کتاب کوری
معرفی کتاب کوری
کتاب کوری نوشته ژوزه ساراماگو، رماننویس پرتغالی و برندهی جایزه نوبل ادبیات است. کیومرث پارسای این کتاب پرطرفدار دنیا را به فارسی ترجمه کرده است.
خلاصه کتاب کوری
ژوزه ساراماگو در کتاب کوری، داستان شهری را روایت میکند که همه شهروندان آن به نوعی بیماری مسری و ناشناخته دچار و به کوری سفید مبتلا میشوند. با آغاز شیوع این بیماری مسئولین شهر تصمیم میگیرند تا افراد مبتلا به این کوری را به قرنطینه بیندازند تا باقی شهر از ابتلا به این بیماری مصون باشند. شخصیتهای اصلی داستان ساراماگو جزو نخستین افرادی هستند که در شهر به این کوری مبتلا و در این قرنطینه گرفتار شدهاند.
این رماننویس پرتغالی کتاب کوری را در سال ۱۹۹۵ به نگارش درآورد. کوری در سرتاسر جهان مورد استقبال فراوان قرار گرفت. کتاب یاد شده به چندین زبان زنده دنیا ترجمه شده است. باید خاطرنشان ساخت ساراماگو در سال ۲۰۰۴ کتاب بینایی را در دنبالهی کتاب کوری نوشت.
گفتنی است کمیته جایزه ادبی نوبل کتاب کوری را یکی از آثار تأثیرگذار در اهدای نوبل به ساراماگو دانستند.
خواندن کتاب کوری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب کوری را باید یکی از آثار مطرح دنیا دانست و خاطرنشان ساخت جایزه نوبل به این اثر اعتبار ویژهای بخشیده است. بنابراین مطالعه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو را به همه علاقمندان کتابخوانی، به ویژه رمانهای خارجی، پیشنهاد میکنیم.
درباره ژوزه ساراماگو
ژوزه دی سوزا ساراماگو به تاریخ ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲ در دهکدهای کوچک در شمال لیسبون در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد. ساراماگو برای امرار معاش، تحصیلات دبیرستانی خود را نیمه تمام گذاشت و شغلهای مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمزدی را تجربه کرد. او مترجمی و نویسندگی در روزنامه ارگان حزب کمونیست پرتغال را در کارنامه خود دارد.
اولین رمان ساراماگو به نام کشور گناه در ۱۹۴۷ به چاپ رسید که با موفقیت همراه نبود. با انتشار کتاب بالتازار و بلموندا در سال ۱۹۸۲ و ترجمه آن به انگلیسی در ۱۹۸۸ شهرت به سراغ این نویسنده پرتغالی آمد.
ساراماگو گاه در دل داستانهای خود به واقعیتهای جامعه امروز اشاره میکند. هدف کنایههای این نویسنده معمولاً مقدسات مذهبی، حکومتهای خودکامه و نابرابریهای اجتماعی هستند. با انتشار کتاب انجیل به روایت عیسی مسیح در سال ۱۹۹۲ و به قلم این نویسنده، وزیر کشور پرتغال، کتاب یاد شده را توهینی به جامعه کاتولیک پرتغال دانست و نام ساراماگو را از لیست نامزدهای جایزه ادبی اروپا حذف کرد. ساراماگو پس از آن به همراه همسر اسپانیاییاش به تبعیدی خودخواسته به لانزاروته جزیرهای آتشفشانی در جزایر قناری در اقیانوس اطلس رفت و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد.
ژوزه دی سوزا ساراماگو کتاب کوری را در سال ۱۹۹۵ به نگارش درآورد. این کتاب در سرتاسر جهان مورد استقبال فراوان قرار گرفت. این نویسنده پرتغالی برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ میلادی شد. کمیته جایزه ادبی نوبل کتاب کوری را یکی از آثار تأثیرگذار در اهدای نوبل به ساراماگو دانستند. این نویسنده که از لوسمی رنج میبرد؛ در ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰، در سن ۸۷ سالگی، درگذشت.
جملاتی از کتاب کوری
ـ آقای گروهبان! آنجا را ببینید! کورها بیرون آمدهاند!
زیر نوری که بر پلهها میتابید، بیشتر از ده کور ایستاده بودند. گروهبان فریاد زد:
ـ برگردید! اگر جلو بیایید، شما را به رگبار میبندیم!
کنار پنجرههای ساختمانهای مقابل، چند نفر که از صدای گلوله بیدار شده بودند، هراسان به بیرون مینگریستند. گروهبان خطاب به افراد کور فریاد زد:
ـ چهار نفر بیایند جنازه را ببرند!
ـ چهار نفر بیایند جنازه را ببرند!
آنها که همدیگر را نمیدیدند، نمیتوانستند بشمارند، بنابراین شش نفر پیش آمدند. گروهبان فریاد زد:
ـ گفتم چهار نفر!
کورها یکدیگر را لمس کردند. سپس چهار نفر پیش رفتند و دو نفر دیگر عقب ایستادند. چهار نابینا طناب را گرفتند و شروع به پیشروی کردند.
برای مطالعهی جملههای بیشتری از کتاب کوری، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.
حجم
۲۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
نظرات کاربران
این کوری نبود! این تنها تکه هایی از کتاب کوری بود که از زیر تیغ سانسور،غلط املایی و ترجمه نه چندان خوب جان سالم به در برده بود!!! من این ترجمه رو اصلا توصیه نمیکنم
🔷️🔸️ ژوزه ساراماگو🔸️🔷️ 🔷️🔸️- من عمرم را با نگاه کردن در چشم مردم گذرانده ام! چشم، تنها جای بدن است که شاید...هنوز روحی در آن باقی باشد! 🔷️🔸️- گاهی راحت تر آنست که با وجود اندوهی که در درونتان موج می زند،لبخند بزنید،تا
این کتاب از نظر من فوق العاده است، البته کوری را با این ترجمه نخوانید، ترجمهٔ کیومرث پارسای بسیار سرد، بیرمق و دور از هیجان است. اگر میخواهید رمانی فوق العاده فلسفی تجربه کنید و از خواندنش شگفتزده شوید کوری
اینقدر متن قوی بود که بعضی موقع ها حس میکردم منم دارم کور میشم
من داستان کوری را داستان دوباره دیدن زندگی انسان دریافت کردم، نگاهی دوباره به زندگی انسان! مرز زندگی و مرگ، خواب و بیداری، انسانیت و حیوانیت، سازماندهی و هرج و مرج.. گاهی مثل مو باریک است و در این داستان پر
در یک جامعه ای که دولت و حکومت کورها را به حال خود رها کرد و کورها تلاش کردند تا بقای خود را با کار گروهی تضمین کنند و از هرج و مرج بکاهند !
محشر ک میگن همینه. این کتاب ب من یاد داد وقتی میتونی نگاه کنی با دقت ببین و وقتی تواناییه اینو داری ک ببینی همه چیز رو رعایت کن تا روزی نرسه ک پشیمون بشی:)
یادمه این ترجمه رو نخوندم ولی یکی از بهترین کتاب هایی که هر وقت بخوام لیست کتاب های مورد علاقهم رو اسم ببرم، امکان نداره این کتاب جزوش نباشه♡ کشش داستان در طول کتاب همیشه حس میشه..داستان به خوبی پیش
خیلی کتاب جالبیه ..خواننده رو با خودش همراه میکنه کتاب منحصر بفرد👍
ما کور نشدیم کور هستیم! این طرز طرح مسیله به نظرم فوق العاده بود اینکه یک انتقاد اجتماعی رو در قالب یک داستان تمثیلی پرکشش بیان کرده عالیه حقیقت اینه که ما هم کوریم و بدتر اون عادت به کوری و