کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد سوم)
معرفی کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد سوم)
کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد سوم) نوشتهٔ مارسل پروست و ترجمهٔ مهدی سحابی است. نشر مرکز این رمان بزرگ و مشهور را روانهٔ بازار کرده است.
پس از چند چاپ جداگانه سرانجام همهٔ مجلدات کتاب «در جستوجوی زمان از دست رفته» یکجا، همزمان و بهصورت مجموعهای تفکیکناپذیر منتشر شده است. تدارک انتشار این مجموعه فرصتی بهدست داد تا متن اثر بهطور کامل از جنبههای ویرایشی و فنی بازبینی و هماهنگ شود. خلاصهای از داستان هر جلد، نمایههایی از نام شخصیتها و مکانها به هر کدام از مجلدات افزوده شده است.
درباره کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد سوم)
کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد سوم) با نام فرعی «طرف گرمانت» حاوی بخش اول و دوم از این قسمت در جلد حاضر است. هستهٔ اصلی مضموم «طرف گرمانت» رابطهٔ راوی با دنیای اشراف است؛ از شیفتگی و ستایش در برابر چیزهای اشرافی و رؤیاپروری دربارهٔ چهرههای نیمهخدایی اشراف تا درک پیشپاافتادگی مأیوسکننده، ابتذال و جهل یأسآورشان و پوچی زندگیای که مفهومینیافته؛ از آن هنگام که پادری سرسرای گرمانت را آستانهٔ فوبور سنژرمن اشرافی میخواند تا پایان کتاب که آن پادری را نه آستانه که پایانهٔ جهان افسونی نامها میداند. راوی یعنی کسی که راز عواطف و احساسهای چهرههای گوناگونی را که در رمان رفتوآمد دارند کشف کرده، زندگینامه نمینویسد؛ بلکه دنیایی را گرد میآورد، قوانین عام حقیقت را تعیین و تعریف میکند، با میراندن «من»های پیدرپی به وجود انسان تداوم میدهد و با قربانیکردن هر آنچه قراردادی و مجازی و گذرا است، آنچه را جاودانی است به پیروزی میرساند. در این جلد از رمانْ میبینیم که خانوادهٔ راوی به خانهٔ تازهای نقل مکان میکند و... .
رمان «در جستجوی زمان ازدسترفته» نوشتهٔ مارسل پروست نویسندهٔ فرانسوی است. این رمان در ۷ جلد نوشته شده که هر کدام نامی مستقل دارند. این رمان، رکورد گینس طولانیترین رمان تاریخ را در اختیار دارد و پروست آن را بین سالهای ۱۹۰۸–۱۹۰۹ تا ۱۹۲۲ میلادی نوشته و میان سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷ میلادی منتشر کرده است. گذشته از خطوط کلی داستانی که این کتابها را به هم میپیوندد، هر کدام از ۷ جلد از بسیاری دیدگاهها کامل و مستقلند؛ در واقع آنچه داستان نامیده میشود تنها رشتهای است برای بههمپیوستن لحظههایی که هر کدام به تنهایی از مکانها و شخصیتهای اصلی کتابند. از همین روست که اغلب دربارهٔ این اثر گفته میشود که میتوان آن را از هر صفحهای که باشد، آغاز کرد.
این رمان چندان به تشریح کلاسیکِ یک «داستان» نمیپردازد؛ بلکه از ورای داستان اصلی به تحلیل ادبی، هنری، فلسفی و اجتماعی جامعهٔ فرانسه در اواخر سدهٔ نوزدهم و اوایل سدهٔ بیستم میلادی پرداخته است. این کتاب، بیشتر از آنکه حالتهای بیرونی را توصیف کند، ژرفای درونی را میکاود. علت شهرت این رمان را ژرفا و گسترهٔ اندیشهٔ نویسنده و ظرافت و حساسیت هنر آن دانستهاند. بهعلاوه، نحوهٔ استفاده مارسل پروست از زبان فرانسه و جملهسازی او که شکلی نو در ادبیات فرانسه بود، آن را از سایر آثار ادبی همزمانش متمایز میکند. بخشهایی از این رمان را میتوان کاوشی درمورد نمادگرایی و مفاهیمی مانند فریب، حسادت و رنج دانست. این رمان حاوی بسیاری از جزئیات واقعگرایانه است، اما تمرکزی بر توسعهٔ یک طرح فشرده یا منسجم ندارد، درعوض رمانی با خصلت چندگانگی است. راوی این مجموعهرمان دروننگر و منفعل است و باعث ایجاد کنش از سوی دیگر شخصیتهای اصلی هم نمیشوند.
نام ۷ جلد کتاب عبارتند از:
۱) طرف خانه سوان، ۱۲۹۲ (۱۹۱۳میلادی)
۲) در سایه دوشیزگان شکوفا، ۱۲۹۸ (۱۹۱۹میلادی)، برنده جایزه گنکور در همان سال
۳) طرف گرمانت، ۱۲۹۹–۱۳۰۰ (۱۹۲۰–۱۹۲۱میلادی)
۴) سدوم و عموره، ۱۳۰۰–۱۳۰۱ (۱۹۲۱–۱۹۲۲میلادی)
۵) اسیر، ۱۳۰۴ (پس از فوت ۱۹۲۵میلادی)
۶) آلبرتین گمشده (گریخته)، ۱۳۰۶ (پس از فوت ۱۹۲۷میلادی)
۷) زمان بازیافته، ۱۳۰۶ (پس از فوت ۱۹۲۷میلادی)
این کتاب را مهدی سحابی با عنوان «در جستجوی زمان از دست رفته» به فارسی برگردانده و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
خواندن کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد سوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی فرانسه و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره مارسل پروست
مارسل پروست با نام کامل «والانتَن لویی ژرژ اوژن مارسل پروست» ۱۰ ژوئیهٔ ۱۸۷۱ به دنیا آمد. او نویسنده و مقالهنویسی فرانسوی بود که بهدلیل نگارش اثر عظیمی با عنوان «در جستوجوی زمان ازدسترفته» یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات جهان قلمداد میشود.
مارسل پروست در سال ۱۸۸۲ وارد مدرسهٔ کندروسه شد. در سال ۱۸۸۶ در شانزلیزه با «مری دو بنارداکی» دختر یک اشرافزادهٔ لهستانی آشنا شد که در رمان «در جستوجوی زمان ازدسترفته» یکی از الگوهای «ژیلبر سوان» بود. او در خلال سالهای ۱۸۸۸–۹ در کندورسه به کلاس فلسفه رفت که دبیر آن «ماری آلفونس دارلو» بر تربیت فکری او اثر بسیار گذاشت، با نشریهٔ ادبی دبیرستان به نام «روو لیلاس» همکاری کرد و پایش به محافل اشرافی باز شد. مارسل پروست در ۱۵ ژوئیه ۱۸۸۹ دیپلم ادبی گرفت.
پروست در ماه نوامبر سال ۱۸۸۹ دورهٔ یکسالهٔ سربازی داوطلبانهٔ خود در هنگ ۷۶ پیاده اورلئان را آغاز کرد. سپس در دانشکدهٔ حقوق پاریس نامنویسی کرد. او در سال ۱۸۹۱ گذشته از دانشکدهٔ حقوق بهطور نامرتب در کلاسهای دانشکدهٔ علوم سیاسی و شرکت کرد. در سال ۱۸۹۲ فعالیتهای ادبی جدی پروست آغاز شد و او همکاریش را با نشریهٔ «لو بانکه» شروع کرد. در این نشریه ۱۵ مقاله از پروست چاپ شد که بعدها در کتاب «خوشیها و روزها» دوباره منتشر شد. او در ماه مارس سال ۱۸۹۵ لیسانس ادبیات خود را نیز دریافت کرد.
پروست در ژانویهٔ سال ۱۹۰۸ نگارش اثر عظیمش را آغاز کرد. سال ۱۹۰۹ او هرگونه رفتوآمد را کنار گذاشت و یکسره به نوشتن پرداخت. در سال ۱۹۱۲ بخشهایی از رمان «در جستوجوی زمان ازدسترفته»در روزنامهٔ فیگارو چاپ شد. سال ۱۹۱۳ پس از شکست تلاشهای بسیارش برای قبولاندن اثر به چند ناشر، سرانجام انتشارات برنار گراسه میپذیرد که این رمان را در ۳ جلد به خرج نویسنده چاپ کند.
پس از مرگ او، در سال ۱۹۲۳ «اسیر» در ۲ جلد، در سال ۱۹۲۵ «گریخته» در ۲ جلد، در سال ۱۹۲۷ «زمان بازیافته» در ۲ جلد، در سال ۱۹۵۲ رمان «ژان سنتوی» در ۲ جلد و در سال ۱۹۵۴ اثر ناتمام «ضد سنتبوو» به چاپ رسید. رمان «بیاعتنا» و «آلبرتین گمشده» از آثار او هستند.
آثار گوناگونی درمورد این نویسنده منتشر شده است: «پروست» مقاله ای از ساموئل بکت، «فضای پروستی» نوشتهٔ جورج پوله و ترجمهٔ وحید قسمتی، «بررسی شخصیتهای رمان در جستوجوی زمان ازدسترفته» نوشتهٔ ژان ایوه تادیه و ترجمهٔ مهدی دوستی مهاجر.
مارسل پروست ۱۸ نوامبر ۱۹۲۲ درگذشت. او در گورستان پرلاشر در فرانسه قرار گرفته است.
او درجملهای گفته است که: «فقط به یاری هنر میتوانیم از خود بیرون آییم و بدانیم دیگران چگونه میبینند، این عالمی را که همان عالَم ما نیست و اگر هنر نبود چشماندازهایش همانند آنهایی که در ماه هست برایمان ناشناخته میماند. به یاری هنر، بهجای آن که فقط یک جهان، جهان شخص خودمان را ببینیم، جهانهای بسیار میبینیم و به تعداد هنرمندان نوآور جهانهایی در برابر ماست که هر یک با دیگری به اندازهٔ گردان در بینهایت با هم متفاوتند.»
درباره مهدی سحابی
مهدی سحابی ۱۴ بهمن ۱۳۲۲ در قزوین به دنیا آمد. او مترجم، نویسنده، روزنامهنگار، نقاش، مجسمهساز و عکاس ایرانی بود که بیشتر بهخاطر ترجمهٔ مجموعهٔ «در جستجوی زمان از دست رفته» نوشتهٔ مارسل پروست شناخته شده است.
او بهدلیل تسلط به ۳ زبان انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی آثاری را نهتنها به فارسی برگرداند بلکه از فارسی به این ۳ زبان نیز ترجمه کرد. سحابی در کنار ترجمه، گزارش و خبر، گاهی با نام مستعار «سهراب دهخدا» برای صفحهٔ فرهنگی نقد فیلم مینوشت. او در سال ۱۳۵۱ بهصورت پارهوقت به استخدام «کیهان» درآمد و پس از طی ۲-۳ ماه بهصورت تماموقت در آنجا مشغول به کار شد. او در سال ۱۳۵۷ و بعد از ۶۴ روز اعتصاب مطبوعات به عضویت شورای سردبیری کیهان درآمد، ولی ۳ ماه بعد بههمراه ۲۰ تن از اعضای تحریریه ناچار به ترک آنجا شد.
سحابی در این بین به عکاسی روی آورد و در سال ۱۳۵۸ به همراه چند تن از نویسندگان و همکارانش در کیهان، روزنامهٔ «کیهان آزاد» را به انتشار رساند که بعد از ۱۰ شماره تعطیل شد و پس از تعطیلی آن «انتشارات الفبا» را تأسیس کرد که ۶ شماره از ماهنامهٔ پیروزی را منتشر کردند. در سال ۱۳۵۹ با امضای مستعار «یونس جوانرودی» کتاب «تسخیر کیهان» منتشر شد که تحولات «کیهان» را شرح میداد.
سحابی پس از این به جز چند همکاری کوچک با چند نشریه به ترجمه، نقاشی و مجسمهسازی روی آورد. نخستین ترجمهٔ او کتابی نوشته «ماریو دمیکلی» به نام «نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک» در سال ۱۳۵۲ و بیگمان مهمترین آنها هم ترجمهٔ رمان عظیم مارسل پروست است. سحابی در سال ۱۳۶۶ و با ترجمه رمان «شرم» جایزه بهترین کتاب سال جمهوری اسلامی را بهدست آورد. او با نشریاتی مانند «صنعت حمل و نقل» و «پیام امروز» نیز همکاری داشت و در سال ۱۳۷۳ جلدهای مجموعهداستان «چشم دوم» از محمد محمدعلی را طراحی کرد.
مهدی سحابی ۱۸ آبان ۱۳۸۸ در پاریس درگذشت.
بخشهایی از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد سوم)
«دوباره در میان انبوه رهگذران، از عرض خیابان گابریل گذشتیم. مادربزرگم را روی نیمکتی نشاندم و رفتم تا کالسکهای پیدا کنم. هماویی که همواره حتی برای داوری درباره بیاهمیتترین کسان خود را در دلش جا میدادم، اکنون به روی من بسته بود، بخشی از جهان بیرونی شده بود، و بیشتر از هر رهگذر غریبهای ناگزیر بودم از خود او پنهان کنم که درباره حالش چه نظری دارم، و به او نگویم که چقدر نگرانم. هیچ نمیتوانستم در اینباره با او خودمانیتر از یک غریبه حرف بزنم. یکباره همه دغدغهها، همه غصههایی را که از زمان کودکیام برای همیشه به او سپرده بودم به خودم برمیگردانید. هنوز نمرده بود. امّا من دیگر تنها بودم. و حتی اشارههایی که به خانواده گرمانت، به مولیر، به بحثهایمان درباره محفل کوچک و ردورنها کرده بود حالتی بیپایه، بیعلت و خیالی به خود میگرفت، چه از نیستی همان موجودی برمیآمد که شاید فردا دیگر وجود نداشت، و آن اشارهها دیگر هیچ معنایی برایش نمیداشتند، همان نیستی که مادربزرگم به زودی آن میشد - بیتوانِ درک چنان اشارههایی.»
حجم
۸۰۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۱۶ صفحه
حجم
۸۰۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۱۶ صفحه
نظرات کاربران
خوب رسیدیم به جلد سوم ، مثل دو جلد پیشین ما در یک خط زمانی حرکت میکنیم ، قهرمان داستان از نوجوانی به اوایل جوانی رسیده است و سلیقه اش در عشق عوض شده است، نیازهایش تغییر کرده و چیزهایی
لطفا با یک گروه گوینده حرفه ای ، تبدیل به کتاب صوتیش کنید
سلام من جلد اول صوتی اش را کمی گوش کردم اما فلسفه داشت و اقای جواد خیابانی میگفت کتاب مهمی هست این کتاب .