کتاب کوری
معرفی کتاب کوری
کتاب کوری نوشتهٔ ژوزه ساراماگو و ترجمهٔ مهدی غبرایی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. کوری داستان شهری است که در آن مردم بدون هیچ دلیلی یکییکی کور میشوند. هرکسی که کور میشود را به آسایشگاه میبرند؛ از ترس اینکه مبادا مسری باشد. پزشکی که این بیماران را معاینه میکند نیز کور میشود؛ بنابراین راهی آسایشگاه میشود. همسرش برای اینکه کنار او باشد ادعا میکند کور شده است و اینگونه این زن بینا وقایع دهشتناکی را که در آسایشگاه میگذرد میبیند. «وقتی میتوانی ببینی، نگاه کن؛ وقتی میتوانی نگاه کنی، رعایت کن.»
درباره کتاب کوری
کوری یک حکایت اخلاقی مدرن است و مانند داستانهای اخلاقی کهن پیامهای اخلاقی را، اما برای مخاطبی امروزی، در خود نهفته دارد. به همین دلیل است که باز مانند آن داستانها، قهرمانهایش نه به نام بلکه با یک صفت یاد میشوند، و در آغاز کتاب نیز با نقل قول از اثری ناموجود به نام کتاب موعظهها، به ما یادآوری میشود که این رمان یک موعظه است. موعظهٔ رعایت کردن و مراعات. دنیای سراسر سفیدی پلید و وحشتبازی که کورشدگان داستان در آن به سر میبرند خاویهٔ بینظمی و آشفتگی است که نظم روابط انسانی بر آن حاکم نیست و در آن مهمترین چیزی که انسانها نمیبینند حقوق یکدیگر است. ساراماگو چهرهٔ مسیحایی نجاتبخشی را جستوجو میکند که دوباره درس محبت را به آدمها بیاموزد.
در این داستان کوری شیوع پیدا میکند. کوران را از خانه و کاشانه خود آواره میکنند و در بازداشتگاه نگه میدارند. نویسنده تمام قدرت خود را به کار میگیرد تا زشتترین و کثیفترین و سختترین وضع ممکن را برای کوران ترسیم کند. کوری تلخترین رمانی است که ساراماگو نوشته است. کثافتی که در این رُمان زندگی بشر را فرامیگیرد در کمتر رمانی به تصویر کشیده شده است. ساراماگو نویسنده شوخطبعی است، اما در کوری تقریباً شوخی نمیکند. از طنزها و متلکهای ساراماگو در این رمان تقریباً اثری نیست. کوری در واقع دشنامی است که نویسنده نثار جوامع بشری میکند، جوامعی که محبت انسانها به یکدیگر روز به روز در آنها ضعیفتر میشود و سرپیچی از قوانین و مقررات فزونی مییابد. وضعیتی که شهر بینام ساراماگو و آدمهای بینامش، به آن دچار میشوند، تقاص سرپیچیهای مردم آن از اصول انسانی است.
اما از یک منظر دیگر، کوری یک داستان آپوکالیپتیک یا آخرالزمانی است. دوران شکوفایی این نوع از ادبیات، سالهای ۲۰۰ قبل از میلاد تا ۲۰۰ بعد از میلاد بود. این نوع از داستانها که عمدتاً مذهبی هستند، به شرح فجایع و مصیبتهایی میپردازند که بشریت به آن دچار خواهد شد، شیطان یا اهریمن به طور موقت بر دنیا حاکم خواهد شد، علائمی در آسمان ظاهر خواهد شد، و همه اینها نشانه این است که پایان جهان نزدیک میشود و عنقریب بساط ظلم و پلیدی از جهان رخت برخواهد بست و زندگی نوینی بر پایه عدل و محبت آغاز خواهد شد. ساراماگو در این رمان گوشهٔ چشمی بر این آثار دارد.
خواندن کتاب کوری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ داستانهای آخرالزمانی، روانشناسانه و فلسفی پیشنهاد میکنیم.
درباره ژوزه ساراماگو
ژوزه ساراماگو در سال ۱۹۹۲ در پرتغال به دنیا آمد، خانوادهاش ابتدا کشاورز بودند، ولی بهخاطر درآمد کم تصمیم به مهاجرت گرفتند، در شهر جدید پدرش پلیس شد، ژوزه بسیار آرام و منظم بود و در دوران مدرسه مدیر و مربیانش او را تحسین میکردند، با ورود به دبیرستان شرایط مالیشان به هم ریخت و مجبور به رفتن مدرسة فنی بهقصد مکانیک شدن شد. بعد از اتمام تحصیلش بهعنوان مکانیک مشغول به کار شد و همان سال ازدواج کرد و با تولد فرزند اولش نخستین رمانش به نام پنجره را نیز منتشر کرد. دو سال بعد بهخاطر دلایلی از کار اخراج شد، ولی خیلی زود توانست مدیر تولید یک انتشارات بشود و بهخاطر کارش با نویسندگان کشورش آشنا شد و از سال ۱۹۹۵ تا ۲۶ سال به کار ترجمه آثار نویسندگانی بزرگ مثل تولستوی پرداخت. وقتی ۴۴ سال داشت، دومین کتاب خود که شامل شعر بود به نام اشعار محتمل را چاپ کرد و این نقطة بازگشت ژوزه به دنیای نویسندگی بود، پس از انقلاب از کار بیکار شد، ولی تفاوتی وجود داشت، ناامیدی. هیچ امیدی نداشت و برای همین تماموقت خود را برای نویسندگی صرف کرد، برای تمرکز زیاد به دهکدهای رفت و روش یادداشتنویسی را بهعنوان روشش انتخاب کرد. این روش سالهای بعد در نوشتههایش تأثیر زیادی داشت.
ژوزه ساراماگو از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۸ به نوشتن و چاپ کتابهای مهمی مشغول بود و در همان سالها کتاب کوری و همه نامها را چاپ کرد، پس از چاپ این دو کتاب به شهرتی که همیشه آرزو داشت، رسید و در ۷۶ سالگی جایزة ادبیات نوبل را دریافت کرد، و همینطور اولین جایزة کشور پرتغال؛ البته آخرین افتخار او نوبل نبود، بلکه در سال ۲۰۰۰ کتاب غار و در سال ۲۰۰۵ کتاب مرگ مکرر را چاپ کرد که بعد از کوری از پرفروشترین رمانهایش است که مورد استقبال قرار گرفت.
بخشی از کتاب کوری
«میشنید که زنش راهنمای تلفن را تند و تند ورق میزند، فین فین میکند که اشک نریزد، آه میکشد، و سرانجام گفت، این یکی بد نیست، خدا کند وقت داشته باشد. شمارهای گرفت، پرسید آنجا مطب است، دکتر هست، میشود با او حرف بزند، نه، نه، دکتر مرا نمیشناسد، موضوع خیلی فوری است، بله، خواهش میکنم، میفهمم، پس وضع را برایتان شرح میدهم، ولی خواهش میکنم عین حرفهایم را به دکتر بگویید، حقیقت این است که شوهرم بیمقدمه کور شده، بله، بله، بیمقدمه، نه، نه، از مریضهای دکتر نیست، شوهرم هیچ وقت عینکی نبوده، بله، دیدش عالیست، درست مثل من، من هم خوبِ خوب میبینم، آه، خیلی ممنون، چشم، منتظر میشوم، بله، دکتر، بیمقدمه، میگوید همه چیز را سفید میبیند، نمیدانم چه شده، وقت نشد ازش بپرسم، تازه رسیدم خانه و او را در این حال دیدم، میخواهید از خودش بپرسم، آه، خیلی ممنونتان هستم، دکتر، الساعه میآییم، الساعه. مرد کور بلند شد، زنش گفت صبر کن، بگذار اول به انگشتت برسم، چند لحظه ناپدید شد، بعد با یک شیشه آب اکسیژنه، یک شیشه ید، قدری پنبه و بستهای تنزیب برگشت. موقع زخمبندی پرسید ماشین را کجا گذاشتی، و ناگهان رودررویش ایستاد، اما با این وضع که نمیتوانستی رانندگی کنی، یا شاید توی خانه این جور شدی، نه، توی خیابان بود، پشت چراغ قرمز، یکی مرا رساند خانه، ماشین توی خیابان بغلی است، خیلی خوب، پس برویم پایین، تو دم در صبر کن تا من بروم پیدایش کنم، سویچ کجاست، نمیدانم، پسش نداد، کی، یارویی که مرا رساند خانه، مرد بود، لابد جایی گذاشته، میگردم ببینم، بیخود نگرد، اصلاً نیامد تو، ولی سویچ باید جایی باشد، حتماً یادش رفته اشتباهی سویچ را با خودش برده، همین یکی را کم داشتیم، سویچ خودت را بردار، سر فرصت میرسیم به آن یکی، باشد، برویم، دستم را بگیر، مرد کور گفت اگر قرار باشد همین جور بمانم، بهتر است بمیرم، تو را به خدا چرند نگو، همین مصیبت بسمان است، منم که کورم، نه تو، تو که حالیت نیست، دکتر خوبت میکند، خاطرجمع باش، باشد.»
حجم
۳۱۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
حجم
۳۱۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
نظرات کاربران
من این کتاب رو خوندم خیلی عالی بود سانسور ها به شدت کم بود انقدر کم که بعضی صحنه هارو متوجه میشدی به طور واضح که چخبره داستان به شدت زیبا و خوانا من که خیلی لذت بردم ازش پشنهاد
ترجمه افتضاح پر از ایرادات نگارشی که مطالعه رو واقعا سخت میکنه و لذت داستان عالی که نیاز به توصیف نداره رو از بین میبره! اصلا این نسخه رو توصیه نمیکنم!