دانلود و خرید کتاب ‌‫ظرافت جوجه تیغی موریل باربری ترجمه مرتضی کلانتریان
تصویر جلد کتاب ‌‫ظرافت جوجه تیغی

کتاب ‌‫ظرافت جوجه تیغی

معرفی کتاب ‌‫ظرافت جوجه تیغی

کتاب ‌‫ظرافت جوجه ‌تیغی اثری از موریل باربری با ترجمه مرتضی کلانتریان است. این داستان درباره زندگی یک زن سرایدار و یک دختر ثروتمند است که در یک ساختمان زندگی می‌کنند و عقایدشان حلقه پیوند میانشان می‌شود. 

این داستان در سال سال ۲۰۰۷ جایزه سال اتحادیه ناشران فرانسوی را از آن خود کرد. در سال ۲۰۰۹ فیلمی با اقتباس از این داستان ساخته شد.

درباره کتاب ‌‫ظرافت جوجه ‌تیغی

کتاب ظرافت جوجه تیغی با دو روایت و دو راوی کاملا متفاوت، داستان جذابی را به پیش می‌برد. راوی اول زنی به نام رنه میشل است که در یک ساختمان بسیار مجلل، با ساکنانی تحصیل‌کرده و ثروتمند سرایدار است. اما بر خلاف آنچه ممکن است در نگاه اول به نظر برسد، او کتابخوان و بسیار آگاه است. راوی دوم دختر دوازده‌ساله‌ای به نام پالوما است. او از سنش بیشتر می‌فهمد، پدرش صاحب یکی از کارخانه‌های بزرگ اسلحه‌سازی است و مادرش که از افسردگی رنج می‌برد، تمام وقتش را صرف رسیدگی به گلدان‌ها و مراقبت از گل‌هایش می‌کند. به نظر پالوما، خواهرش نمادی از بلاهت است. همان بلاهتی که در نسل جوان پاریس به خوبی به چشم می‌خورد... پالوما با نوشته‌هایش جهان و انسان‌هایش اطرافش را تحلیل می‌کند، همه را با حرف‌ها و افکارش متعجب می‌کند و تنفرش را از آدم‌های اطرافش به خوبی نشان می‌دهد...

در نهایت زمانی که مردی از ژاپن به آن ساختمان اسباب‌کشی می‌کند، دنیای خانم میشل و پالوما تغییر می‌کند

کتاب ‌‫ظرافت جوجه ‌تیغی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟ 

دوست‌داران ادبیات داستانی و علاقه‌مندان به رمان‌های خارجی را به خواندن کتاب ظرافت جوجه‌تیغی دعوت می‌کنیم.

درباره موریل باربری

موریل باربری ۲۸ مه ۱۹۶۹ در کازابلانکا، مراکش متولد شد. او رمان‌نویس مراکشی‌الاصل فرانسوی و استاد فلسفه است. اما به گفته خودش ادبیات را به فلسفه ترجیح می‌دهد. او از دانش‌آموختگان فلسفه مدرسه عالی فونتنی سن-کلود است. از میان آثار او می‌توان به کتاب معروف ظرافت جوجه‌تیغی و پرخوری اشاره کرد. موریل باربری هم‌اکنون در ژاپن زندگی می‌کند.

بخشی از کتاب ‌‫ظرافت جوجه ‌تیغی

من یکی از چرخ‌دنده‌های گوناگون این باور اجتماعی‌ام که موجب شکل دادن رؤیای بزرگ جهان‌شمولی شده که بر طبق آن زندگی مفهومی دارد که نمی‌توان به آسانی به رمز و راز آن پی برد. و چون در جایی نوشته شده که سرایدارهایِ زن پیر، زشت و بدعنق‌اند و همین‌طور با حروف آتشین بر گنبد گیتی ثبت شده که سرایدارهای زن گربه چاق و بی‌حالی دارند که بر کوسن‌های مبل‌شان لم داده و چُرت می‌زند، من هم علی‌الاصول باید چنین وضعی داشته باشم.

در همین زمینه گفته شده، سرایدارِ زن، تمام‌وقت، جلو تلویزیون میخ‌کوب شده و گربه‌اش در کنارش چُرت می‌زند و بویِ سوپ کلم و غذاهای بدبوی دیگرش در تمام راهرو می‌پیچد. من این شانس باورنکردنی را دارم که سرایدار یک ساختمانِ سطح بالا هستم. ولی یک‌بار که آقای دوبروگلی، عضو شورای دولتی، ساکن طبقه اول، از جلو اتاق سرایداری‌ام رد می‌شد و من مشغول تهیه یکی از این غذاهای بدنام بودم سخت احساس حقارت کردم، ولی به هر ترتیبی بود توانستم به کمک قیافه فرمانبردارانه‌ام خودم را نجات بدهم و امیدوار بودم که او ماجرا را به اطلاع همسر مؤدب ولی بسیار جّدی‌اش نرسانده باشد.

این قضیه مربوط به بیست و هفت سال پیش است. از آن زمان به این‌طرف، هر روز، برای خرید یک بُرش ژامبون یا یک تکه جگر گوساله به قصابی می‌روم و این دو قلم خرید را میان دسته‌ای هویج یا بسته‌ای ماکارونی طوری در زنبیلم می‌گذارم که توجه همه را جلب کند. چون فقیرم و در ساختمان پول‌دارها زندگی می‌کنم، این مواد خوراکی فقیرانه را با برجسته نشان دادن ویژگی عمده آن‌ها که بی‌بو بودن‌شان است به نمایش می‌گذارم تا هم‌زمان بتوانم به کلیشه مورد قبول همگان ضربه‌ای وارد کنم و همین‌طور نشان دهم که چاقی گربه‌ام، لئون، ظاهرا نتیجه همین مواد خوراکی است که به من اختصاص دارد. با این نمایش، لئون با اشتهای زیاد گوشتِ خوک کره‌آلودش را می‌خورد و من هم بی‌مزاحمت‌های بوجویانه، بی‌آن‌که کسی سوءظن ببرد، غذای مورد علاقه‌ام را تهیه می‌کنم و می‌خورم.

ولی حل مسئله تلویزیون دشوارتر بود. در زمان زنده بودن شوهرم، خودم را با طرز تفکر مالکان تطبیق داده بودم، زیرا پشتکاری که شوهر مرحومم در نگاه کردن به تلویزیون از خود نشان می‌داد مرا از این کار اجباری معاف می‌کرد. در راهروی ورودی صدای بلند تلویزیون به گوش همه می‌رسید و این امر برای استمرار بازیِ سلسله‌مراتب اجتماعی کفایت می‌کرد. ولی با مردن لوسین می‌بایستی سخت به مغزم فشار می‌آوردم تا راهی برای حفظ ظاهر پیدا کنم و زوالی در اعتقادات عمومی ایجاد نکنم.

shayestehbanoo
۱۳۹۸/۰۷/۲۵

کتاب دو راوی داره رنه و پالوما پالوما دختر ١٢ ساله ای که به یاس فلسفی رسیده و مطمئن زندگی هیچ معنای خاص و هدف شگفت انگیزی نداره و این نا امیدی و همچنین هوش سرشارش رو پشت شوخ طبعی

- بیشتر
Dentist
۱۳۹۸/۰۳/۰۵

زن سرایدار مسنی که برخلاف انتظاری که مردم از سرایدار ها دارن فلسفه میخونه و بسیار اگاه و روشنفکره ولی تلاش میکنه در چشم دیگران معمولی و کند ذهن بنظر برسه. و از طرف دیگه دختر بچه ی بسیار باهوشی

- بیشتر
گلیزه
۱۴۰۰/۰۱/۰۶

من ام یک جوجه تیغی ام به عشق دیدن و خوندن رفتم دانشگاه با مدرک ام نه پولی دادن برای فیلم دیدن نه پولی برای کتاب خوندن منشی می شوم هر روز پشت میزم پناه میگیرم برای کتاب خوندن برای فیلم دیدن مخفی

- بیشتر
parastoo
۱۴۰۰/۰۲/۲۱

اینو بگم که ۳۰ درصد اول کتاب ترجمش اذیتتون میکنه اما بعدش خیلی بهتر میشه پس حتما ادامه بدین نویسنده دید جدیدی ب زندگی نشونتون میده و خلاصه بگم که شاهکاره از دستش ندید

Behzad Ezzati
۱۴۰۰/۰۱/۳۱

اصلا نمی‌دونم چطور به این کتاب رسیدم. ماجرای دو خانم در دو فاصله سنی معنادار، یکی از پنجاه و چهار ساله و دیگری دوازده ساله. راوی داستان بین این دو خانم جابجا میشه. طنازی در داستان هست به علاوه فلسفه. شاید

- بیشتر
Bahareh Sh
۱۳۹۸/۰۷/۰۷

یک رمان فلسفی فوق‌العاده. نسخه چاپیش رو دوست خوبم به من هدیه داد و چقدر از خوندنش کیف کردم.

یه کاربر خسته
۱۴۰۰/۰۱/۱۱

واقعا مشتاق خوندن این کتاب هستم به قدری که در کتاب تولستوی و مبل بنفش از این کتاب حرف به میون اومده ادم واقعا مشتاق میشه، کامنت ها واقعا خوب بود از طاقچه عزیز خواستارم این‌کتاب رو در طاقچه بی

- بیشتر
پرویز
۱۳۹۹/۰۲/۰۱

هنوز کامل نخوندمش. شاید نظرم تغییر کنه. ولی باید بگم تنها چیزیکه باعث میشه خوندش رو ادامه بدم، محتوای فلسفیشه. نویسنده یه دانش آموخته ی فلسفه ست که به ادبیات علاقه منده. من تو این اثر، نشانه ی کمی از ادبیات

- بیشتر
فرزاد
۱۳۹۵/۱۱/۲۴

داستان دارای دو شخصیت است ۱.روایت یک ؛ خانم سرایدار پنجاه وچند ساله که نوع نگاه ورفتار اهالی ثروتمند آپارتمان محل کارش رو تشریح میکنه نگاهی مملو از بی محتوایی و خود پسندی ۲.دختری شانزده ساله ساکن همان ساختمان که او نیز

- بیشتر
Amin D
۱۳۹۹/۰۷/۲۲

در میانه داستان، نویسنده درباره ریابینین، یکی از شخصیت های رمان آناکارنینای تولستوی می‌گوید "به پیش داوری هایی که درباره اش بر سر زبان هاست ابدا اهمیتی نمیدهد، باهوش به دنیا آمده و به پایین ترین قشر اجتماع تعلق دارد

- بیشتر
اگر کسی از فردا هراس دارد به خاطر این است که نمی‌داند چگونه حال را بسازد و وقتی کسی نمی‌داند چگونه حال را بسازد، به خود می‌گوید که فردا خواهد توانست آن را بسازد و این چرند است زیرا فردا همیشه بدل به امروز می‌شود، متوجه هستید؟
صبا بانو:)
شاید زنده بودن یعنی همین: دنبال کردن لحظه‌هایی که می‌میرند.
pejman
آدم‌ها در جهانی زندگی می‌کنند که در آن واژه‌ها حکومت می‌کنند و نه عمل‌ها و این‌که صلاحیت نهایی در تسلط بر زبان است.
صبا بانو:)
آن‌کس که بذر آرزو می‌پاشد، سرکوبی درو می‌کند.
صبا بانو:)
به‌طور منظم اندیشه عمیق داشتن بسیار خوب است ولی کافی نیست.
مهسا حامدیان
آدم‌ها در جهانی زندگی می‌کنند که در آن واژه‌ها حکومت می‌کنند و نه عمل‌ها و این‌که صلاحیت نهایی در تسلط بر زبان است.
1073
«آن‌هایی که می‌دانند کاری بکنند آن کار را می‌کنند، آن‌هایی که نمی‌دانند آموزش می‌دهند، آن‌هایی که نمی‌دانند آموزش بدهند به آموزش‌دهندگان آموزش می‌دهند، آن‌هایی که نمی‌دانند به آموزش‌دهندگان آموزش بدهند سیاست را پیشه خود قرار می‌دهند.»
صبا بانو:)
جهان به کیفیتی که وجود دارد ارزش زنده ماندن را ندارد. ولی باید توجه داشت که آدم نباید تصور کند که چون نقشه مردن خود را کشیده است پس باید، مثل گیاهی که پوسیده است، راکد بماند و بی‌کار و بی‌عار زندگی کند. حال آن‌که باید درست عکس این رفتار کند
پرویز
زحمت بسیار لازم است تا کسی بتواند خودش را از آن‌چه هست ابله‌تر نشان دهد
پرویز
انسان از خودش می‌پرسد که چرا دانشگاه لجاجت به خرج می‌دهد و سالن سینما را محل درس به شمار نمی‌آورد
پرویز
تمام خانواده‌های خوشبخت شبیه هم‌اند ولی خانواده‌های بدبخت هریک به شیوه خود بدبخت است،
کتاب باز
توده‌های زحمت‌کش از اثر مارکس چه می‌توانند بفهمند؟ خواندنش دشوار، زبانش فرهیخته، نثرش دقیق، و فلسفه‌اش بسیار پیچیده است.
pejman
بی‌قراری می‌کنند، رنج می‌برند، تحلیل می‌روند، افسرده می‌شوند و از خودشان در مورد دنده چرخی که در آن گیر کرده‌اند که آن‌ها را به جایی کشانده که آن‌ها نمی‌خواستند در آن‌جا باشند سؤال می‌کنند
Zahra.kazemi6
رنج می‌کشیدم بی‌آن‌که دردی در میان باشد
donye.book
تازگی واقعی آن چیزی است که، به‌رغم گذشت زمان کهنه نمی‌شود.
کتاب باز
من در آستانه خودکشی هستم. میل دارم به دیگران فرصت بدهم به من خوبی کنند
Ali Safari
این توانایی ما در پذیرفتن آن‌چه می‌خواهیم به خودمان بقبولانیم و سر خودمان کلاه بگذاریم تا پایه اعتقادات ما دچار تزلزل نشود، پدیده‌ای مسحور کننده است.
پرویز
زندگی یعنی همین: ناامیدی بسیار، ولی همین‌طور لحظه‌هایی از زیبایی که، در آن لحظه‌ها، زمان همان زمان نیست. درست مثل نت‌های موسیقی که نوعی پرانتز در گذر زمان ایجاد می‌کنند، تعلیق، یک جای دیگر در همین‌جا، یک همیشه در هرگز.
صبا بانو:)
ولی جهان به کیفیتی که وجود دارد ارزش زنده ماندن را ندارد.
مهسا حامدیان
«جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است»
Parinaz

حجم

۲۸۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۲۸۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۱۶۵,۰۰۰
تومان