کتاب تنها بازمانده
معرفی کتاب تنها بازمانده
کتاب تنها بازمانده نوشتهٔ رایلی سیجر و ترجمهٔ یاسمن ثانوی است. نشر نون این رمان معاصر و دلهرهآور و آمریکایی را منتشر کرده است. این اثر، روایتگر داستان پرستاری است که برای مراقبت از زنی استخدام میشود؛ زنی که چند دهه قبل متهم به قتل وحشتناکی شده است.
درباره کتاب تنها بازمانده
کتاب تنها بازمانده برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی است که پیرامون اتفاقی هولناک در یک شب بارانی میگردد؛ شبی که تمام اعضای خانوادهٔ «هوپ» بهجز «لنورا»ی ۱۷ساله به قتل رسیدند. تلاشها برای یافتن قاتل آغاز میشود و لنورا در رأس تمامی مظنونین قرار دارد. این کتاب نامزد جایزهٔ گودریدز برای بهترین رمان تریلر و جنایی شده است. قتل های خانوادهٔ هوپ که اکنون به شعر بچهمدرسهایها تبدیل شده، در شب خونینی در سال ۱۹۲۹ میلادی، اهالی ساحل مین را شوکه کرد. سرآغاز داستان این رمان چیست؟ پرستاری جوان برای مراقبت از زنی استخدام می شود؛ زنی که چند دهه قبل متهم به قتل وحشتناکی شده است. او «لنورا هوپ» نام دارد.
خواندن کتاب تنها بازمانده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره رایلی سیجر
رایلی سیجر (Riley Sager) در سال ۱۹۷۴ در آمریکا به دنیا آمد. نام اصلی او «تاد ریتر» بوده، اما او رمانهای خود را با نامهای مستعار «رایلی سیجر» و «آلان فین» نوشته است. کودکی رایلی سیجر در پنسیلوانیا گذشت و در بزرگسالی شغلهای مختلفی همچون ویراستاری، طراحی گرافیک و روزنامهنگاری را تجربه کرد. او در نهایت تصمیم گرفت بهصورت تماموقت به نویسندگی بپردازد. رایلی سیجر به نوشتن رمانهای معمایی و جنایی علاقه دارد و رمانهای محبوب و پرفروشی در این ژانر نگاشته است. کتابهای «شب را زنده بمان»، «آخرین دختران»، «همهٔ درها را قفل کن» و «تنها کسی که باقی ماند» یا «تنها بازمانده» از جمله آثار این نویسندهٔ آمریکایی هستند.
بخشی از کتاب تنها بازمانده
«لنورا این را هم نتوانست توضیح بدهد که چرا کسی او را هدف قرار نداد و همین باعث شد پلیس مشکوک شود که او این کار را کرده، هرچند هیچکس این را تأیید نکرد. تمام خدمتکارها را بهراحتی مرخص کرده بودند و تمام شاهدان احتمالی را از بین برده بودند. هیچ مدرک فیزیکی وجود نداشت که رابطهای بین او و این جرمها ایجاد کند. لنورا هیچوقت محکوم نشد. اما فقط کافی بود یک نفر پا توی آن حیاط مدرسه بگذارد تا ببیند عموم مردم چه فکری میکنند. خط اول شعر ــ لنورا هوپ توی هفدهسالگی ــ کاملاً نشان میدهد که او را مقصر همهچیز میدانند.
تعجب نمیکنم. چیزی بهعنوان فرض بیگناهی وجود ندارد.
این را تجربه به من ثابت کرده است.
وقتی تمام شهر در مورد لنورا هوپ قضاوت کردند، او در عمارت خانوادگیاش مخفی شد و دیگر دیده نشد. اما این باعث نشد مردم دست از تلاش بردارند. وقتی دبیرستانی بودم، خیلی رایج بود که یک عده از پسرها همدیگر را از نظر شهامت به چالش میکشیدند تا یواشکی وارد این ملک شوند و از پشت پنجرهها نگاه کنند و یک لحظه لنورا را ببینند. تا جایی که میدانم، هیچوقت کسی نتوانست این کار را بکند و همین باعث شد پیش خودم با اکراه برای خانم هوپ احترام قایل باشم. خیلی دوست دارم بتوانم اینطوری ناپدید شوم.
آن بالا، زمین خیلی بیشتر شیب پیدا میکند، و جاده هم از همین سراشیبی بالا میرود. یک پیچ دیگر میزند و یک دیوار آجری را در انتهای باریکههای نور خورشید میبینم. آنقدر ارتفاع دارد که جلوِ هرچه پشتسرش هست را پوشانده و آنقدر قدمت دارد که انگار مسیرهای دورتادورش با همهجا فرق دارد.
پیچ جاده را دنبال میکنم، با سرعت کم پیش میروم تا اینکه چشمم به کلماتی میافتد که با اسپری روی دیوار نوشته شده است. یک دیوارنویسی با رنگ آبی جیغ روی آجرهای قرمز دیوار که به من میگوید درست آمدهام.
توی جهنم بپوس، لنورا هوپ.
ماتومبهوت به کلمات نگاه میکنم. نمیدانم باید پایم را روی گاز فشار بدهم یا به سریعترین شکل ممکن دور شوم. خودم جواب را میدانم. همان چیزی است که تحملش را دارم.»
حجم
۳۷۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۳۷۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
نظرات کاربران
📑🩸🔪در سال ۱۹۲۹ جنایتی هولناک سرخطِ مطبوعات شد. خبری که تا سالها بعد، هنوز همون قصهی کهنه و مسکوتی بود که سینهبهسینه تعریف میشد. "لنورا هوپ" دخترِ ۱۷ سالهی خانوادهای متمول و توانگر، مادر و پدر و خواهرش رو توی
داستان کشش زیادی داشت، یجاهایی دیگه حوصلم داشت سرمیرفت، اما پایان جالبی داشت
در حدی که ازش تعریف میشد نبود، کتاب های بهتری در این سبک وجود دارن.
به به کتاب خوبی بود.💀