دانلود و خرید کتاب صوتی سال بلوا
معرفی کتاب صوتی سال بلوا
کتاب صوتی سال بلوا رمانی از عباس معروفی رماننویس صاحبنام و محبوب و نویسندهی «سمفونی مردگان» است. داستان سال بلوا در شهر سنگسر میگذرد. شخصیت اصلی آن نوشا، دختر سرهنگ نیلوفری است که دل به عشق حسینا یک کوزهگر ساده میسپرد و مشکلات بزرگی در مسیرش قرار میگیرد. سال بلوا در واقع داستان زنان ایرانی و مصائب زندگی آنها در جوی مردسالارانه است. این کتاب صوتی با صدای عاطفه رضوی توسط آوانامه منتشر شده است.
دربارهی کتاب صوتی سال بلوا
کتاب صوتی سال بلوا نوشتهی عباس معروفی، یکی از مهمترین رماننویسان معاصر ایرانی است. او را بیش از همه با رمان «سمفونی مردگان» میشناسند که شاهکاری در ادبیات داستانی معاصر بهشمار میرود. معروفی بهگفتهی خود سهسالونیم زمان برای نوشتن رمان «سال بلوا» صرف کرد تا این کتاب تاثیرگذار و مهم را در اوایل دههی هفتاد شمسی منتشر کند. رمانی که دغدغهی اصلیاش مسئلهی زنان در ایران است که در این جامعهی سنتی با مشکلاتی بزرگ و کوچک دستوپنجه نرم میکنند. معروفی در جایجای رمان نشان داده چگونه فضای مردسالارانه ابزار برخی از مردان برای تسلط بر زنان و در اختیار گرفتن آنها شده است؛ کسانی از ارزشهای سنتی در راستای منافع شخصی و تصاحب زنان استفاده میکنند، که شاید تقید چندانی نیز به سنت و ارزشهای آیینی نداشته باشند.
موضوع و خلاصه کتاب
شخصیت اصلی کتاب صوتی سال بلوا دختری هفدهساله بهنام «نوشافرین» یا «نوشا» است. دختر سرهنگ نیلوفری که مدتها پیش درگذشته و او و مادرش را تنها گذاشته است. سرهنگی که به خیال پیشرفت و ارتقای کاری با خانواده به شهر سنگسر (شهری که داستان در آن میگذرد) آمده، اما آنچه میخواسته نصیبش نشده و مغبون و تنها در دل شهری غریب از دنیا رفته است. حالا دخترش «نوشا» انگار که میراثبر بخت تاریک پدر باشد، در این شهر گرفتار شده و تنها مادرش را کنار خود دارد. زندگی نوشا اما با حضور جوانی کوزهگر از یکنواختی درمیآید و دل به عشق او میدهد. وصف این عشق با قلم سحرانگیز و کمنظیر معروفی جذابترین وجه داستان سال بلوا است. اما شیرینی این عشق بر تلخی داستان نوشا که نمادی از تلخی و تاریکی سرنوشت بسیاری از زنان است، فایق نمیآید. مرد دیگری نیز در زندگی نوشا هست؛ دکتر معصوم که همسر اوست و داستان با صحنهی تکاندهندهی مواجههی او با نوشا آغاز میشود. معصوم پزشک فرصتطلب و منفعتجو است که مانند بسیاری از مردان کهنهاندیش، زنش را چون کالایی کمارزش پنداشته و در پی تصاحب اوست. مردانی که اگر دل در گرو سنت داشته یا اینگونه وانمود میکنند، سویهی تاریک و ناپسند آن را میجویند؛ وجهی که منافع آنها را تامین میکند. با ابتکار معروفی، داستان عشق نوشافرین به حسینای کوزهگر به داستان عشق دختر پادشاه به پسر زرگر گره میخرد. آمیختگی استادانهای که با قلم منحصربهفرد نویسنده بهخوبی شکل گرفته است.
در کنار هستهی اصلی داستان که تکههایی از زندگی نوشا است و در ذهنش مرور میشود، رویدادهای سالی پرآشوب و هرجومرج در شهر سنگسر نیز به روایت درآمده است. سالی ناآرام که نام کتاب هم از آن گرفته شده است. راوی رمان در این بخشها معمولا تغییر کرده و از اول شخص (نوشا) به سوم شخص بدل میشود. بازهم پختگی و یگانگی قلم نویسنده این تکههای دور از هم را به هم پیوند میزند و خواننده را از گیجی و سردرگمی میرهاند، کاری که از نویسندهای به قدرت معروفی برمیآید.
شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران رمان عاشقانه و بهویژه علاقهمندان قلم عباس معروفی پیشنهاد میکنیم. اگر از خواندن رمان «سمفونی مردگان» لذت بردهاید، شنیدن این رمان صوتی عاشقانه ایرانی تجربهای مشابه و لذتبخش خواهد بود.
چرا باید کتاب صوتی سال بلوا را بشنویم؟
کتاب صوتی سال بلوا انعکاسی دقیق از وضعیت زنان در تاریخ سرزمین ماست. یک واکاوی ادبی با قلمی کمنظیر از نویسندهای بزرگ که خواندن و شنیدنش مخاطب را چه از لحاظ ادبی و چه معرفتی، یک گام به جلو خواهد برد. شنیدن این کتاب صوتی بیتردید، تجربهای بهغایت غنی و جذاب خواهد بود.
نقش «زن» در رمان سال بلوا
نقش زنان در رمان صوتی سال بلوا از همان صفحهی ابتدایی رمان و پیش از آغاز داستان هویداست؛ جاییکه عباس معروفی «با احترام و یاد سیمین دانشور و سیمین بهبهانی» کتاب را به مادرش پیشکش کرده است. معروفی کوشیده نگاهی انتقادی را به وضعیت زنان در طول تاریخ کشور ما مطرح کند. گاهی از ظلمی که به نام سنت بر آنان رفته خرده گرفته و گاهی نقش منفعلانهای که پذیرفتهاند یا به آنان تحمیل شده را به نقد کشانده است.
سبک رمان سال بلوا
آنگونه که پیش از این گفتیم، کتاب صوتی سال بلوا دو راوی دارد، اولشخص یا نوشافرین که خاطرات را در ذهن خود مرور میکند و ما در واقع ذهن او را میخوانیم. در این بخش ما با جریان سیال ذهن و توصیفات نوشا در آنچه بر سرش آمده، مواجهیم. ماجراهایی که یکپارچگی زمانی ندارند و مانند تکههای پازل توسط خواننده به هم وصل میشوند. بخش دیگر کتاب را یک دانای کل روایت میکند. کتاب مجموعا از هفت بخش که «هفت شب» خوانده شده، تشکیل شده است. شبی که بیارتباط با روزگار تاریک نوشا، نمادی از زن در تاریخ این سرزمین، نیست. نمادپروری و استفادهی درست از آن، یکی دیگر از ویژگیهای رمان سال بلوا است. علاوهبر شخصیتها که نمادین برساخته شدهاند، نمادهای دیگری همچون «مو» که در اساطیر بهطور گسترده بدان پرداخته شده، دیده میشوند. سبک منحصربهفرد نگارش داستان سال بلوا بی شباهت به «سمفونی مردگان» نیست. باید در آغاز صبور بود و با نویسندهی توانای داستان همراه شد تا از لحظات ماندگار و قدرت کلمات او لذتی دوچندان برد.
شخصیتهای کتاب صوتی سال بلوا
نوشا شخصیت اصلی رمان، دختر جوان سرهنگ نیلوفری است. سرهنگ نیلوفری پدر نوشا، در آرزوی ارتقا و پیشرفت به سنگسر شهری که رمان در آن اتفاق میافتد آمده، اما پیش از آغاز ماجرای رمان، ناکام مرده است. حسینا جوان کوزهگر سادهایست که نوشا دل به عشقش سپرده است. دکتر معصوم، پزشک منفعتطلب شهر و شوهر نوشاست. مادر نوشا، جاوید خدمتکار آنها، سروان خسروی (برپاکنندهی دار به خیال تامین امنیت) برخی دیگر از شخصیتهای داستان هستند.
با وجود اینکه رمان جنبههای ارزشمند متفاوتی دارد، اما از حیث جذابیت داستانی نیز چیزی کم ندارد. داستان گرچه تلخ است، اما مخاطب را تا پایان با خود میکشاند و بعید است از جایی به بعد بتوان کتاب را زمین گذاشت و به سرنوشت شخصیتهای آن فکر نکرد.
درباره عباس معروفی
عباس معروفی، نویسنده، نمایشنامهنویس، شاعر و روزنامهنگار ایرانی است. او در ۲۷ شهریورماه سال ۱۳۳۶ در تهران به دنیا آمد، در خانوادهی اصالتا اهل «سنگسر» که اکنون مهدیشهر نام دارد و در استان سمنان واقع است. معروفی دیپلم خود را در رشتهی ریاضی و فیزیک در دبیرستان مروی گرفت اما برای تحصیلات دانشگاهی راه دیگری را برگزید و ادبیات دراماتیک خواند. معروفی پس از فارغالتحصیلی از دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران بهمدت یازدهسال به تدریس ادبیات در دبیرستانهای هدف و خوارزمی تهران پرداخت. او فعالیت ادبی خود را با انتشار داستان در مجلات آغاز کرد. اولین مجموعه داستانش با نام «روبهروی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ به چاپ رسید.
او فعالیت ادبیاش را زیر نظر استادانی بزرگ چون هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو ادامه داد؛ اتفاق بزرگ اما در سال ۱۳۶۸ برایش افتاد زمانیکه مهمترین رمانش «سمفونی مردگان» منتشر شد. برخی از بزرگان ادبیات فارسی از این رمان به عنوان «شاهکار» یاد کردهاند. معروفی در حوزهی نشریات نیز فعال بود و از آنجمله میتوان به پایهگذاری مجلهی ادبی گردون در سال ۱۳۶۹ اشاره کرد. او پایهگذار چند جایزهی ادبی مثل قلم زرین گردون و جایزهی ادبی تیرگان نیز بوده است. معروفی بهجز فعالیتهای ادبی از سال ۱۳۶۶ بهمدت سهسالونیم بهعنوان مدیر اجراهای صحنه، مدیر ارکستر سمفونیک تهران و مسئول روابط عمومی آن در عرصهی موسیقی مشغول به خدمت بود. معروفی پس از انتشار موفقتآمیز رمان سمفونی مردگان، چندین رمان و نمایشنامه، مجموعه داستان و شعر منتشر کرد. رمانهای «سال بلوا»، «فریدون سه پسر داشت»، «تماما مخصوص» و «نام تمام مردگان یحیاست» از آنجملهاند. عباس معروفی در شهریورماه سال ۱۳۹۹ از ابتلای خود به بیماری سرطان خبر داد و در دهمین روز از شهریورماه سال ۱۴۰۱ از دنیا رفت.
در بخشی از کتاب صوتی سال بلوا میشنویم
این اواخر سیگاری شده بود، آتش به آتش، مدام میکشید. و من فکر میکردم که چرا وقتی زنها سیگار میکشند روز به روز کوچکتر میشوند. و فکر کردم که آن مرد جوان سیاهمو حالا کجاست؟ وقتی ببینمش چی باید بهش بگویم؟ میگویم شما همان آقایی نیستید که پریروز دیدمتان؟ در شهرداری کار میکنید؟ شاید هم نتوانم حرفی بزنم، فقط جوری نگاهش کنم که دنبالم راه بیفتد. میکشانمش تا دم خانه، خانه را که یاد بگیرد، جَلد کوچهمان میشود. بعد، از پنجره یک کاری میکنم. امّا اگر مجسمه باشد، تنها کاری که میشود کرد این است که کنارش بایستم، دستم را بهش تکیه بدهم، سنگریزه کفشم را بیرون بیندازم، سیر نگاهش کنم، و بروم خیاطخانه.
جلو شهرداری که رسیدم، دو پاسبان آنجا بودند که در جهت مخالف میرفتند و میآمدند، یک پاسبان روی پلهها خبردار ایستاده بود، و هیچ مجسمهای آنجا نبود. از پلهها بالا رفتم، وارد ساختمان شدم، در راهرو ایستادم، به اتاقها نگاهی انداختم و برگشتم. پیرمردی دم در روی چارپایه کوچکی نشسته بود. تند از پلهها پایین دویدم و خودم را در خیابان پاپالو یافتم. نمیدانم چطور به آنجا رسیده بودم. از جلو مغازهها که رد میشدم به داخل نگاهی میانداختم. نجاری، قهوهخانه، آهنگری، نعلبندی، و آخرین مغازهای که به دیوار یک باغ بزرگ چسبیده بود، هیزمفروشی بود.
برگشتم و احساس کردم که چند مرد از مغازهها بیرون آمدهاند و دارند وراندازم میکنند. توی دلم گفتم الهی همهتان ذلیل شوید، آبروم رفت. و بقیه راه را تقریبآ دویدم. هوا گرم بود، پشهها و مگسها و زنبورها وزوز میکردند، از درختها بوی میوه پخته میآمد، حتا از بید. و صدای سیرسیرکها از در و دیوار میریخت. در کوچه پوستهلو هم خبری از او نبود. زرگری، عتیقهفروشی، سبزیفروشی، خیاطخانه مردانه که روی شیشهاش نوشته شده بود اورانوس، کفاشی، باز هم کفاشی. آنجا بازار کفاشها بود، و بعد رنگرزی الیاس که ما همیشه پارچهای چیزی میدادیم برای تغییر رنگ. هیچ جایی نبود. اخوی و بزش را دیدم که پشت دیوار رنگرزی در سینهکش آفتاب قدم میزدند. اخوی شاخهای بید به دست داشت و بزش زمین را بو میکشید. از آنجا هم گذشتم.
زمان
۱۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
حجم
۶۲۵٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
حجم
۶۲۵٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
اولین کتابی که از عباس معروفی خوندم سمفونی مردگان بود، انقدر غرق در فضای سیاه داستان شدم که تا مدت ها حالِ بد همراهیم می کرد ،اون روز ها در نظرم بهترین نویسنده ی معاصر ایرانی بود،از بس فضا سازیش ها
سالهای سال بود که بعد از "من او"دنبال یه کتاب می گشتم که غرقم کنه. نه اینکه فقط بخونم...برم توی دنیاش و نفس بکشم جای هر کدوم از آدمهاش. کتاب پر بود از جمله های آشنا... :من چه یادی دارم؟ چرا
میدانی اولین بوسه ی جهان چهطور کشف شد؟ دستهاش تا آرنج گلی بود گفت که در زمانهای بسیار قدیم زن و مردی پینهدوز یک روز به هنگام کار، بوسه را کشف کردند. مرد دستهاش به کار بود، تکه نخی را به
کتاب سال بلوا حاوی خاطراتی است که در ذهن زنی به نام "نوشافرین" مرور می شود و شروع آن به گونه ای است که مستقیما داخل داستان پرت می شویم. یعنی نویسنده در ابتدای کتاب سراغ حاشیه نمی رود و
دوتا کتاب خوندم از معروفی سال بلوا و سمفونی مردگان....متاسفانه یا خوشبختانه سمفونی مردگان اونقدری خوب بود که سال بلوا نتوانست موفقیت های کتاب پیشیین معروفیو تکرار کنه ...با اینکه منم معتقدم سال بلوا به گرد پای سمفونی نمیرسد با
برای من همیشه اوایل کتابهای عباس معروفی به سختی پیش میره اما از اواسط شدیدا درگیر میشم... عالی بود
عالی عالی هر چی از صدای خانم رضوی بگم کمه و همینطور نویسندگی قوی سه بار گوشش کردم و بشدت باهاش یکی شدم کاش همه داستانها رو. خانم رضوی بخونن
خوانش کتاب بی نظیر بود انتقال احساسات بسیار عالی بود. واقعا بین کتاب های صوتی که تا الان گوش کردم از نظر خوانش جز بهترین ها هست. و اما خود کتاب:قهرمان اصلی داستان زنی عاشق است که روایتگر عشق است با چاشنی احوالات
خیلی عالی بود مخصوصا با صدای زیبای خانم رضوی ارامش خوبی داشت
دار سایه درازی داشت !! شبها به هیبت جانوری بود .. چقدر توصیفات شاعرانه و زیبایی داشت، با صدای گیرای خانم رضوی واقعا لذت بردم . داستان در فضای جریان سیال ذهن بود اما نه به پیچیدگی سمفونی مردگان. قصه در