمده است، اما عزم آزاد ماندن دارد.

بخشی از متن کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید

«زنون در پارادوکس مشهورش نتیجه می‌گیرد که شیء متحرک نه در جایی که هست واقع شده، نه در جایی که نیست. از دوران جوانی بر این باور بودم که این پارادوکس بیش از آنکه به علم فیزیک مربوط باشد، به درد ادبیات و درواقع به درد نویسندگان می‌خورد.

این کلمات را از سلولی در زندان می‌نویسم.

اگر همین گزارهٔ «این کلمات را از سلولی در زندان می‌نویسم» را به هر روایتی اضافه کنید، تنش و سرزندگی تازه‌ای به آن افزوده‌اید؛ صدای هراس‌انگیزی که از جهانی تاریک و رازآلود به گوش می‌رسد؛ موضع شجاعانهٔ آدمی دلیر و ستمدیده و تمنای بخشش از زبان کسی که صدایش به‌درستی مخفی نشده.

جملهٔ خطرناکی است که می‌توان از آن برای سوءاستفاده از احساسات مردم بهره گرفت و وقتی امکان تأثیرگذاری بر احساسات دیگران وجود داشته باشد، نویسندگان لزوماً از چنین جملاتی اجتناب نمی‌کنند و آن‌طور که خودشان مایل‌اند از آن بهره می‌گیرند. کافی است خواننده به قصد نویسنده پی ببرد تا دلش به حال نویسندهٔ آن جمله بسوزد.

عجله نکنید. پیش از آنکه برایم بر طبل دل‌سوزی بکوبید، به حرف‌هایم گوش دهید.

بله، مرا در زندانی فوق‌امنیتی وسط بیابان نگه می‌دارند.

بله، توی سلولی هستم که وقتی درش را باز و بسته می‌کنند، صدای تلق‌وتلوق و جیغ آهن بلند می‌شود.

بله، غذایم را از دریچهٔ وسط آن در به داخل می‌فرستند.

بله، حتی سقف حیاطِ سنگ‌فرشی را که در آن قدم می‌زنم، با قفسی فولادی پوشانده‌اند.

بله، حق ندارم کسی جز وکلا و فرزندانم را ببینم.

بله، حتی اجازه ندارم نامه‌ای دوخطی برای عزیزانم بفرستم.

بله، هروقت می‌خواهم به بیمارستان بروم، دست‌بندی از لای مشتی آهن قراضه بیرون می‌کشند و دور مچ دست‌هایم می‌بندند.

بله، هربار که مرا از سلولم بیرون می‌برند، دستورهایی از قبیل «دست‌هات رو بگیر بالا، کفش‌هات رو دربیار» مثل سیلی به صورتم می‌خورد.

تمامش حقیقت دارد، اما حقایق دیگری نیز در کار است.

صبح روزهای تابستانی، وقتی اولین پرتوهای آفتاب از پنجرهٔ میله‌دار و عریان رد می‌شوند و مثل نیزه‌هایی درخشان بالشم را سوراخ می‌کنند، آواز پرنشاط پرنده‌های مهاجر که زیر سایه‌بان‌های حیاط لانه کرده‌اند و خِش‌خِش عجیب قدم‌های زندانیان حیاط‌های دیگر را می‌شنوم که بطری‌های خالی آب را زیر پاهایشان لِه می‌کنند.

از خواب که بیدار می‌شوم، حس می‌کنم هنوز در همان آلاچیق و باغی‌ام که دوران کودکی‌ام را آنجا گذرانده بودم. نمی‌دانم چرا (واقعاً دلیل این یکی را نمی‌دانم)، ولی گاهی هم حس می‌کنم در هتلی اقامت دارم که در یکی از خیابان‌های فرانسوی دلباز در فیلم ایرما خوشگله واقع شده.»

نظرات کاربران

parisa
۱۴۰۴/۰۶/۰۸

نسخه چاپی کتاب رو خوندم. دردی که ازش حرف می‌زد کامل قابل درک بود. خیلی خوب بود

مهری
۱۴۰۳/۱۰/۰۹

ترجمه ی اثر فوق العاده عالیه

بریده‌هایی از کتاب

«ما هرگز عفو نخواهیم خورد و در همین سلول خواهیم مرد.»
parsasajed
این کشور چنان کُند از دل تاریخ عبور می‌کند که زمان توان پیش‌روی‌اش را از دست می‌دهد و درعوض توی خودش تا می‌خورد.
Reyhaneh Ghanbari
چنین افرادی فرومایگی خود را زمانی آشکار می‌کنند که به مجال و قدرت کافی برای اَعمال خبیثانه دست پیدا کرده باشند.
elmira
حالا می‌فهمیدم چرا انسان‌ها ساعت را اختراع کرده بودند و در برج‌ها و میدان‌ها و خیابان‌ها ساعت می‌گذاشتند. ‫این کارشان برای آگاهی از زمان نبود، بلکه می‌خواستند تکه‌تکه‌اش کنند و از آن بگریزند.
فریبا
مرده‌ها خودشان خبر ندارند که مرده‌اند
parsasajed
بار دیگر فهمیدم هنگام مواجهه با واقعیتی که می‌تواند زندگی‌ات را زیروزِبر کند، نباید تسلیمش شوی و مطابق خواسته‌هایش عمل کنی، وگرنه همین واقعیت غم‌انگیز مانند سیل خروشانی تو را با خود می‌برد و نابود می‌کند. منی که به دل امواج کثیف و کوبندهٔ واقعیت پرتابم کرده بودند با اطمینان می‌توانم بگویم قربانیان این سیل همان آدم‌های به‌اصطلاح باهوشی‌اند که گمان می‌کنند تمام اعمالشان باید مطابق مقتضیات واقعیت باشد.
Mhdese
ابدیتی که مرگ با خود به ارمغان می‌آورد، این قدرت را داشت که هولناک‌ترین لحظات زندگی را بی‌اهمیت جلوه دهد.
Raheleh
از ساختمان بیرون رفتیم و سوار ماشین پلیسی شدیم که جلوی ورودی منتظرمان بود. نشستم و ساکم را گذاشتم روی پایم. درِ ماشین را پشت سرم بستند. از قدیم گفته‌اند مرده‌ها خودشان خبر ندارند که مرده‌اند. در اساطیر آناتولی آمده که وقتی جسد در قبر جا گرفت و رویش با خاک پوشیده شد و عزاداران کم‌کم پراکنده شدند، مُرده هم سعی می‌کند از جایش بلند شود و به خانه‌اش برود؛ اینجاست که سرش به در تابوت می‌خورد و تازه می‌فهمد که مرده. وقتی در بسته شد، سرم به در تابوت خورد. نمی‌توانستم درِ ماشین را باز کنم و بیرون بروم. نمی‌توانستم به خانه برگردم.
Mhdese
این کشور چنان کُند از دل تاریخ عبور می‌کند که زمان توان پیش‌روی‌اش را از دست می‌دهد و درعوض توی خودش تا می‌خورد.
Mhdese
صورتتان را آن‌قدر دیده‌اید که یادتان رفته تماشای آن و ارتباط چشمی با خودتان یک‌پا معجزه است.
Mhdese

حجم

۱۱۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۱۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۴۴,۵۰۰
تومان