دانلود و خرید کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد اول) مارسل پروست ترجمه مهدی سحابی
تصویر جلد کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد اول)

کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد اول)

معرفی کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد اول)

کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد اول) نوشتهٔ مارسل پروست و ترجمهٔ مهدی سحابی است. نشر مرکز این رمان بزرگ و مشهور را روانهٔ بازار کرده است. این رمان، رکورد گینس طولانی‌ترین رمان تاریخ را در اختیار دارد.

پس از چند چاپ جداگانه سرانجام همهٔ مجلدات کتاب «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» یک‌جا، هم‌زمان و به‌صورت مجموعه‌ای تفکیک‌ناپذیر منتشر شده است. تدارک انتشار این مجموعه فرصتی به‌دست داد تا متن اثر به‌طور کامل از جنبه‌های ویرایشی و فنی بازبینی و هماهنگ شود. خلاصه‌ای از داستان هر جلد، نمایه‌هایی از نام شخصیت‌ها و مکان‌ها به هر کدام از مجلدات افزوده شده است.

درباره کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد اول)

کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد اول) با نام فرعی «طرف خانه سوان» کتاب اول از مجموعه‌ٔ ۷ کتابی است که رمان «در جستجوی زمان ازدست‌رفته» را می‌سازند. گذشته از خطوط کلی داستانی که این کتاب‌ها را به هم می‌پیوندد، هر کدام از ۷ کتاب از بسیاری دیدگاه‌ها در خود کامل و مستقلند؛ در واقع آنچه داستان نامیده می‌شود، تنها رشته‌ای است برای به‌هم‌پیوستن لحظه‌هایی که هر کدام به‌تنهایی از «مکان‌»‌ها و «شخصیت‌»‌های اصلی کتابند؛ کتابی سترگ که بیش از آنکه توصیف‌کننده‌ٔ حالت‌های بیرونی باشد، ژرفای درونی را می‌پوید و می‌کاود؛ ازهمین‌رو است که اغلب درباره‌ٔ این اثر گفته می‌شود که می‌توان آن را از هر صفحه‌ای که باشد، آغاز کرد و یا گاه چند صفحه‌ای از هر کجای آن را خواند و از ژرفا و گستره‌ٔ اندیشه‌ٔ نویسنده و ظرافت و حساسیت هنرش که این رمان را یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبیات معاصر جهان می‌کند، لذت برد.

رمان «در جستجوی زمان ازدست‌رفته» نوشتهٔ مارسل پروست نویسندهٔ فرانسوی است. هر یک از جلدهای این رمان نامی مستقل دارند.  پروست این اثر را بین سال‌های ۱۹۰۸–۱۹۰۹ تا ۱۹۲۲ میلادی نوشته و میان سال‌های ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷ میلادی منتشر کرده است. این رمان چندان به تشریح کلاسیکِ یک «داستان» نمی‌پردازد؛ بلکه از ورای داستان اصلی به تحلیل ادبی، هنری، فلسفی و اجتماعی جامعهٔ فرانسه در اواخر سدهٔ نوزدهم و اوایل سدهٔ بیستم میلادی پرداخته است. این کتاب، بیشتر از آنکه حالت‌های بیرونی را توصیف کند، ژرفای درونی را می‌کاود. علت شهرت این رمان را ژرفا و گسترهٔ اندیشهٔ نویسنده و ظرافت و حساسیت هنر آن دانسته‌اند. به‌علاوه، نحوهٔ استفاده مارسل پروست از زبان فرانسه و جمله‌سازی او که شکلی نو در ادبیات فرانسه بود، آن را از سایر آثار ادبی هم‌زمانش متمایز می‌کند. بخش‌هایی از این رمان را می‌توان کاوشی درمورد نمادگرایی و مفاهیمی مانند فریب، حسادت و رنج دانست. این رمان حاوی بسیاری از جزئیات واقع‌گرایانه است، اما تمرکزی بر توسعهٔ یک طرح فشرده یا منسجم ندارد، درعوض رمانی با خصلت چندگانگی است. راوی این مجموعه‌رمان درون‌نگر و منفعل است و باعث ایجاد کنش از سوی دیگر شخصیت‌های اصلی هم نمی‌شوند.

نام ۷ جلد کتاب عبارتند از:

۱) طرف خانه سوان، ۱۲۹۲ (۱۹۱۳میلادی)

۲) در سایه دوشیزگان شکوفا، ۱۲۹۸ (۱۹۱۹میلادی)، برنده جایزه گنکور در همان سال

۳) طرف گرمانت، ۱۲۹۹–۱۳۰۰ (۱۹۲۰–۱۹۲۱میلادی)

۴) سدوم و عموره، ۱۳۰۰–۱۳۰۱ (۱۹۲۱–۱۹۲۲میلادی)

۵) اسیر، ۱۳۰۴ (پس از فوت ۱۹۲۵میلادی)

۶) آلبرتین گمشده (گریخته)، ۱۳۰۶ (پس از فوت ۱۹۲۷میلادی)

۷) زمان بازیافته، ۱۳۰۶ (پس از فوت ۱۹۲۷میلادی)

این کتاب را مهدی سحابی با عنوان «در جستجوی زمان از دست رفته» به فارسی برگردانده و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.

خواندن کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی فرانسه و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره مارسل پروست

مارسل پروست با نام کامل «والانتَن لویی ژرژ اوژن مارسل پروست» ۱۰ ژوئیهٔ ۱۸۷۱ به دنیا آمد. او نویسنده و مقاله‌نویسی فرانسوی بود که به‌دلیل نگارش اثر عظیمی با عنوان «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات جهان قلمداد می‌شود.

مارسل پروست در سال ۱۸۸۲ وارد مدرسهٔ کندروسه شد. در سال ۱۸۸۶ در شانزلیزه با «مری دو بنارداکی» دختر یک اشراف‌زادهٔ لهستانی آشنا شد که در رمان «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» یکی از الگوهای «ژیلبر سوان» بود. او در خلال سال‌های ۱۸۸۸–۹ در کندورسه به کلاس فلسفه رفت که دبیر آن «ماری آلفونس دارلو» بر تربیت فکری او اثر بسیار گذاشت، با نشریهٔ ادبی دبیرستان به نام «روو لیلاس» همکاری کرد و پایش به محافل اشرافی باز شد. مارسل پروست در ۱۵ ژوئیه ۱۸۸۹ دیپلم ادبی گرفت.

پروست در ماه نوامبر سال ۱۸۸۹ دورهٔ یک‌سالهٔ سربازی داوطلبانهٔ خود در هنگ ۷۶ پیاده اورلئان را آغاز کرد. سپس در دانشکدهٔ حقوق پاریس نام‌نویسی کرد. او در سال ۱۸۹۱ گذشته از دانشکدهٔ حقوق به‌طور نامرتب در کلاس‌های دانشکدهٔ علوم سیاسی و شرکت کرد. در سال ۱۸۹۲ فعالیت‌های ادبی جدی پروست آغاز شد و او همکاریش را با نشریهٔ «لو بانکه» شروع کرد. در این نشریه ۱۵ مقاله از پروست چاپ شد که بعدها در کتاب «خوشی‌ها و روزها» دوباره منتشر شد. او در ماه مارس سال ۱۸۹۵ لیسانس ادبیات خود را نیز دریافت کرد.

پروست در ژانویهٔ سال ۱۹۰۸ نگارش اثر عظیمش را آغاز کرد. سال ۱۹۰۹ او هرگونه رفت‌وآمد را کنار گذاشت و یک‌سره به نوشتن پرداخت. در سال ۱۹۱۲ بخش‌هایی از رمان «در جست‌وجوی زمان از‌دست‌رفته»در روزنامهٔ فیگارو چاپ شد. سال ۱۹۱۳ پس از شکست تلاش‌های بسیارش برای قبولاندن اثر به چند ناشر، سرانجام انتشارات برنار گراسه می‌پذیرد که این رمان را در ۳ جلد به خرج نویسنده چاپ کند.

پس از مرگ او، در سال ۱۹۲۳ «اسیر» در ۲ جلد، در سال ۱۹۲۵ «گریخته» در ۲ جلد، در سال ۱۹۲۷ «زمان بازیافته» در ۲ جلد، در سال ۱۹۵۲ رمان «ژان سنتوی» در ۲ جلد و در سال ۱۹۵۴ اثر ناتمام «ضد سنت‌بوو» به چاپ رسید. رمان «بی‌اعتنا» و «آلبرتین گمشده» از آثار او هستند.

آثار گوناگونی درمورد این نویسنده منتشر شده است: «پروست» مقاله ای از ساموئل بکت، «فضای پروستی» نوشتهٔ جورج پوله و ترجمهٔ وحید قسمتی، «بررسی شخصیت‌های رمان در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» نوشتهٔ ژان ایوه تادیه و ترجمهٔ مهدی دوستی مهاجر.

مارسل پروست ۱۸ نوامبر ۱۹۲۲ درگذشت. او در گورستان پرلاشر در فرانسه قرار گرفته است.

او درجمله‌ای گفته است که: «فقط به یاری هنر می‌توانیم از خود بیرون آییم و بدانیم دیگران چگونه می‌بینند، این عالمی را که همان عالَم ما نیست و اگر هنر نبود چشم‌اندازهایش همانند آن‌هایی که در ماه هست برایمان ناشناخته می‌ماند. به یاری هنر، به‌جای آن که فقط یک جهان، جهان شخص خودمان را ببینیم، جهان‌های بسیار می‌بینیم و به تعداد هنرمندان نوآور جهان‌هایی در برابر ماست که هر یک با دیگری به اندازهٔ گردان در بی‌نهایت با هم متفاوتند.»

درباره مهدی سحابی

مهدی سحابی ۱۴ بهمن ۱۳۲۲ در قزوین به دنیا آمد. او مترجم، نویسنده، روزنامه‌نگار، نقاش، مجسمه‌ساز و عکاس ایرانی بود که بیشتر به‌خاطر ترجمهٔ مجموعهٔ «در جستجوی زمان از دست رفته» نوشتهٔ مارسل پروست شناخته شده است.

او به‌دلیل تسلط به ۳ زبان انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی آثاری را نه‌تنها به فارسی برگرداند بلکه از فارسی به این ۳ زبان نیز ترجمه کرد. سحابی در کنار ترجمه، گزارش و خبر، گاهی با نام مستعار «سهراب دهخدا» برای صفحهٔ فرهنگی نقد فیلم می‌نوشت. او در سال ۱۳۵۱ به‌صورت پاره‌وقت به استخدام «کیهان» درآمد و پس از طی ۲-۳ ماه به‌صورت تمام‌وقت در آنجا مشغول به کار شد. او در سال ۱۳۵۷ و بعد از ۶۴ روز اعتصاب مطبوعات به عضویت شورای سردبیری کیهان درآمد، ولی ۳ ماه بعد به‌همراه ۲۰ تن از اعضای تحریریه ناچار به ترک آنجا شد.

سحابی در این بین به عکاسی روی آورد و در سال ۱۳۵۸ به همراه چند تن از نویسندگان و همکارانش در کیهان، روزنامهٔ «کیهان آزاد» را به انتشار رساند که بعد از ۱۰ شماره تعطیل شد و پس از تعطیلی آن «انتشارات الفبا» را تأسیس کرد که ۶ شماره از ماهنامهٔ پیروزی را منتشر کردند. در سال ۱۳۵۹ با امضای مستعار «یونس جوان‌رودی» کتاب «تسخیر کیهان» منتشر شد که تحولات «کیهان» را شرح می‌داد.

سحابی پس از این به جز چند همکاری کوچک با چند نشریه به ترجمه، نقاشی و مجسمه‌سازی روی آورد. نخستین ترجمهٔ او کتابی نوشته «ماریو دمیکلی» به نام «نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک» در سال ۱۳۵۲ و بی‌گمان مهم‌ترین آن‌ها هم ترجمهٔ رمان عظیم مارسل پروست است. سحابی در سال ۱۳۶۶ و با ترجمه رمان «شرم» جایزه بهترین کتاب سال جمهوری اسلامی را به‌دست آورد. او با نشریاتی مانند «صنعت حمل و نقل» و «پیام امروز» نیز همکاری داشت و در سال ۱۳۷۳ جلدهای مجموعه‌داستان «چشم دوم» از محمد محمدعلی را طراحی کرد.

مهدی سحابی ۱۸ آبان ۱۳۸۸ در پاریس درگذشت.

بخش‌هایی از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد اول)

«بچه که بودم، سرنوشت هیچکدام از شخصیت‌های تاریخ مقدس به نظرم دردناک‌تر از سرنوشت نوح نمی‌آمد، به خاطر توفان که او را چهل روز در کشتی‌اش زندانی کرده بود. بعدها، اغلب بیمار بودم، و روزهای درازی را من نیز در "کشتی" می‌ماندم. آنگاه بود که دریافتم نوح نتوانسته بود هیچگاه دنیا را به آن خوبی ببیند که از کشتی دید، هرچند که تنگ و بسته بود و زمین در تاریکی فرورفته. در جستجوی زمان از دست رفته اثر سترگ یک انسان بیمار است. اثر نویسنده‌ای که برخی از تکان‌دهنده‌ترین صحنه‌های کتابش را به بیماری اختصاص داده است، تصویرهایی بسیار سخت و آکنده از درماندگی از بیماران ترسیم می‌کند، از بیماری‌ها با زبانی اساطیری اما همچنین فنی سخن می‌گوید، زبان کسی که خود می‌داند و از نزدیک حس کرده است که عادت و الفت به بیماری یعنی چه، و شهر عظیم تخیلش را با خلوص و با هزل از چهره‌های پزشکان، متخصصان خونسرد یا حسودی انباشته است که اسنوبی محافل اشرافی آنان را دوره می‌کند و از ستایش و ارج درخور "اهل علم" برخوردارند. اثر نویسنده‌ای است که پیوند ناگسستنی بیماری و مرگ را به چشم دیده، و با غایت مهربانی روزی را زیرنظر گرفته است که مرگ در تن بینوای رنجور کسی که دوست می‌داریم خانه می‌کند تا او را بکشد، حضور مرگ را در لحظه‌ای دیده است که بیماری تازگی شگرف محدودیت‌های برگشت‌ناپذیر را بر زندگی تحمیل می‌کند؛ آن چنان که مردن خود را نه در لحظه‌ای که آدم می‌میرد، بلکه ماه‌ها و گاهی سال‌ها پیش از آن می‌بینیم، هنگامی که مرگ چون غریبه‌ای که می‌رود و می‌آید و شبی به نظر می‌رسد که برای همیشه رفته باشد اما فردایش بازمی‌گردد، با همه کراهتش در خانه‌مان ماندگار می‌شود.»

معرفی نویسنده
عکس مارسل پروست
مارسل پروست

مارسل پروست، نویسنده رمان مشهور در جستجوی زمان از دست رفته، یکی از مهم‌ترین نویسندگان فرانسوی قرن نوزدهم است. او برای نوشتن این اثر موفق شد تا رکورد طولانی‌ترین رمان گینس را از آن خود کند.

Mina
۱۴۰۱/۰۷/۱۰

مدتها منتظر بودم این مجموعه رو به طاقچه اضافه کنید😍🤩 لطفا در طاقچه بی نهایت قرار بدید

ناسارا
۱۴۰۱/۰۸/۲۹

این مجموعه کتاب رو من پارسال خریداری کردم چون همیشه دلم میخواست بخونمش همینطور که میدونید هفت جلد هست شنیده بودم که خوندن نثر های فرانسوی سخته و شاید حوصله ات رو سر ببره و بیخیال ادامه داستان بشی. البته

- بیشتر
nargesbanoo
۱۴۰۱/۰۸/۲۳

ممنون میشم مجموعه رو به بی نهایت اضافهکنید

آلیا
۱۴۰۱/۰۸/۲۸

لطفا به بی‌نهایت اضافه کنید. تشکر

ساره۶۳۰۶۱۵
۱۴۰۱/۰۸/۲۹

لطفا این مجموعه را به طاقچه بی نهایت اضافه کنید

Nargess Shabani
۱۴۰۱/۱۰/۱۳

لطفا در صورت امکان این سری کتاب ها رو برای کاربران بی نهایت هم قرار بدید ممنونم

mahdikhalilnejad
۱۴۰۱/۰۹/۰۴

مارسل پروست: سبک مدرن سبک مدرن: خط روایی مشخص نداره (باقی ویژگیهای رمان مدرن رو ذکر کنید یادم نمیاد) نظر بزرگان برای خواندن «در جستجو...»: ابتدا در مورد این رمان بخونید، بعد رمان. پیشنهاد کتابی که خواندنش کنار رمان به درک عمق این شاهکار

- بیشتر
Niloufar Rezaie
۱۴۰۱/۱۱/۲۷

نمونه ای که گذاشتید تا صفحه ۱۰۵ فقط زندگی نویسنده ست.چطور میتونیم بفهمیم خوشمون میاد یا نه؟ مسخره ست

ایمان
۱۴۰۱/۰۹/۱۲

واقعا جای این کتاب و نشر مرکز در طاقچه خالی بود!

reihane faraji
۱۴۰۱/۰۸/۲۹

خیلی کتاب جذابیه منتظر نسخه ی صوتیش می مونم تا اونو تهیه کنم

"خود آدم نمی‌داند چقدر خوشبخت است و هیچوقت به آن بدبختی که فکر می‌کند نیست."
rezai milad
هرگز جُز برای خود و برای آنانی که دوست می‌داریم، نمی‌لرزیم. و هنگامی که خوشبختی‌مان دیگر به دست آنان نیست در برابرشان چه آرام، چه آسوده، چه گستاخ می‌شویم!
حمیدرضا
شاید تنها نیستی راست باشد و همه رؤیای ما هیچ است
rezai milad
"آقای کتابخوان، این شعر پل دژاردن را می‌شناسید که می‌گوید: بیشه‌ها اگر تاریکند، آسمان هنوز آبیست (۶۳)
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
منی که از نظر ریاکاری دیگر بزرگ شده بودم، کاری را می‌کردم که همه‌مان، در بزرگسالی، در برابر ظلم و رنج‌کشی می‌کنیم: از دیدنشان روبرمی‌گرداندم، به اتاق کوچکی در کنار دفتر کار در طبقه بالای خانه می‌رفتم و گریه می‌کردم، اتاقی که بوی سوسن می‌داد و بوی انگورک وحشی که لای سنگ‌های دیوار بیرون خانه روییده بود و یک شاخه پر گلش از پنجره نیمه‌باز تو می‌آمد و هوا را عطرآگین می‌کرد
nmroshan
یاد یک تصویر چیزی جز حسرت یک لحظه نیست؛ و افسوس که خانه‌ها، راه‌ها، خیابان‌ها هم چون سال‌ها گریزانند
rezai milad
من این باور سلتی را بسیار منطقی می‌دانم که گویا ارواح درگذشتگان ما در وجود پست‌تری، جانوری، گیاهی، جمادی زندانی‌اند، و درواقع آنها را از دست داده‌ایم تا این که روزی از روزها - که برای خیلی‌ها هیچگاه فرا نخواهد رسید - از کنار درختی که زندان آنهاست می‌گذریم یا چیزی که آنها را در خود دارد به دستمان می‌افتد. ارواح به جنب و جوش می‌افتند، ما را صدا می‌زنند، و همین که آنها را می‌شناسیم طلسمشان شکسته می‌شود؛ آزادشان کرده‌ایم و بر مرگ چیره شده‌اند و برمی‌گردند و با ما زندگی می‌کنند.
nmroshan
نمی‌دانستم که بی‌ارادگی من و ضعف جسمانی‌ام، و آینده نامطمئنی که از آنها برایم برمی‌آمد، بسیار بیشتر از ناپرهیزی‌های شوهر مایه غصه و نگرانی مادربزرگم در آن قدم زدن‌های بی‌پایان بعدازظهر و غروب می‌شد، هنگامی که پیاپی می‌آمد و می‌رفت و چهره زیبایش را کج به آسمان بلند می‌کرد، با گونه‌های سبزه و چین برداشته که با فرا رسیدن پیری چون زمین شخم‌زده پاییزی به بنفشی می‌زد، و هنگامی که از خانه بیرون می‌رفت توری سبکی تا نیمه بالا زده آنها را می‌پوشاند و همیشه قطره اشک ناخواسته‌ای که از سرما یا از غصه‌ای بود رویشان خشک می‌شد.
nmroshan
آه! فرانسواز! باید خدا خیلی از دست ماها عصبانی باشد. آخر، مردمان این دور و زمانه هم شورش را درآورده‌اند! به قول اوکتاو مرحومم، خدا را زیادی از یاد برده‌ایم و او هم انتقام می‌گیرد."
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
بعدها می‌گفت که ما کسانی را که از همه بیشتر دوست می‌داریم با همان مهربانی رنج‌آمیزی که در آنان برمی‌انگیزیم و پیوسته در حالت هشدار نگهشان می‌داریم، می‌کشیم. شاید، مانند اودیپ، به خودکشی اندیشید. و خود به روشنی گفت که هیچکس نمی‌تواند در برابر کراهت زندگی خویشتن عقب‌نشینی کند.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
آیا یک تن بیمار می‌تواند آدم را برای همیشه دچار خفقان کند؟ حتی خاطره‌ها، گذشته، و حتی حس موجودیت آدم را به نابودی بکشاند؟
Shivayi
چیزی نگذشت که دوستانش یکی پس از دیگری، چون گنجشک‌هایی دودل، سیاه‌سیاه روی برف پدیدار شدند.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
اگر هم بتوانیم آرزو کنیم کارهای کسی که تاکنون رنجمان داده است از تهِ دل نبوده باشد، در تداوم آنها وضوحی هست که خواست ما علیهش هیچ کاری نمی‌تواند بکند، و باید از آن، و نه از خواستمان، بپرسیم که کردار فردای آن کس چه خواهد بود.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
چه بارها که قایق‌رانی را دیدم - و دلم خواست هنگامی که اختیار زندگی‌ام به دست خودم باشد از او تقلید کنم - که پارو رها کرده، به پشت در گودی کف قایق خوابیده، و آن را به دست آب سپرده بود، چیزی جز آسمان که آهسته‌آهسته بالای سرش می‌گذشت نمی‌دید، و طعم خوشی و صفا روی چهره‌اش آشکار بود.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
هربار که دیگران را دارای امتیازی، هرچند بسیار کوچک می‌دید که خودش نداشت به خود می‌قبولانید که آن چیز نه امتیاز که چیز بدی است و برای این که لازم نباشد به دیگران غبطه بخورد برایشان دلسوزی می‌کرد. "
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
گاهی خود را در حالت کسی می‌یافت که شک نداشته باشد به پایان زندگی رسیده است، اما به خود بپذیراند که اگر نمی‌تواند برخی کلمات را به زبان بیاورد این به دلیل آغاز فلجی، یا از دست دادن حافظه نیست، بلکه از خستگی زبان، از حالتی عصبی همانند لکنت است. با آگاهی بر این که پزشکان دیر زمانی از اثر روان بر تن غافل مانده و در درمان بیماری‌های عصبی نقشی بیش از اندازه به تن تنها داده بودند، به پزشکی نیاز داشت که فیلسوفان را نادیده نگیرد، و بداند که فلسفه در این زمینه چه گفته است.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
حتی زمانی که به نظر می‌رسد نیازی به این اراده نیست، حتی هنگامی که آن را به کار نمی‌گیریم، مانند زمانی که به خواب می‌رویم، باز در حال فعالیت است و ما را ایمن می‌دارد. به فراخور تحول پی‌درپی شخصیتمان، و تغییراتی که "من" ما دستخوش آن می‌شود، پیوسته دگرگون می‌شویم اما اراده‌مان همواره وفادارانه با ماست، در خفا و بی‌سر و صدا، بی‌چشمداشتی و بی‌آن که از ما قدردانی ببیند، همانند خادم خستگی نشناس و تغییرناپذیری که دست به هر کاری بزند تا "من" ما هیچ چیز ضروری کم نداشته باشد. و هر چقدر هوش و حساسیت متغیرند، اراده ثابت است.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
اتاق خوابم گرانیگاه دردناک دلشوره‌هایم می‌شد.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
می‌کند. کار او این است که فکر شفا یافتن، امید شفا یافتن را از خود دور کند. وسوسه شفا آهنگ زندگی را به هم می‌زند، یک آهنگ ساختگی برای آن به وجود می‌آورد.
pejman
اما افسوس! سوان به تجربه دیده بود که خیرخواهی میانجی نمی‌تواند هیچ اثری بر زنی بگذارد که خشمگین می‌شود از این که مردی که دوست نمی‌دارد او را تا مهمانی هم دنبال کرده باشد. اغلب، دوست تنها برمی‌گردد.
حمیدرضا

حجم

۵۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۰۸ صفحه

حجم

۵۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۰۸ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰
۵۰%
تومان