دانلود و خرید کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده‌اند چارلز بوکوفسکی ترجمه علی همتیان
تصویر جلد کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده‌اند

کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده‌اند

امتیاز:
۳.۷از ۳۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده‌اند

این اثر بوکوفسکی با نام عجیبش «ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده‌اند» شاید به نظر یک رمان بیاید ولی این‌طور نیست. این اثر یادداشت‌های سه سال آخر زندگی بوکوفسکی است. او در ۳۳ یادداشت این کتاب درباره خودش، کارهایش، گذران روزهایش، اعتیادش به الکل و همه زشتی‌ها و زیبایی‌های زندگی‌اش نوشته‌است. بوکوفسکی شبیه هیچ نویسنده دیگری نیست. او ادعای روشن‌فکری ندارد و ادای آن را هم درنمی‌آورد. او با داستان‌هایش می‌تواند انسان را بخنداند، بگریاند یا به فکر وادارد. این اثر علاوه بر ۳۳ یادداشت، عکس‌هایی هم از بوکوفسکی دارد: هرکسی فکر می‌کند که فقط خودش راه و چاه را بلد است. انسان‌های احمق گمشده. من هم یکی از آن‌ها هستم. این کار برای من یک سرگرمی است. فکر کنم. امیدوارم. اما یک چیزی اینجا هست، اگر در یک قاب کوتاه و یا یک نگاه سرسری به آن بنگری، وقتی که اسب من می‌دود و رد می‌شود، یک جور نشئگی خاص مرا دربرمی‌گیرد، به سمت بالا می‌روم انگار که در آسانسورم.
معرفی نویسنده
عکس چارلز بوکوفسکی
چارلز بوکوفسکی
آمریکایی | تولد ۱۹۲۰ - درگذشت ۱۹۹۴

هاینریش چارلز بوکوفسکی، شاعر و داستان‌نویس آمریکایی متولد آلمان بود. از او اغلب به عنوان نویسنده تأثیرگذارِ معاصر نام برده می‌شود و سبک او بارها مورد تقلید قرار گرفته است. هنری چارلز بوکوفسکی دو سال بعد از پایان جنگ جهانی اول در آلمان متولد شد؛ در سال ۱۹۲۰، از مادری آلمانی و پدری آمریکایی و سرباز. پدر و مادر او، هنری صدایش می‌کردند.

farnaz Pursmaily
۱۳۹۸/۱۱/۰۲

خوندنش برای من لذت بخش بود ، یادداشت های روزانه ی بوکوفسکی بود از اتفاقات روزمره، صداقت و دیوانگیشو دوست داشتم، یه جورایی این کتاب شناخت خوبی از خود بوکوفسکی بهتون میده، مثل این که یه مدت باهاش زندگی کنید

- بیشتر
Mohammad
۱۴۰۱/۰۵/۳۱

(۵-۳۴-[۱۱۰]) اگر آثار دیگه ش رو خونده باشید خیلی از یادداشت هاش تکرار مکرراته ولی خوندن این کتاب یک جور همراهی و قدم گذاشتن در زندگی روزمره ی نویسنده ست، دیدگاهش در مورد شعر و نویسندگی خیلی خوب بود.

Farhan Farhan
۱۳۹۸/۱۰/۲۷

در طول خوندن این کتاب حس میکنی بو کوفسکی داره باهت دردودل میکنه .بیشتر از خاطره هاش میگه قشنگ و قابل تأمل پیشنهاد میشه . . .

moony
۱۳۹۸/۱۰/۱۹

«مردم مرا خالی می‌کنند. باید از آن‌ها دور شوم تا دوباره خودم را پر کنم.»

BattyBat
۱۳۹۸/۰۲/۰۹

نشر چشمه و پیمان خاکسار تا کی میخوان به چاپ و نشر آثار سانسور شده بوکوفسکی ادامه بدن.تن بدبخت تو گور میلرزه خب

Ali Samouti
۱۳۹۹/۰۲/۲۶

جو کتاب های بوکفسکس سمت و سویی نهلیستی دارد اما به طور کلی با مطالعه این کتاب شخصیت وی را اشنا میشوید و نگرش وی به زندگی معلوم میشود اما سانسور به دلیل فرهنگ ایرانی از بطن کتاب جذابیت ان

- بیشتر
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
۱۳۹۹/۰۵/۲۶

در مقایسه با دیگر کتاب‌های بوکفسکی جذابیت چندانی ندارد. هرچند که سن و سال بوکفسکی هنگام نوشتن این کتاب بی‌تأثیر نیست. برای مثال بوکفسکی کتاب هزارپیشه را با بوکفسکی این کتاب مقایسه کنید: هر دو در عالم اتلاف وقت و

- بیشتر
cuttlas
۱۳۹۷/۰۳/۱۳

چراغ اولو یکی روشن کنه

hana90
۱۳۹۹/۰۱/۰۸

خوندن یادداشت های نویسنده ها معمولا برای من جذابه و این کتاب رو دوست داشتم چون هم صداقت زیادی داشت و هم نوع نگاه بوکوفسکی به آدم ها موسیقی و نویسندگی برای من جالب بود.

Πυρια
۱۳۹۹/۰۵/۲۰

من از خوندنش لذت بردم. در خلال خاطراتش جمله‌های قشنگ زیادی میگه، خاطراتش از روزمرگی‌هاش هست ولی همین یکنواختی و نوع روایتی که داره برات شیرین و دلنشینه. مثلن از رابطه‌اش با کامپیوترش میگه و یا نه تا گربه‌ای که

- بیشتر
بیشتر زندگی‌ام، پول آنچنانی نداشتم. نیمکت پارک و غرغر صاحب‌خانه را خوب می‌فهمم. دو چیزِ پول اشتباه است: خیلی زیاد بودنش و خیلی کم بودنش
Mohammad
دو چیزِ پول اشتباه است: خیلی زیاد بودنش و خیلی کم بودنش
-Dny.͜.
از بچگی در جهنم خودم به سر می‌بردم، هنوز هم در جهنم خودم هستم و احساس برتری نمی‌کنم.
Raya
مردم مرا خالی می‌کنند. باید از آن‌ها دور شوم تا دوباره خودم را پر کنم.
farnaz Pursmaily
چه سیرک جالبی، تنها بودن ما را مجبور می‌کند به هم عشق بورزیم
Mohammad
تا بحال نشده که از روی پل با ماشین رد شوم و به خودکشی فکر نکنم. نمی‌توانم به دریاچه یا اقیانوسی، بدون فکر به خودکشی، نگاه کنم. منظورم این است که دیگر وقتی ندارم. اما خودکشی همیشه به من چشمک می‌زند. مثل چراغی که همیشه در تاریکی روشن است. ولی همیشه از بیرون به تو کمک‌هایی می‌شود تا بتوانی بیشتر در بازی بمانی، می‌فهمی؟ و فقط می‌تواند دیوانگی باشد و اصلاً هم جالب نیست رفیق.
Raya
همهٔ ما در طول زندگی بارها در تله‌های مختلف گیر می‌کنیم و زخمی می‌شویم. هیچ‌کس از دست این تله‌ها فرار نمی‌کند، حتا کسانی هستند که در تله‌ها زندگی می‌کنند. مسئله این است که بدانی تله، یک تله است و اگر داخل تله باشی و نفهمی، کارت تمام است.
Raya
فکر کنید و بعد فراموشش کنید وگرنه دیوانه می‌شوید.
.
زندگی بدون نوشتن آسان‌تر از زندگی بدون لوله‌کشی آب است
Mithrandir
همهٔ ما به سمت مرگ می‌رویم، همهٔ ما، چه سیرک جالبی، تنها بودن ما را مجبور می‌کند به هم عشق بورزیم اما این هم جواب نمی‌دهد. ما وحشت‌زده و غرق در ابتذالیم، توسط چیزی که نیست، خورده می‌شویم.
soroush
هیچ‌وقت برای نوشتن زور نزنید، لغات را مجبور نکنید. به جهنم، اینجا اصلاً مسابقه‌ای درکار نیست و مطمئن باش رقابت خیلی کمی هم وجود دارد. خیلی کم.
Mithrandir
نویسنده هرچه پیرتر باشد، بهتر می‌نویسد. چرا که بیشتر و بهتر دیده، بیشتر تحمل کرده و به مرگ نزدیک‌تر است.
.
هربار به کسی پولی بدهید تا به شما بگوید چکار کنید، یک بازنده هستید و این شامل روان‌پزشکت، روانشناست، دلال و حتا معلم مدرسه و افراد دیگر هم می‌شود. هیچ درسی بهتر از این وجود ندارد که بعد از شکست دوباره خودت را جمع و جور کنی و به کارت ادامه بدهی.
.
این دو ماه گذشته را با حس خستگی و کلافگی گذراندم. ابتدا خستگی فیزیکی بود اما الان روحم را لمس کرده است. احتمالاً دارم برای سقوط آماده می‌شوم.
Mohammad
از بچگی در جهنم خودم به سر می‌بردم، هنوز هم در جهنم خودم هستم و احساس برتری نمی‌کنم.
Mohammad
وقتی می‌نویسی شب‌ها موقع خواب انگشت‌های پایت به تو می‌خندند، وقتی می‌نویسی مثل ببرها با غرور گام برمی‌داری، وقتی می‌نویسی آتشی در چشمانت به وجود می‌آید که می‌توانی به راحتی با مرگ رو در رو شوی. مثل یک جنگجو می‌میری و با افتخار به جهنم می‌روی. خوش‌شانسی دنیا. همراهش برو، ارسالش کن، دلقکی در تاریکی باش. بامزه است. بامزه است و یک خط جدید دیگر...
Raya
دید من به نویسندگان این‌طور است، انسان‌هایی نیمه‌دیوانه که نمی‌توانند با جامعه هماهنگ شوند.
Mithrandir
با خودم قدم می‌زنم. چرا؟ می‌خواهم هشتاد یا نود ساله شوم؟ مرگ را بیخیال.... ولی امسال نمی‌میرم.
farnaz Pursmaily
شاعرانی که می‌شناسم چاپلوس و راحت طلب‌اند. چیزی برای نوشتن ندارند الا خودستایی. من از شاعرها خودم را دور کردم، مرا سرزنش می‌کنید؟
Mohammad
چیزی در من است که نمی‌توانم کنترلش کنم. تا بحال نشده که از روی پل با ماشین رد شوم و به خودکشی فکر نکنم. نمی‌توانم به دریاچه یا اقیانوسی، بدون فکر به خودکشی، نگاه کنم.
Mohammad

حجم

۱۰۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱۰۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان