کتاب تقسیم
معرفی کتاب تقسیم
کتاب تقسیم نوشتهٔ پیرو کیارا و ترجمهٔ مهدی سحابی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. «تقسیم» بهنظر اکثر منتقدان بهترین اثر کیارا در میان بیش از سی رمانی است که نوشته است. این کتاب اول بار در سال ۱۹۶۴ چاپ شد و از آن پس همیشه جزو پرفروشترین کتابهای ادبیات معاصر ایتالیا بوده است.
درباره کتاب تقسیم
سالهای اوجگیـری فاشیسـم در ایتالیاست. در یک خانـوادهٔ سنتی در شهری کوچـک یک کارمند سادهٔ دارایی بعد از مرگش به دلیل یک سوءتفاهم یا شوخی به یک «اسطورهٔ میهنی» تبدیل میشود، الگویـی که همه از او اقتبـاس مـیکنند و مـیخواهند که ماننـد او بعد از مرگشـان با پیرهـن سیـاه حزب فاشیست به خاک سپرده شوند. اما این «اسطورهٔ میهنی» در چاردیواری نفوذناپذیر خانهاش زندگیای هم داشتـه اسـت که در داخل خانه هم او را به اسطورهٔ دیگری تبدیل میکند و ... .
خواندن کتاب تقسیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی پیشنهاد میکنیم.
درباره پیرو کیارا
پیرو کیارا، «استاد قصهگو»ی ایتالیایی در سال ۱۹۱۳ به دنیا آمد. در جوانی حرفههای مختلفی را در ایتالیا و فرانسه پیش گرفت و تا قبل از پا گرفتن رژیم فاشیست در کشورش چند سالی را کارمند دولت هم بود. با محکومیت در «دادگاه ویژه» به جرم فعالیتهای سیاسی به سوئیس گریخت. بعد از جنگ در بازگشت به ایتالیا به پژوهش و نقد ادبی و هنری رو آورد و بهویژه متخصص ادبیات قرن هجدهم ایتالیا بود. آفرینش ادبی کیارا با شعر شروع شد، چند کتاب نظم و نثر شاعرانه متعلق به این دوره کار اوست که تا اواسط دهه ۱۹۵۰ ادامه دارد. بعد از آن، کیارا بر داستانسرایی متمرکز شد که قریحه اصلی او بود، بهویژه آنچه به «قصهگویی شفاهی» معروف است و مشخصه اوست. تأثیر قصهگویی شفاهی بر نثر روان و بیتکلف، نگرش مستقیم و بیپیرایه واقعیت، ایجاز و دقت بیان از آن پس همواره در سبک داستاننویسی کیارا باقی مانده است. حاصل این سبک ویژه مبتنی بر «صرفهجویی روایی» برقراری رابطه مستقیم و بالبداهه نویسنده با خواننده است و ارتباط همیشگی و نزدیکی که میان خواننده با یک به یک آثار پیرو کیارا برقرار میماند. این ارتباط نزدیک و آنی همچنین یادآور برخی ویژگیهای جنبش بزرگ نئورئالیسم است که بسیاری از منقدان بهدرستی بر پیوند کیارا با آن تاکید گذاشتهاند، هم از نظر زمانی و هم از چندین دیدگاه سبکشناختی. کیارا در سال ۱۹۸۶ درگذشت.
بخشی از کتاب تقسیم
«از کجا میآمد؟ با آن قیافه جدی با سرووضع مرتبی که در نگاه اول متشخص جلوه میکرد از کدام شهر مهمی میآمد؟ از کدام خانواده برجستهای با سنت قدیمی ملاحظه و توداری؟
بعد از چند ماهی معلوم شد که از مرکز استان منتقل شده امّا خودش از اهالی کانتهوریاست، دهکدهای از ناحیه والکوویا در چند کیلومتری لوئینو.
مردم میگفتند «از کانتهوریا، با همچو اسمی؟» و هیچکس باورش نمیشد که از چنان روستایی با سکنه دهاتی و خانوادههای مهاجر یک کارمند اداره دارایی، ولو دونپایه، با اسم امرنتزیانو پارونتزینی بیرون آمده باشد که برازنده یک ژنرال ارتش بود. گو اینکه در خود والکوویا هیچ تعجبی نداشت و اسم خیلیها امرنتزیانو و امرنتزیانا بود و نام خانوادگی پارونتزینی را هم خیلیها داشتند.
تصویر قدیسهای به اسم «سانتا امرنتزیانا» با شاخه نخلی در یک دستش کنار در کلیسای یک دهکده نزدیک کانتهوریا دیده میشد. کسی که بچهاش را برای تعمید میبرد از آن اسم خوشش آمد و به این صورت رایج شد. همچو منشایی داشت اسم چند نفری از اهالی کوویو که دیو نامیده میشدند چون پدر مادرشان عبارت لاتینی را که با دیوو شروع میشد روی سردر کلیسایی خوانده بودند. چیز عجیبی نیست اگر توجه شود که حدود هفتاد سال پیش طرفهای ما آدمی به اسم مجرو پیدا میشد چون در ترانهای این جمله آمده بود که گاریبالدی مجروح گردید... بعد از جنگ ۱۹۱۸-۱۹۱۵ در ایالت ونتو هم اسم بعضیها امزا بود، بهخاطر عبارت امضا: ژنرال کادورنا که آخر اعلامیهها و گزارشهای جنگی میآمد.
هرچه بود در لوئینو اسم امرنتزیانو خیلی جلب توجه کرد و همینکه دور و بر شناخته شد دیگر نمیشد به آن خندید چون صاحبش یکی از آن چهرههایی را داشت که امتیاز آدمهاییاند که هیچاند؛ چهره نفوذناپذیر در پناه سپر جدیتی که دائمی و تقریباً طبیعیست. آدمهایی که برای مردم و جامعه هیچاند امّا نه برای خودشان، نه برای چند نفری که با آنها سر و کار دارند و بر آنها اعمال قدرت میکنند. قدرتی که از جدیت و اتکاء به نفس و شاید هم از شخصیتشان باشد چون که پشت چنان چهرههایی همیشه شخصیت قاطعی پنهان است.»
حجم
۱۴۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۴۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
یکی از درخشانترین کتابهایی که در دههی هشتاد خوندم و همیشه توصیهش کردم.. فوقالعاده درخشان و تکان دهنده با روایتی طنز از زیستن در زمانهی فاشیستهای ایتالیای سفیدپوش. در خواندناش شک نکنید..
داستان خوبی بود ولی من خیلی خوشم نیامد، کثافتکاری درقالب حزبی کثافت به دروغ، بیشتربه طنز می مانست.