کتاب پیکر فرهاد
معرفی کتاب پیکر فرهاد
کتاب الکترونیکی «پیکر فرهاد» نوشته عباس معروفی در گروه انتشاراتی ققنوس به چاپ رسیده است. پیکر فرهاد برنده جایزه سال ۲۰۰۲ بنیاد ادبی آرنولد تسوایگ است، یک تکگویی بلند از زبان زن تابلوی نقاشی است که مؤلفههای پستمدرنیسم را دارد. هنجارشکن است و انگار در رویا نوشته شده است و در رویا باید خوانده شود. دیالوگها را یک مرد نوشته است اما چنان از عمق درد تاریخی زنان که همانا مادر نشدن است، میگوید که گویی یک بار زنانه زیسته است. این کتاب را عباس معروفی برای «صادق هدایت» نوشته است. اینها را نویسندهای میگوید که نوشتههایش جادو میکند و عاشقانههایش هوش از سر میبرد؛ عباس معروفی. عباس معروفی زادهٔ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ تهران رماننویس، نمایشنامهنویس، شاعر، ناشر و روزنامهنگار معاصر ایرانی مقیم آلمان است. او در دهه شصت با چاپ رمان «سمفونی مردگان» در عرصه ادبیات ایران به شهرت رسید.
درباره پیکر فرهاد
داستان پیکر فرهاد را زنی روایت میکند که در داستان «بوف کور» اثر «صادق هدایت» یک نقاشی روی قلمدان بود. در این کتاب زنی که داستان را روایت میکند؛ روی تابلوهای نقاشی و قلمدانهای مختلف میرود و هر دفعه در نقش زنان مختلفی که در طول تاریخ حضور داشتهاند، شروع به صحبت میکند. یک بار در نقش زن دورهٔ ساسانی میرود، یک بار دختری عینکی میشود، بار دیگر یک مدل، او نقش زنانی را بازی میکند که سرنوشت مشترکی داشتند، فقط در دورههای مختلف زندگی کردهاند، شخصیتهایی که مدام به دنبال خوشبختی میدوند ولی به آن نمیرسند و دور میشوند.
«پیکر فرهاد» داستانی سیال ذهن است که مؤلفههای پستمدرن را در خود دارد. اصل عدم قطعیت بهوضوح در داستان مشخص است. داستان در رؤیا و ابهام و با گذر به شخصیتهای تاریخی حرفهای زیرین خود را میزند. سرنوشت زن در «پیکر فرهاد» به قدمت تاریخ و تمام ستمهایی که بر او رفته است تعریف میشود. زن در این داستان عاصی و معترض است، عصیان میکند و البته بسیار ماهرانه بزرگترین رنج زن را در جامعهای سنتی به تصویر میکشد.
کتاب پیکر فرهاد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام دوستداران آثار هدایت و آثار عباس معروفی، مخصوصاً علاقهمندان به بوف کور پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیکر فرهاد
قد راست کردم که او را واضح ببینم، اما دریچه را بسته و رفته بود، و پیرمرد هنوز میخندید. نقاش قلممویش را رها کرد و گفت که مسخره است. من سعی کردم به حالت اولم برگردم، اما گل نیلوفر از دستم افتاده بود و با آب رفته بود. هراسان بودم، نمیدانم چرا میلرزیدم. انگار که از خوابی طولانی پریده بودم و چیزی را به خاطر نمیآوردم. پیرمرد قوزی چشمهاش را درانده بود و موهام را در پنجهاش میفشرد. نمیدانم چه مدت به آن حالت بودم، فقط به یاد دارم که هوا تاریک شد و من به او فکر میکردم، به آن چشمهای سیاه و نافذی که خستگی و افسردگی در آن موج میزد و نشان میداد که او با همه آدمها فرق دارد، برای دریدن نگاه نمیکند. نشان میداد که او در طلب چیزی است که شاید در وجود من است. از من استمداد میکرد، به لباس، مو، چشم و همه اجزای بدن من نیاز داشت. انگار میخواست به نوجوانی، کودکی، و نوزادیاش برگردد.
نیازش را به مهر مادرانهام میفهمیدم. انگار که بخواهد به بطن من برگردد، به درون من، به گرمای رحِم من؛ جایی که انسان چمبره میزند و در خون خود دایرهوار میچرخد، و این چرخه بیسرانجام زندگی در این خواسته او خلاصه میشد. با دو دست گرد و خاک را پس میزد که تصویری روشن ببیند اما هر ثانیه که میگذشت تصویر تیره میشد و او عاصیتر و ناتوانتر، در حیرت بیشتری فرو میرفت. من چه میتوانستم بکنم؟
حجم
۱۲۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه
حجم
۱۲۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه
نظرات کاربران
کاش نسخه صوتیش را هم داشتید
اگه به سبک کتاب های صادق هدایت علاقمندید، بخونید!
بهترین اثر مرحوم معروفی است. بازافرینی هنرمندانه بوف کور که عمیق است و جاندار. از دستش ندهید اور از خواندن رمان های سخت و پیچیذه نمی هراسید
اگه داستانهای سبک صادق هدایتو دوست دارین از این کتابم خوشتون میاد،واقعیتش من نصف کتابو بیشتر نخوندم شاید مشکل من باشه ارتباط نمیگرفتم باهاش.
اقتباسی ازکتاب صادق هدایت وشاهکاری ازنویسنده، بوف کور وچندین داستان دیگررا بااستادی هرچه تمامتردریک شاهکارگنجاند،عالی وکم نظیر.
آقای معروفی نویسنده بزرگ معاصر خدایت بیامرزد
معروفی زمانی این اثر رو خلق کرده که ذهنش مشوش بوده و آرام و قرار نداشته، همه این احساسات منتقل شده رو کاغذ و قشنگ میشه این رو با خوندن خط به خط کتاب لمس کرد. به قدری شیفتهاش شدم که