دانلود و خرید کتاب در باب خواندن مارسل پروست ترجمه بنیامین مرادی
تصویر جلد کتاب در باب خواندن

کتاب در باب خواندن

نویسنده:مارسل پروست
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب در باب خواندن

کتاب در باب خواندن اثری از مارسل پروست است که با ترجمهٔ بنیامین مرادی در نشر مرکز به چاپ رسیده است. «در باب خواندن» کتاب را فقط مقدمه‌ای می‌داند که برای ورود به حیات فکری خواننده را یاری می‌کند نه این که خود کتاب آن حقیقتی باشد که خواننده در پی آن است. پروست در این اثر به دنبال تقدس‌زدایی از کتاب و متن و نوشته است. به اعتقاد پروست، اگر خودِ کتاب هدف نهایی شناخته شود و به‌جای هدایت ما به سمت استقلال ذهن و فکر، جایگزینی برای آن شود، خطرش بیشتر از نفعش خواهد بود.

درباره کتاب در باب خواندن

در نگاه پروست، کتاب چیزی نیست مگر انگیزش، مگر محرکی برای به کار انداختن موتور ذهن و اندیشهٔ ما تا به واسطهٔ آن بتوانیم حقیقت خاص خود را بیافرینیم. در کتاب «در باب خواندن» می‌بینیم که آنچه برای پروست حائز اهمیت است و کمال مطلوب محسوب می‌شود داشتن فکر و اندیشهٔ مستقل و اصیل است که برای نائل‌شدن به آن، کتاب تنها می‌تواند نقش میانجی و یاری‌رسان را ایفا کند، نه بیشتر. 

«خواندن»، تا زمانی که برای ما فقط نوعی محرک است، کلید جادویی‌‌اش در عمق روانمان، در سراهایی را می‌گشاید که راه ورود به آن‌ها را نمی‌دانستیم، نقشی باارزش و خواستنی در زندگی ما دارد. اما برعکس آن می‌تواند خطرناک باشد. زمانی که به‌جای باز‌کردن چشم ما به حیات شخصی ذهن، جایگزین آن شود؛ زمانی که حقیقت دیگر در نظر ما آن کمال مطلوبی نیست که تنها با پیشرفت واقعی اندیشه و با تقلای دل می‌توان به آن دست یافت، بلکه همچون چیزی مادی در میان اوراق کتاب‌ها، همچون عسلی که تماماً گردآوری دیگران است و تنها کافی است قدم‌رنجه کنیم و در میان قفسه‌های کتابخانه‌ها به آن دست یابیم و منفعلانه در استراحت مطلق ذهن و جسممان تناول کنیم.

کتاب در باب خواندن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

در باب خواندن به همهٔ دوستداران کتاب‌ پیشنهاد می‌شود. این کتاب دربارهٔ خود فرایند «خواندن» و جنبه‌های مختلف آن از دید مارسل پروست صحبت می‌کند.

درباره مارسل پروست

مارسل پروست با نام کامل «والانتَن لویی ژرژ اوژن مارسل پروست» ۱۰ ژوئیهٔ ۱۸۷۱ به دنیا آمد. او نویسنده و مقاله‌نویسی فرانسوی بود که به‌دلیل نگارش اثر عظیمی با عنوان «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات جهان قلمداد می‌شود.

مارسل پروست در سال ۱۸۸۲ وارد مدرسهٔ کندروسه شد. در سال ۱۸۸۶ در شانزلیزه با «مری دو بنارداکی» دختر یک اشراف‌زادهٔ لهستانی آشنا شد که در رمان «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» یکی از الگوهای «ژیلبر سوان» بود. او در خلال سال‌های ۱۸۸۸–۹ در کندورسه به کلاس فلسفه رفت که دبیر آن «ماری آلفونس دارلو» بر تربیت فکری او اثر بسیار گذاشت، با نشریهٔ ادبی دبیرستان به نام «روو لیلاس» همکاری کرد و پایش به محافل اشرافی باز شد. مارسل پروست در ۱۵ ژوئیه ۱۸۸۹ دیپلم ادبی گرفت.

پروست در ماه نوامبر سال ۱۸۸۹ دورهٔ یک‌سالهٔ سربازی داوطلبانهٔ خود در هنگ ۷۶ پیاده اورلئان را آغاز کرد. سپس در دانشکدهٔ حقوق پاریس نام‌نویسی کرد. او در سال ۱۸۹۱ گذشته از دانشکدهٔ حقوق به‌طور نامرتب در کلاس‌های دانشکدهٔ علوم سیاسی و شرکت کرد. در سال ۱۸۹۲ فعالیت‌های ادبی جدی پروست آغاز شد و او همکاریش را با نشریهٔ «لو بانکه» شروع کرد. در این نشریه ۱۵ مقاله از پروست چاپ شد که بعدها در کتاب «خوشی‌ها و روزها» دوباره منتشر شد. او در ماه مارس سال ۱۸۹۵ لیسانس ادبیات خود را نیز دریافت کرد.

پروست در ژانویهٔ سال ۱۹۰۸ نگارش اثر عظیمش را آغاز کرد. سال ۱۹۰۹ او هرگونه رفت‌وآمد را کنار گذاشت و یک‌سره به نوشتن پرداخت. در سال ۱۹۱۲ بخش‌هایی از رمان «در جست‌وجوی زمان از‌دست‌رفته»در روزنامهٔ فیگارو چاپ شد. سال ۱۹۱۳ پس از شکست تلاش‌های بسیارش برای قبولاندن اثر به چند ناشر، سرانجام انتشارات برنار گراسه می‌پذیرد که این رمان را در ۳ جلد به خرج نویسنده چاپ کند.

پس از مرگ او، در سال ۱۹۲۳ «اسیر» در ۲ جلد، در سال ۱۹۲۵ «گریخته» در ۲ جلد، در سال ۱۹۲۷ «زمان بازیافته» در ۲ جلد، در سال ۱۹۵۲ رمان «ژان سنتوی» در ۲ جلد و در سال ۱۹۵۴ اثر ناتمام «ضد سنت‌بوو» به چاپ رسید. رمان «بی‌اعتنا» و «آلبرتین گمشده» از آثار او هستند.

آثار گوناگونی درمورد این نویسنده منتشر شده است: «پروست» مقاله ای از ساموئل بکت، «فضای پروستی» نوشتهٔ جورج پوله و ترجمهٔ وحید قسمتی، «بررسی شخصیت‌های رمان در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» نوشتهٔ ژان ایوه تادیه و ترجمهٔ مهدی دوستی مهاجر.

مارسل پروست ۱۸ نوامبر ۱۹۲۲ درگذشت. او در گورستان پرلاشر در فرانسه قرار گرفته است.

او درجمله‌ای گفته است که: «فقط به یاری هنر می‌توانیم از خود بیرون آییم و بدانیم دیگران چگونه می‌بینند، این عالمی را که همان عالَم ما نیست و اگر هنر نبود چشم‌اندازهایش همانند آن‌هایی که در ماه هست برایمان ناشناخته می‌ماند. به یاری هنر، به‌جای آن که فقط یک جهان، جهان شخص خودمان را ببینیم، جهان‌های بسیار می‌بینیم و به تعداد هنرمندان نوآور جهان‌هایی در برابر ماست که هر یک با دیگری به اندازهٔ گردان در بی‌نهایت با هم متفاوتند.»

بخشی از کتاب در باب خواندن

«نمیتوانیم هر کسی را که میخواهیم بشناسیم... ممکن است اگر بخت یار بود شاعر بزرگی را یک نظر ببینیم و صدایش را بشنویم، یا از دانشمندی پرسشی کنیم و او با مهربانی پاسخ‌مان را بدهد. ممکن است ده دقیقه وقت مصاحبه در دفتر کار یک وزیر به چنگ آوریم و یک بار در زندگی امتیاز ویژهٔ چشم در چشم شدن با ملکه‌ای را پیدا کنیم. و با این‌همه، حسرت همین بختهای لحظه‌ای را داریم و سال‌های عمر، شور و اشتیاق و استعدادهایمان را در جستجوی کمتر از همین صرف می‌کنیم، در حالی‌که در همین مدت جمعی هستند که بیتوجه به مقام و مرتبهٔ ما همواره با آغوش باز پذیرای مایند، جمعی که تا هر زمان که بخواهیم با ما به گفتگو می‌نشینند. و چون بیشمارند و بس رئوف، میتوانیم آنها را تمام روز نزد خود چشم‌انتظار نگه داریم ــ پادشاه و دولتمرد صبورانه انتظار می‌کشند نه از برای دادن اجازهٔ ملاقات، بلکه برای کسب چنین اجازهای ــ در پی‌شان هرگز به این اتاقهای انتظار بیپیرایه که قفسه‌های کتابخانههای‌مان هستند نمیرویم و هرگز حتی به یک کلمه از آنچه شاید به ما بگویند گوش فرا نمی‌دهیم." راسکین در ادامه میگوید: "شاید بگویید که مصاحبت آدمهای زنده را ترجیح می‌دهید. چون چهرهشان را می‌بینید." و با رد این اعتراضِ اول، و سپس یکی دیگر، نشان میدهد که خواندن، به مفهوم دقیق کلمه، گفت‌وگویی است با افرادی بسیار داناتر و جذاب‌تر از کسانی که شاید مجال شناختن‌شان را در اطراف‌مان داشته باشیم. من سعی کردهام در یادداشت‌هایی بر متن ترجمهٔ کنجد و سوسن‌ها نشان دهم که کتاب خواندن را نمی‌توان این‌چنین با گفت‌وگو قیاس کرد، حتی با خردمندترین انسان‌ها؛ که تفاوت بنیادین میان یک کتاب و یک دوست در خرد و فرزانگیِ کم یا بیش آنها نیست، بلکه در روش ارتباط ما با آنهاست. خواندن، برخلاف گفت‌وگو، برقراری ارتباط است با اندیشهای دیگر، اما در تنهایی مطلق، یعنی با ادامهٔ برخورداری از نیروی اندیشه که مختص تنهایی است و گفت‌وگو کردن بلافاصله آن را از بین می‌برد، با ادامهٔ برخورداری از الهام، و حفظ تمامیِ کارِ پرثمری که ذهن با خود می‌کند. اگر راسکین از حقایق دیگری که چند صفحه بعد بیان می‌کند نتیجهٔ بهتری استخراج کرده بود، محتملاً به نتیجهای مشابه من می‌رسید. اما قطعاً در پی رسیدن به کنه ایدهٔ خواندن نبوده است. برای اینکه ما را از ارزش خواندن آگاه سازد، کاری نکرده مگر روایت یک اسطورهٔ زیبای افلاطونی، با سادگی یونانی‌ها، که کمابیش تمام ایده‌های درست را به ما نشان دادند اما زحمت مداقه و بررسی عمیق آنها را به تردیدهای مدرن ما سپردند. درست است که به نظر من خواندن در ذات اصیل آن ــ در آن معجزهٔ پربار برقراری ارتباط در دل تنهایی ــ چیزی برتر است و متفاوت با آنچه راسکین میگوید اما، به‌رغم این، تصور نمی‌کنم چنان که وی ادعا می‌کند در حیات فکری‌مان نقشی مهم و تعیین‌کننده داشته باشد.»

معرفی نویسنده
عکس مارسل پروست
مارسل پروست

مارسل پروست، نویسنده رمان مشهور در جستجوی زمان از دست رفته، یکی از مهم‌ترین نویسندگان فرانسوی قرن نوزدهم است. او برای نوشتن این اثر موفق شد تا رکورد طولانی‌ترین رمان گینس را از آن خود کند.

Elena
۱۴۰۲/۰۶/۲۳

عاخ! کاش میشد این رو به اساتید دانشگاهی هدیه داد. هصوصا اون بزرگوارانی که کار هدایت رساله های دکتری رو بر عهده دارن (:

کاربر 7536849
۱۴۰۲/۰۹/۱۲

کتاب جالبیست ، به منظور درک بهتر از خواندن و ارزش این کار .

SINA
۱۴۰۲/۰۴/۱۴

ازاین مدل کتاب ها منتشر کنید

omid sanaei
۱۴۰۳/۰۳/۰۵

با عرض سلام کتاب بسیار سرپا و خوب بود؛ نیمه اول کتاب با قلم فوق العاده پروست و ترجمه خوب به خاطراتی از کودکی نویسنده میپردازه و فصا سازی خوبی انجام میده اما تازه از نیمه دوم کتاب شما را به

- بیشتر
ایران
۱۴۰۲/۱۱/۲۴

نمی دونم ترجمه بده یا اینکه صرفا کتاب برای من دلنشین نبوده یا شاید هم هردو.

اگر کتاب به عوض هدایت ما به سمت حیات مستقل ذهن جایگزین آن شود، یعنی هدف غایی خود کتاب پنداشته شود، خطر آن برای ما بیشتر از نفع‌اش خواهد بود.
ایران
وقتی ترک‌شان کردیم، خبری از اندیشه‌هایی که رفاقت‌ها را تباه می‌کنند در ذهن ما نیست: دربارهٔ ما چه فکری کردند؟ مبادا خوب رفتار نکردیم؟ آیا از ما خوش‌شان آمد؟ و بیم فراموش شدن به‌خاطر یکی دیگر. تمام آن پریشانی‌های رفاقت در آستانهٔ این رفاقت ناب و آرامِ خواندن پایان می‌یابند. حتی ملاحظهای هم در کار نیست: به آنچه مولیر میگوید فقط به همان اندازه می‌خندیم که به نظرمان خندهدار است؛ وقتی حوصله‌مان از او سر می‌رود، باکی نداریم که این ملال در چهرهمان آشکار شود، و وقتی هم که چنان که باید و شاید با او وقت گذراندیم، با شتاب آن را سر جایش می‌گذاریم انگار نه انگار نبوغی داشته یا آوازه‌ای. هوای این رفاقتِ ناب سکوت است، نابتر از کلام.
ایران
تئوگنیس در سطور مشهور خود می‌نویسد: "بهترین چیز برای آدمی این است که هرگز زاده نشود...." سوفوکل نیز در اودیپ همین را به اختصار بیان می‌کند: "بهترین چیز هرگز نزادن است."
ایران

حجم

۷۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۷۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان