دانلود و خرید کتاب خوشی ها و روزها مارسل پروست ترجمه مهدی سحابی
تصویر جلد کتاب خوشی ها و روزها

کتاب خوشی ها و روزها

نویسنده:مارسل پروست
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خوشی ها و روزها

کتاب خوشی ها و روزها نوشتهٔ مارسل پروست و ترجمهٔ مهدی سحابی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. خوشی‌ها و روزها اولین کتاب مارسل پروست است و زمانی چاپ شد که او بیست و پنج ساله بود. اما این به آن معنی نیست که او جوانی تازه از راه رسیده و محتوای کتابش ناشناخته بوده باشد. در واقع، خوشی‌ها و روزها عمده آثاری را در بر می‌گیرد که پروست تا آن زمان در نشریات مختلف نوشته بود و کتاب آنها را برای نخستین بار با هم، در یک مجموعه به هم پیوسته و سازمان‌مند عرضه می‌کرد

درباره کتاب خوشی ها و روزها

خوشی‌ها و روزها نخستین کتاب پروست است و در بیست‌وپنج سالگی او منتشـر شد، امـا این مـانع آن نبـود که یکی از منتقدان او را، به خاطر همین یک کتاب، از کلاسیک‌هـای زبان فرانسه بداند. پـروست در این کتاب عمده‌ آثاری را که تا آن زمـان نوشتـه و در نشریات مختلف به چـاپ رسـانده بود، از قصه و مقـاله و شعر منظـوم و منثـور، به‌طـرزی سازمـان‌مند و به هم پیوستـه، امـا نه طبـق ملاحظـاتی از قبیل تاریخ انتشـار یا مضمـون، بلکه در ترتیبی دَوَرانی گرد آورد. خـواننده در این کتاب با برخی از ظریف‌ترین نمونه‌هـای اندیشه و نثر پروست، و گه‌گاه برخی از شیواترین قطعات ادبیات قرن بیستم فرانسه آشنا می‌شود. اما کسـی که شاهکـار پروست، در جست‌وجوی زمـان از دست رفته، را بخـواند، از خـواندن این اثـر دوچندان لـذت خواهد بـرد چـون منشـأ جست‌وجو و هسته‌هـای آغازین این منظومه‌ٔ عظیم را در این کتاب نسبتاً کوچک و بسیار فشرده می‌بیند.

خواندن کتاب خوشی ها و روزها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران آثار پروست پیشنهاد می‌کنیم. این کتاب بهترین اثر برای شناخت بیشتر پروست است.

درباره مارسل پروست

مارسل پروست با نام کامل «والانتَن لویی ژرژ اوژن مارسل پروست» ۱۰ ژوئیهٔ ۱۸۷۱ به دنیا آمد. او نویسنده و مقاله‌نویسی فرانسوی بود که به‌دلیل نگارش اثر عظیمی با عنوان «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات جهان قلمداد می‌شود.

مارسل پروست در سال ۱۸۸۲ وارد مدرسهٔ کندروسه شد. در سال ۱۸۸۶ در شانزلیزه با «مری دو بنارداکی» دختر یک اشراف‌زادهٔ لهستانی آشنا شد که در رمان «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» یکی از الگوهای «ژیلبر سوان» بود. او در خلال سال‌های ۱۸۸۸–۹ در کندورسه به کلاس فلسفه رفت که دبیر آن «ماری آلفونس دارلو» بر تربیت فکری او اثر بسیار گذاشت، با نشریهٔ ادبی دبیرستان به نام «روو لیلاس» همکاری کرد و پایش به محافل اشرافی باز شد. مارسل پروست در ۱۵ ژوئیه ۱۸۸۹ دیپلم ادبی گرفت.

پروست در ماه نوامبر سال ۱۸۸۹ دورهٔ یک‌سالهٔ سربازی داوطلبانهٔ خود در هنگ ۷۶ پیاده اورلئان را آغاز کرد. سپس در دانشکدهٔ حقوق پاریس نام‌نویسی کرد. او در سال ۱۸۹۱ گذشته از دانشکدهٔ حقوق به‌طور نامرتب در کلاس‌های دانشکدهٔ علوم سیاسی و شرکت کرد. در سال ۱۸۹۲ فعالیت‌های ادبی جدی پروست آغاز شد و او همکاریش را با نشریهٔ «لو بانکه» شروع کرد. در این نشریه ۱۵ مقاله از پروست چاپ شد که بعدها در کتاب «خوشی‌ها و روزها» دوباره منتشر شد. او در ماه مارس سال ۱۸۹۵ لیسانس ادبیات خود را نیز دریافت کرد.

پروست در ژانویهٔ سال ۱۹۰۸ نگارش اثر عظیمش را آغاز کرد. سال ۱۹۰۹ او هرگونه رفت‌وآمد را کنار گذاشت و یک‌سره به نوشتن پرداخت. در سال ۱۹۱۲ بخش‌هایی از رمان «در جست‌وجوی زمان از‌دست‌رفته»در روزنامهٔ فیگارو چاپ شد. سال ۱۹۱۳ پس از شکست تلاش‌های بسیارش برای قبولاندن اثر به چند ناشر، سرانجام انتشارات برنار گراسه می‌پذیرد که این رمان را در ۳ جلد به خرج نویسنده چاپ کند.

پس از مرگ او، در سال ۱۹۲۳ «اسیر» در ۲ جلد، در سال ۱۹۲۵ «گریخته» در ۲ جلد، در سال ۱۹۲۷ «زمان بازیافته» در ۲ جلد، در سال ۱۹۵۲ رمان «ژان سنتوی» در ۲ جلد و در سال ۱۹۵۴ اثر ناتمام «ضد سنت‌بوو» به چاپ رسید. رمان «بی‌اعتنا» و «آلبرتین گمشده» از آثار او هستند.

آثار گوناگونی درمورد این نویسنده منتشر شده است: «پروست» مقاله ای از ساموئل بکت، «فضای پروستی» نوشتهٔ جورج پوله و ترجمهٔ وحید قسمتی، «بررسی شخصیت‌های رمان در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» نوشتهٔ ژان ایوه تادیه و ترجمهٔ مهدی دوستی مهاجر.

مارسل پروست ۱۸ نوامبر ۱۹۲۲ درگذشت. او در گورستان پرلاشر در فرانسه قرار گرفته است.

او درجمله‌ای گفته است که: «فقط به یاری هنر می‌توانیم از خود بیرون آییم و بدانیم دیگران چگونه می‌بینند، این عالمی را که همان عالَم ما نیست و اگر هنر نبود چشم‌اندازهایش همانند آن‌هایی که در ماه هست برایمان ناشناخته می‌ماند. به یاری هنر، به‌جای آن که فقط یک جهان، جهان شخص خودمان را ببینیم، جهان‌های بسیار می‌بینیم و به تعداد هنرمندان نوآور جهان‌هایی در برابر ماست که هر یک با دیگری به اندازهٔ گردان در بی‌نهایت با هم متفاوتند.»

درباره مهدی سحابی

مهدی سحابی ۱۴ بهمن ۱۳۲۲ در قزوین به دنیا آمد. او مترجم، نویسنده، روزنامه‌نگار، نقاش، مجسمه‌ساز و عکاس ایرانی بود که بیشتر به‌خاطر ترجمهٔ مجموعهٔ «در جستجوی زمان از دست رفته» نوشتهٔ مارسل پروست شناخته شده است.

او به‌دلیل تسلط به ۳ زبان انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی آثاری را نه‌تنها به فارسی برگرداند بلکه از فارسی به این ۳ زبان نیز ترجمه کرد. سحابی در کنار ترجمه، گزارش و خبر، گاهی با نام مستعار «سهراب دهخدا» برای صفحهٔ فرهنگی نقد فیلم می‌نوشت. او در سال ۱۳۵۱ به‌صورت پاره‌وقت به استخدام «کیهان» درآمد و پس از طی ۲-۳ ماه به‌صورت تمام‌وقت در آنجا مشغول به کار شد. او در سال ۱۳۵۷ و بعد از ۶۴ روز اعتصاب مطبوعات به عضویت شورای سردبیری کیهان درآمد، ولی ۳ ماه بعد به‌همراه ۲۰ تن از اعضای تحریریه ناچار به ترک آنجا شد.

سحابی در این بین به عکاسی روی آورد و در سال ۱۳۵۸ به همراه چند تن از نویسندگان و همکارانش در کیهان، روزنامهٔ «کیهان آزاد» را به انتشار رساند که بعد از ۱۰ شماره تعطیل شد و پس از تعطیلی آن «انتشارات الفبا» را تأسیس کرد که ۶ شماره از ماهنامهٔ پیروزی را منتشر کردند. در سال ۱۳۵۹ با امضای مستعار «یونس جوان‌رودی» کتاب «تسخیر کیهان» منتشر شد که تحولات «کیهان» را شرح می‌داد.

سحابی پس از این به جز چند همکاری کوچک با چند نشریه به ترجمه، نقاشی و مجسمه‌سازی روی آورد. نخستین ترجمهٔ او کتابی نوشته «ماریو دمیکلی» به نام «نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک» در سال ۱۳۵۲ و بی‌گمان مهم‌ترین آن‌ها هم ترجمهٔ رمان عظیم مارسل پروست است. سحابی در سال ۱۳۶۶ و با ترجمه رمان «شرم» جایزه بهترین کتاب سال جمهوری اسلامی را به‌دست آورد. او با نشریاتی مانند «صنعت حمل و نقل» و «پیام امروز» نیز همکاری داشت و در سال ۱۳۷۳ جلدهای مجموعه‌داستان «چشم دوم» از محمد محمدعلی را طراحی کرد.

مهدی سحابی ۱۸ آبان ۱۳۸۸ در پاریس درگذشت.

بخشی از کتاب خوشی ها و روزها

«"آقای آلکسیس، این طور گریه نکنید. آقای ویکنت دو سیلوانی شاید یک اسب به شما بدهند."

"اسب بزرگ، بپو، یا تاتو؟"

"شاید یک اسب بزرگ، مثل اسب آقای کاردنیو. دیگر این طور گریه نکنید... آن هم در سیزدهمین سالگرد تولدتان!"

چشمان آلکسیس از امید دریافت اسبی و از فکر این که سیزده سالش شده از پس اشک برق زد. امّا دلش آرام نگرفت چون باید به دیدن عمویش بالداسار سیلواند، ویکنت سیلوانی می‌رفت. درست است که آلکسیس، از روزی که شنید عمو بیماری بی‌درمانی دارد، چندین بار او را دیده بود. امّا از آن زمان همه چیز تغییر کرده بود. بالداسار به بیماری خودش پی برده بود و دیگر می‌دانست که سه سالی بیشتر زنده نخواهد ماند. آلکسیس، که نمی‌فهمید چرا چنین یقینی عمویش را از غصه نکشته یا دیوانه نکرده است، حس می‌کرد که دردِ دیدن او برایش تحمل‌نکردنی است. از آنجا که مطمئن بود عمو درباره نزدیکی مرگش با او حرف خواهد زد، حتی این نیرو را در خود نمی‌دید که بتواند گریه خودش را مهار کند، تا چه رسد به آن که به او دلداری بدهد. همیشه شیفته عمویش بود که بزرگ‌ترین، خوش‌سیماترین، جوان‌ترین، سرزنده‌ترین و مهربان‌ترین خویشاوندی بود که داشت. چشمان خاکستری و سبیل بورش را دوست می‌داشت، و زانوانش را، جایگاه ژرف و نرم خوشی و پناه آنگاه که خود کوچک‌تر بود، و به نظرش چون دژی دست‌نیافتنی، چون اسبان چوبی مایه سرگرمی، و از پرستشگاهی مقدس‌تر می‌آمد. آلکسیس که جامه‌های تیره و جدی پدرش را خوش نمی‌داشت و خواب آینده‌ای را می‌دید که خود همواره سوار بر اسبی، چون بانویی برازنده و چون شاهی شکوهمند باشد، بالداسار را برترین تصویر مردِ آرمانی می‌دید؛ می‌دانست که عمویش خوش‌سیماست، و به او شبیه است، این را هم می‌دانست که مردی هوشمند و دست‌ودل‌باز است و به اندازه یک اسقف یا یک ژنرال قدرت دارد. حقیقت این است که از انتقادهای نزدیکانش فهمیده بود که ویکنت عیب‌هایی هم دارد. حتی شدت خشمش را در روزی به یاد می‌آورد که خویشاوندش ژان گالئاس او را مسخره کرد، یا شادی نخوت‌آمیزی که چشمانش را به درخشش انداخت در روزی که دوک دو پارم پیشنهاد کرد از خواهرش خواستگاری کند (در آن هنگام، برای آن که شادی‌اش را پنهان کند دندانهایش را به هم فشرده و شکلکی در آورده بود که به آن عادت داشت و آلکسیس از آن بدش می‌آمد)، یا لحن تحقیرآمیز حرف‌زدنش با لوکرسیا که می‌گفت از موسیقی او خوشش نمی‌آید.»

معرفی نویسنده
عکس مارسل پروست
مارسل پروست

مارسل پروست، نویسنده رمان مشهور در جستجوی زمان از دست رفته، یکی از مهم‌ترین نویسندگان فرانسوی قرن نوزدهم است. او برای نوشتن این اثر موفق شد تا رکورد طولانی‌ترین رمان گینس را از آن خود کند.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
"هرگز به نیی تکیه مکنید که با بادی می‌جنبد و اعتماد را نمی‌شاید، چه جسم آدمی چون علف و جلالش چون گُل خودرو بی‌بقاست." تقلید عیسی مسیح
rezai milad
"نه، وقتی بمیرم، از عشقم آزاد نمی‌شوم، بلکه از تمناهای جسمانی، از میل جسمانی، از حسودی‌ام آزاد می‌شوم"
rezai milad
از خوشباوری این ایمان سوءاستفاده کردیم: مُرد. چون کامجویی را پس زده‌ایم دیگر نمی‌توانیم به امیدواری دل‌خوش کنیم. امیدواری بدون امید، که بسیار خردمندانه می‌بود، محال است.
rezai milad
هر چند که آن زمان هرگز جدّی به امکان زنده ماندنِ خودم پس از مرگ مادرم فکر نکرده بودم. عزمم این بود که یک دقیقه از مرگ مادرم نگذشته خودم را بکشم. بعداً، غیبت مادرم چیزهایی از این هم تلخ‌تر به من آموخت، آموخت که آدم به غیبت عادت می‌کند، و بزرگ‌ترین نقصانِ خویشتن و بزرگ‌ترین رنج این است که حس کنی از غیبت رنج نمی‌کشی
rezai milad
امّا گرچه مرگ از تعهدهایمان به زندگی می‌تواند آزادمان کند، از تعهدهایمان به خودمان نمی‌تواند، بویژه از نخستینشان، یعنی زندگی برای ارج و هنروری
rezai milad

حجم

۲۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان