کتاب کوری
معرفی کتاب کوری
«کوری» رمانی تاثیرگذار، تفکربرانگیز و نمادین از خوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی برنده نوبل ادبی ۱۹۹۸ است. این اثر درباره بیبصیرتی و کوری ذهن و اندیشه انسان است. این داستان اخلاقی مدرن از یک چهاراره آغاز میشود که در آن مردی پشت فرمان ناگهان بیناییاش را از دست میدهد و با سبز شدن چراغ حرکت نمیکند. به فاصله اندکی از او نفر دوم هم به این بیماری مسری مبتلا میشود و نفر سوم و چهارم ... افزایش تعداد مبتلایان به این کوری نادر که شخص به جای سیاهی، سفیدی میبیند، مسئولان دولتی را میترساند و تصمیم میگیرند افراد مبتلا را در آسایشگاهی قرنطینه کنند. اما این کوری تمام شهر بینام داستان را فرامیگیرد، غیر از یک نفر، زنی که همسر یک چشمپزشک است. او با وانمودکردن به نابینایی همراه بیماران وارد آسایشگاه میشود تا در کنار همسر بیمارش باشد و اینچنین، نقش کلیدی راهنما را در داستان به عهده بگیرد.
شخصیتهای رمان ساراماگو اسم ندارند اما آنقدر ملموس شخصیتپردازی شدهاند که بلافاصلاه خواننده با آنها آشنا میشود.
بیشتر داستان در فضای آسایشگاه میگذرد. در میان تعداد زیادی نابینا که با گذشت زمان به وضع فلاکتباری در تهیه ابتداییترین نیازهایشان دچار میشوند در حالی که در فضایی مسموم و غیر بهداشتی با انبوه فضولات انسانی گرفتار شدهاند، در این میان، عدهای هم به رهبری یک کور مادرزاد که به داخل آسایشگاه نفوذ کرده، آب و غذا را احتکار میکنند تا از دیگران اخاذی کنند و این وضعیت پیش میرود تا این که بلاخره اتفاقی که باید بیفتد، میافتد و موج جمعیت به بیرون میریزد. به شهری که اثری از حیات در آن نمانده است.
آنچه در نهایت داستان رخ میدهد، بینشی است که نصیب قهرمانان داستان میشود، رسیدن به این باور که «تا بدانجا رسید دانش من، که بدانم همیکه نادانم».
کتاب کوری که نوعی رمان پساآخرزمانی است، درباره کور شدن و کور ماندن است اما کور شدن چشم دل و اندیشه. در مورد چشمهایی است که نمیبینند و در مورد چشمهایی است که نمیخواهند ببینند. درباره بیهویت بودن انسان.
از روی رمان کوری در سال ۲۰۰۸ فیلمی ساخته شد که پیشنهاد ما مثل همیشه این است که اول کتاب را بخوانید و بعد فیلم را ببینید، چون فیلم ۱۲۰ دقیقهای کوری هیچگاه نمیتواند به گویایی و جذابیت کتاب پر از جزئیات ساراماگو اشد.
حجم
۳۲۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
حجم
۳۲۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
نظرات کاربران
«در درون شهر کوران، دردها دارم زبینایی...» (نیما یوشیج) هشدار اسپویل. نکاتی که به نظرم باعث شده که رمان کوری به قلم ژوزه ساراماگو پرطرفدار بشه رو مطرح میکنم: - درسته که این کتاب نویسندهاش پرتقالی هست، ولی محدود به یک فرهنگ نیست. در
مرده ها که مرده اند، اما زنده ها بیشتر احتیاج دارند که دوباره زنده شوند ... نتیجه این کتاب رومیشه در یک جمله استنباط شده از خود کتاب گرفت که میگه ؛ آه اگر زندگی را به حال خود رها
کتاب خیلی عالی شروع میشه و خواننده رو با خودش همراه میکنه پایانی که نویسنده در نظر گرفته بود بهترین بود. حسم در حین خوندن کتاب ترس بود و تفکر عمیق در مورد اینکه اگه واقعا همه ی آدمهای دنیا
متن و موضوعش دقیقا مثل عنوانِ کتاب، در عین سادگی، پیچیدگی خاصی در سبک نوشتار و مفهومش هست. بعضی از قسمتهایش تلخی و خشونت زیادی داشت اما جذابیت زیادش باعث شد که آن را پیوسته و در مدت یک هفته
این کتاب یه جورایی تلنگر بود از باطن ما انسانها که در شرایط مطلوب آدمای به ظاهر خوبی هستیم اما واقعا در چنین شرایطی قرار بگیریم آیا مثل این آدمای داستان نمیشیم ؟که برای خرده نان خشکی حاضرن از روی
این کتاب رو خیلی دوست داشتم نکته ای که نظرم رو خیلی جلب کرد این بود که شخصیت های داستان اسم نداشتن و همه با صفاتشون مورد خطاب قرار میگرفتن که این نشون میده واقعیت و باطن ما بیتر از
ترجمه فاجعه است
این کتاب رو چاپی خوندم و برای من اونقدر جذاب بود که شب ها زیر پتو با چراغ قوه میخوندمش و همون جوری خواب میرفتم و از اون کتاب هایی که توی هر صفحش هزار تا درس داره نویسنده این
عالی بود...با این روزایی ک با کرونا داریم احساس میکردم داستانو زندگی کردم...خیلی خوب بود..مخصوصا اینکه قهرمان داستان ی زن بود...❤
کتاب «کوری» پر از نقده؛ به انسانهایی که برای سیرکردن شکمشون از هیچ کاری فروگذار نیستن و با یک اتفاق انسانیتشون رو فراموش میکنن؛ سیاست دولتها بههنگام بحران که عملا بینتیجه است؛ تکنولوژیای که بهجای کمککردن به انسانها اونها رو