دانلود و خرید کتاب خانم بئاته و پسرش آرتور شنیتسلر ترجمه علی اصغر حداد
تصویر جلد کتاب خانم بئاته و پسرش

کتاب خانم بئاته و پسرش

انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۶از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خانم بئاته و پسرش

کتاب خانم بئاته و پسرش نوشتهٔ آرتور شنیتسلر و ترجمهٔ علی اصغر حداد است و نشر ماهی آن را منتشر کرده است. این کتاب مجموع سه داستان با نام‌های خانم بئاته و پسرش، بیوه‌مرد و وداع است. داستان خانم بئاته دربارهٔ زنی است که نمی‌خواهد به تباهی تن بدهد.

درباره کتاب خانم بئاته و پسرش

نوول خانم بئاته و پسرش در سال ۱۹۱۳ نخست در مجلهٔ ادبی Die neue Rundschau منتشر شد و سپس انتشارات فیشر در همان سال آن را در قالب کتاب روانهٔ بازار کرد. شنیتسلر که در زمان نگارش این داستان در عالم نویسندگی به مرز پختگی رسیده و برای خود در سنت ادبی وین نام و آوازه‌ای به دست آورده بود، در این نوول به تمی می‌پردازد که نخست آن را در نوول مُردن (۱۸۹۲) مطرح کرده است. وی هشت سال بعد، در رمان خانم برتا گارلان (۱۹۰۰) دوباره همین تم را پی می‌گیرد و بالاخره در نوول رؤیا (۱۹۲۵) آن را به سرانجام می‌رساند. وجه مشترک این سه اثر کشمکش‌های درونی شخصیت‌های این آثار است. میان امیال و خواسته‌های شخصیت‌های هر سه اثر و هنجارهایی که خود به آن پایبندند یا وظیفه دارند به آن پایبند باشند، به‌یکباره تضادی عمیق بروز می‌کند و هریک از این شخصیت‌ها باید برای این تضاد راه‌حلی جست‌وجو کند.

در نوول مُردن، ماری ترجیح می‌دهد به قول وقرار خود پایبند نماند و میان مرگ و زندگی، زندگی را برمی‌گزیند. رمان خانم برتا گارلان با پرسشی به پایان می‌رسد که به‌درستی معلوم نیست پرسش شخصیت اثر است یا آن‌که راوی آن را پیش کشیده است: چرا خوشی بیرون از چارچوب انجام وظیفه مذموم است؟ اما خانم بئاته، ناتوان از یافتن راه‌حل، به راهی می‌رود که به فاجعه می‌انجامد. زیرا تعارض احساساتش با هنجارهایی که به حکم تربیت خانوادگی باید به آن‌ها پایبند باشد، شدیدتر از آن است که بتواند راه‌حل معقولی جست‌وجو کند. اما شخصیت‌های رؤیا سرانجام با هم به تفاهم می‌رسند و در فضایی بیش از حد خوشبینانه مشکل خود را حل می‌کنند.

شخصیت‌های آثار شنیتسلر اغلب خود را در تنگنایی حس می‌کنند که ریشه در مناسبات اجتماعی‌شان دارد. زنان و مردانی که این نویسندهٔ درون‌گرا سرنوشتشان را روایت می‌کند، می‌کوشند خود را از تنگنایی برهانند که در آن گرفتار شده‌اند، اما تکاپوی آن‌ها برای رهایی، برای رسیدن به امیال و آرزوهاشان، معمولا به فاجعه می‌انجامد؛ مثلا در نوول «بازی در سپیده‌دم»، در داستان «مرده‌ها سکوت می‌کنند» و در بسیاری دیگر از داستان‌های این نویسندهٔ صاحب‌سبک و برجستهٔ اتریشی، ازجمله همین نوول «بئاته». شخصیت‌های شنیتسلر را معمولا چیزی که از درون آن‌ها می‌جوشد به تلاش وامی‌دارد و سرنوشت فاجعه‌آمیزشان را رقم می‌زند. فقط در دو نوول شنیتسلر ماجرا به فاجعه نمی‌انجامد: «جرونیموی کور و برادرش» و رؤیا. در «جرونیموی کور» عامل بیرونی ــ شاید شیطان ــ کارلو را دچار مخمصه می‌کند. البته تکاپوی کارلو هم برای برون‌رفت از این مخمصه به جایی نمی‌رسد؛ نمی‌تواند برسد، بااین حال این بار ماجرا به فاجعه نمی‌انجامد، شیطان پیروز نمی‌شود و در این داستان هم، مانند نوول رؤیا، ماجرا با سرانجامی خوش به پایان می‌رسد.

دو داستان کوتاه بیوه‌مرد (۱۸۹۴) و وداع (۱۸۹۵) از آثار دوران جوانی شنیتسلر هستند که در این کتاب آمده‌اند.

خواندن کتاب خانم بئاته و پسرش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آرتور شنیتسلر

آرتور شنیتسلر متولد ۱۵ می ۱۸۶۲ در شهر وین اتریش است. او فرزند یکی از مشهورترین متخصصان حنجره یوهان شنیتسلر بود. آرتور تحصیلات خودش را در رشته‌ٔ پزشکی تکمیل کرد. اما بعد از مدتی طبابت را کنار گذاشت و تمام‌وقت به نویسندگی مشغول شد. آرتور شنیتسلر هم نویسنده‌ٔ توانایی بود هم روان‌شناسی موفق. این توانایی او در داستان‌هایش بسیار نمایان است.

شنیتسلر اولین کتابش را در ۲۴ سالگی نوشت و پس از آن آثار زیادی منتشر کرد. او جزو نویسندگان محدودی است که به آموزه‌های فروید مسلط بود و به همین دلیل رد پای فروید در بسیاری از کتاب‌هایش قابل‌مشاهده است.

از آرتور شنیتسلر بیش از ۲۲ نمایشنامه، ۸ داستان بلند، ۳ رمان و تعداد زیادی داستان کوتاه باقی‌ مانده است. رمان‌های او عبارت‌انداز: «خانم برتا کارلان»، «راه به بیرون» و «ترزه» که به ترتیب در سال‌های ۱۹۰۰، ۱۹۰۸ و ۱۹۲۸ نوشته شده است.

بخشی از کتاب خانم بئاته و پسرش

«حس کرد از اتاق مجاور صدایی شنیده است. سر از روی نامه‌ای که نگارش آن را آغاز کرده بود برداشت، بلند شد، با گام‌هایی بی‌صدا به طرف در نیمه‌بسته رفت و نخست از میان شکاف در به اتاق کناری، که پسرش در آن ظاهرآ آرام روی دیوان خوابیده بود، نگاهی انداخت. کرکره‌های اتاق بسته بود. بعد جلوتر رفت. حالا می‌توانست ببیند که سینهٔ هوگو چطور همراه با نفس نیرومند پسرانه‌اش به گونه‌ای موزون بالاوپایین می‌رود. یقهٔ نرم و کمی مچاله‌شدهٔ پیراهنش در ناحیهٔ گلو باز بود. از این‌که می‌گذشتی، کاملا لباس به تن داشت، حتی کفش‌های میخکوبی‌شده‌ای را پوشیده بود که عادت داشت همیشه آن‌ها را در روستا به پا کند. به نظر می‌رسید بر آن بوده است که در بعدازظهر دم‌کرده کمی استراحت کند و بعد، آن‌طور که از کتاب‌ها و دفاتر بازکرده پیدا بود، به‌زودی مطالعهٔ خود را از سر بگیرد. در این لحظه سرش را به سمتی گرداند، انگار می‌خواست بیدار شود. ولی پس از چندبار کش‌وقوس‌دادن به بدن، به خواب ادامه داد. اما چشم‌های مادر که در این میان به فضای نیمه‌تاریک اتاق عادت کرده بودند، نتوانستند بیش از این خطوط عجیبی را نادیده بگیرند که مادر در طول چند روز گذشته بارها مثل رگه‌ای حاکی از اندوه به گِرد لب‌های پسرک هفده ساله مشاهده کرده بود، خطوطی که حتی در خواب هم از چهرهٔ پسرک محو نمی‌شدند. بئاته ناله‌ای کرد و سر تکان داد، به اتاق خود برگشت، در را آهسته پشت سر خود بست و به نامه‌ای که نگارش آن را آغاز کرده بود، اما دیگر رغبتی به نوشتن آن نداشت، نگاه کرد. دکتر تایشمن، مردی که نامه خطاب به او نوشته می‌شد، کسی نبود که بئاته بتواند بی‌هیچ قیدوبندی حرف‌های خود را با او در میان بگذارد. بئاته در این روز از لبخند بیش ازحد محبت‌آمیزی که هنگام حرکت قطار از پشت شیشهٔ کوپه به عنوان خداحافظی رو به او برلب آورد پشیمان بود. چون به‌ویژه در این چند هفتهٔ تابستان، در روستا، جایی که خاطرهٔ شوهر پنج سال پیش فوت‌کرده‌اش مدام با وضوحی خاص در ذهنش زنده می‌شد، ابراز علاقهٔ هنوز به‌زبان‌نیامده، اما بی‌شک محتمل وکیل مدافع را هم، مانند دیگر افکاری که به آینده مربوط می‌شدند، به طور کامل از خود دور می‌کرد. به خود می‌گفت نباید نگرانی‌هایی را که به خاطر هوگو به دلش راه می‌یافتند به‌ویژه با مردی در میان بگذارد که درددل او را بیش‌تر حرکتی حساب‌شده به قصد ترغیب خود در نظر می‌گرفت تا نشانه‌ای حاکی از اعتماد. این بود که نامهٔ آغازکرده را پاره کرد و نامصمم به کنار پنجره رفت.»

maryam T
۱۴۰۳/۰۷/۰۳

یه کتاب بسیار سانسور شده با توجه به محتوای داستان مترجم چاره ای هم نداشته؛در کل داستان خیانت کردن رو میگه و من خودم متوجه پایان قسمت اول نشدم که چخ اتفاقی افتاد اخرش،

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۲۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان