دانلود و خرید کتاب اعتراف لئو تولستوی ترجمه نسرین مجیدی

معرفی کتاب اعتراف

«اعتراف» نوشته لئو تولستوی(۱۹۱۰-۱۸۲۸)، اندیشمند و نویسنده روس است. تولستوی این کتاب را درباره تاملات خود و از زبان خود نگاشته است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: مرا با اعتقادات ارتدوکس غسل تعمید و پرورش دادند. در کودکی و نوجوانی با این اصول آموزش دیدم. اما در هیجده سالگی وقتی پس از دو سال از دانشگاه بیرون آمدم دیگر هیچ اعتقادی به آموخته‌هایم نداشتم. وقتی در مورد خاطرات مختلف خود قضاوت می‌کردم به این نتیجه می‌رسیدم که هرگز به آن‌چه آموخته بودم جداً اعتقاد نداشتم بلکه به آن‌چه بزرگ‌ترهایم گفته بودند اعتماد کرده بودم، اما این اعتماد هم خیلی سست و بی‌ثبات بود. به یاد دارم هنگامی‌که یازده ساله بودم یکی از پسران دبیرستان به نام والودیا۱ که مدت‌هاست از این جهان رخت بربسته، روز یک‌شنبه به دیدار ما آمد و در مورد آخرین کشف خود در مدرسه صحبت کرد. او کشف کرده بود که خدایی وجود ندارد و آن‌چه به ما می‌آموزند ساخته ذهن بشر است. این اتفاق مربوط به سال ۱۸۳۸ بود. به خاطر دارم که برادران بزرگ‌ترم به این اخبار علاقه شدیدی نشان می‌دادند و حتی به من اجازه دادند که در این مباحث شرکت کنم. همه ما خیلی هیجان‌زده بودیم و این اخبار را بسیار مجذوب‌کننده و کاملاً ممکن می‌دانستیم. همچنین به یاد دارم هنگامی‌که برادرم دیمیتری، که آن زمان دانشجو بود، ناگهان شخصیتی مذهبی یافت در تمام مراسم مذهبی شرکت کرد و روزه گرفت و زندگی پاک و اخلاقی خود را شروع کرد، مورد تمسخر من و برادران بزرگ‌ترم قرار گرفت و نمی‌دانم چرا لقب نوح را برایش انتخاب کردیم.
معرفی نویسنده
عکس لئو تولستوی
لئو تولستوی
روس | تولد ۱۸۲۸ - درگذشت ۱۹۱۰

لئو تولستوی نویسنده و فعال اجتماعی-سیاسی روسی است که از طلایه‌داران ادبیات جهان نیز به شمار می‌رود. بسیاری از مورخان ادبی معتقدند تولستوی را می‌توان در کنار «هومر»، «دانته»، «شکسپیر» و «گوته»، ستون‌های ادبیات غرب دانست و به جرأت می‌توان گفت که آثار هیچ نویسنده‌ای در جهان به اندازه‌ی او، در فهرست «کتاب‌هایی که باید پیش از مرگ خواند» قرار نگرفته است.

Dexter
۱۳۹۷/۰۱/۰۳

بسیار عالی بود داستان زندگی تولستوی از ایمان سستش در کودکی ، بی ایمانی او در جوانی ، شک و ایجاد پرسش هایی در مورد هدف زندگی اش ، جستجو و تحقیق برای یافتن خدا و معنای زندگی ، بازگشت او

- بیشتر
Mohammad
۱۴۰۱/۰۴/۱۹

(۴-۲۲-[۶۳]) "چه هستم، چرا زندگی میکنم و معنای زندگی چیست؟" شاید این نخستین و مهم ترین پرسشیه که انسان متفکر از خودش پرسیده و قدمتش به اندازه ی عمر بشریت باشه؛ تولستوی همچون هر انسان خردمند دیگری بعد از آگاهی از این

- بیشتر
مجتبی
۱۳۹۹/۰۸/۱۵

کتاب اعتراف، درونی نوشت‌های تولستوی از وضعیت جهان بینی و درونی اوست. او میخواهد به سوالات مهمی که همه ما درگیر آن هستیم و گاها آگاهانه یا ناخودآگاه آن را واپس میزنیم پاسخ بگوید و آن پرسش این است که

- بیشتر
غریبه
۱۳۹۶/۰۳/۱۵

🔸جوانی تولستوی وقتی شانزده سال داشتم از خواندن دعا دست کشیدم و رفتن به کلیسا و روزه گرفتن را به دست فراموشی سپردم. دیگر هیچ اعتقادی به آنچه که در کودکی فراگرفته بودم نداشتم. اما به چیزی ایمان داشتم که نمی‌توانستم

- بیشتر
فاطمه
۱۳۹۸/۰۳/۰۸

نمیدونم چیشد ولیکن یهو طاقچه خودش منو عضو کتابخونه کرد(یاد دوران دبیرستان افتادم که هر سال الکی به منم کنار شاگردا اولا و المپیادی ها جایزه میدادن،دوستامم میپرسیدن چرا آخه؟خیلی شیک میگفتم چون بچه خوبیم عزیزان شما نیز چون من

- بیشتر
میـمْ.سَتّـ'ارے
۱۳۹۷/۱۰/۰۶

ترجمه ی کتاب خیلی خوب و روان هست و از همون سطور اول مشخصه این کتاب در مورد شک و بعد به یقین رسیدن نویسنده ی بزرگ لئو تولستوی هست. کلید رسیدن به یقین تفکره چیزی که تولستوی رو به یقین رسوند

- بیشتر
S
۱۳۹۵/۱۰/۱۶

قبلا تمشک را از این نویسنده بزرگ خوانده بودم و تا حدودی با نحوه زندگی و اعتقاداتش آشنایی داشتم. او با وجود تمکن مالی، ساده زیستی را در زندگی خود انتخاب میکند و از دنیای مادیات کناره میگیرد و مانند رعایا

- بیشتر
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
۱۳۹۹/۰۵/۲۴

کل کتاب در مورد سوال نویسنده از خودش، که معنای زندگی چیست؟ و مسیری که تولستوی برای رسیدن به جواب طی می کند. کتابی هست که خواننده رو برای خواندن تشویق میکنه، پایان کتاب خیلی جالب و واقعی بود.

msadeq
۱۳۹۵/۱۲/۱۸

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود. ماحصل کتاب

mykamran
۱۳۹۸/۰۵/۱۸

به قول سورن کیرکیگور ایمان می آورم چون عقل ندارم انسان نمی تواند با ظرف منطق به پاسخ های که حاصل احساسات فراتر از منطق هست جواب بدهد ، و در زندگی باید به درک و احساسات خود بیشتر اعتماد کند

- بیشتر
زندگی‌ام دچار وقفه شده بود. می‌توانستم نفس بکشم، غذا بخورم، بنوشم و بخوابم. این کارها اجتناب‌ناپذیر بود. اما احساس زنده بودن نمی‌کردم چون هیچ آرزویی نداشتم
میـمْ.سَتّـ'ارے
«بسیار خوب، فرض کن تو مشهورتر از گوگول، پوشکین، شکسپیر و مولیر و معروف‌تر از تمام شاعران دنیا شده‌ای، چه فایده؟»
Mohammad
جهان به اراده و خواست کسی کار می‌کند که هستی ما و هستی هر آن‌چه در دنیا وجود دارد در دست اوست.
Hossein shiravand
پس این همه هیاهو برای چیست؟
Zahra.kazemi6
هر کجا زندگی هست ایمان نیز هست.
میـمْ.سَتّـ'ارے
سقراط در بستر مرگ می‌گوید: «هر چقدر از زندگی دورتر شویم به حقیقت نزدیک‌تر می‌شویم. ما که عاشقانه در جستجوی حقیقتیم چرا برای زندگی و زنده ماندن تلاش می‌کنیم؟ می‌خواهیم از قید جسم و رنج‌های جسمانی رها شویم، پس چرا هنگام فرا رسیدن مرگ شاد نیستیم؟»
Mohammad
تنها هنگامی می‌توانید به زندگی ادامه دهید که سرمست از زندگی باشید.
m_oghab
دینی که برای کسب مال دنیا باشد ایمان نیست.
حامد
مبانی مذهبی که در کودکی آموخته بودم به تدریج رنگ باخت، این در مورد دیگران نیز صدق می‌کند با این تفاوت که به علت مطالعه و تعمق زیاد در کودکی خیلی زودتر ایمان خود را از دست دادم. وقتی شانزده سال داشتم از خواندن دعا دست کشیدم و رفتن به کلیسا و روزه گرفتن را به دست فراموشی سپردم. دیگر هیچ اعتقادی به آن‌چه که در کودکی فرا گرفته بودم نداشتم. اما به چیزی ایمان داشتم که نمی‌توانستم بگویم چیست. به خدا ایمان داشتم یا دست‌کم می‌توانم بگویم وجود او را انکار نمی‌کردم. اما نمی‌دانستم چه‌گونه خدایی است. مسیح و آموزش‌هایش را رد نمی‌کردم، اما نمی‌توانستم بگویم از دستوراتش چه آموخته‌ام.
Dexter
تلاش می‌کردم تا خود را از نظر هوش و خرد به کمال برسانم به همین دلیل در هر زمینه‌ای مطالعه می‌کرردم. سعی کردم اراده‌ام را قوی کنم، قوانینی برای خود تعیین و از آن پیروی کردم. خود را از نظر جسمی به کمال رساندم، با انجام انواع ورزش‌ها توانایی‌ها و قدرتم را افزایش دادم و با تحمل سختی‌ها صبر و تحملم را بالا بردم. از نظر من همه‌ی این‌ها می‌توانست تکامل فردی باشد. البته ابتدا هدفم رسیدن به کمال اخلاقی بود، اما بعد به صورت اعتقاد به کمال، در کلی جلوه‌گر شد. دوست داشتم از نظر خودم بهتر باشم، یا از نظر خدا و در حقیقت از دیدگاه مردم دیگر. به زودی تمایل بهتر از دیگران بودن به صورت آرزوی قوی‌تر، معروف‌تر، مهم‌تر و ثروتمندتر از دیگران شدن درآمد.
Dexter
مثل همه‌ی دیوانگان می‌پنداشتم که همه جز خودم دیوانه هستند.
فرزانه
وقتی در مورد خاطرات مختلف خود قضاوت می‌کردم به این نتیجه می‌رسیدم که هرگز به آن‌چه آموخته بودم جداً اعتقاد نداشتم بلکه به آن‌چه بزرگ‌ترهایم گفته بودند اعتماد کرده بودم، اما این اعتماد هم خیلی سست و بی‌ثبات بود.
Zoe
سقراط در بستر مرگ می‌گوید: «هر چقدر از زندگی دورتر شویم به حقیقت نزدیک‌تر می‌شویم. ما که عاشقانه در جستجوی حقیقتیم چرا برای زندگی و زنده ماندن تلاش می‌کنیم؟ می‌خواهیم از قید جسم و رنج‌های جسمانی رها شویم، پس چرا هنگام فرا رسیدن مرگ شاد نیستیم؟»
Mahsa Bi
هر حاکمی خود را دارای بهترین حکومت جهان می‌شناسد و هر مذهبی خود را والاترین مذاهب تلقی می‌کند و معتقد است که دیگران راه راست را نیافته‌اند. آنان معتقد بودند که فقط خودشان به حقیقت دست یافته‌اند.
:)
هر بار تلاش می‌کردم درونی‌ترین آرزوهایم را به نمایش بگذارم ـ آرزوی این‌که از نظر اخلاقی خوب باشم ـ مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌گرفتم. اما هرگاه تسلیم آرزوهای پست و حقیر می‌شدم مورد تشویق و تحسین واقع می‌شدم.
znhosein
سقوط من در مورد ایمان و اعتقاداتم همان‌گونه عادی و مانند همه افرادی که سابقه‌ای چون من دارند اتفاق افتاد. به نظر من اکثریت جوانان گرفتار این ماجرا می‌شوند
میـمْ.سَتّـ'ارے
سؤالی که در سن پنجاه سالگی مرا به مرز خودکشی کشانده بود ساده‌ترین پرسش است که در روح و جان هر انسانی از یک کودک نادان تا پیرمرد عاقل نهفته است. بدون این سؤال زندگی غیرممکن است، این را به تجربه دریافته بودم. سؤال این است: آن‌چه که امروز یا فردا انجام می‌دهم چه نتیجه‌ای دارد؟ حاصل عمر من چیست؟
sajjadquote
عجیب است، اما حالا می‌فهمم. توجه اصلی و واقعی ما به دست آوردن پول و شهرت بیشتر و تنها راه رسیدن به این هدف نوشتن کتاب‌ها و مجلات بیش‌تر بود. این بود کاری که ما می‌کردیم. اما برای انجام این کار بیهوده باید ایمان می‌آوردیم که افراد بسیار مهمی هستیم. لازم بود برای توجیه این کار خود بحث‌هایی نیز داشته باشیم. توجیه ما برای این کار، چنین بود: هر آن‌چه وجود دارد دارای دلیل منطقی و عقلانی است و باید تکامل یابد و کمال موجودات از طریق آگاهی حاصل می‌شود. آگاهی نیز بستگی به توزیع کتاب‌ها و مجلات دارد.
1984
تنها حاصل علم انسان رسیدن به پوچی زندگی است.
.
به زودی تمام کارهایم، هر آن‌چه کرده‌ام به دست فراموشی سپرده می‌شود و دیگر چیزی از من باقی نمی‌ماند. پس این همه هیاهو برای چیست؟ آدمی چگونه می‌تواند به زیستن ادامه دهد و این را نفهمد؟ عجیب است!
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷

حجم

۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان