دانلود و خرید کتاب باغ تابوت ساز استوارت مک براید ترجمه فاطمه شهابی نژاد
تصویر جلد کتاب باغ تابوت ساز

کتاب باغ تابوت ساز

ویراستار:شهین خاصی
امتیاز:
۳.۵از ۱۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب باغ تابوت ساز

کتاب باغ تابوت ساز نوشتهٔ استوارت مک براید و ترجمهٔ فاطمه شهابی نژاد و ویراستهٔ شهین خاصی است. کتاب کوله پشتی این رمان معاصر جنایی و انگلیسی را منتشر کرده است.

درباره کتاب باغ تابوت ساز

کتاب باغ تابوت ساز حاوی یک رمان معاصر و انگلیسی و جنایی است که در آن با شدت‌گرفتن توفان، جست‌وجو برای قاتل آغاز می‌شود. این رمان، کارآگاه معروف آثار استوارت مک براید، بازنشسته شده اما با پیداشدن استخوان‌هایی از اجساد مردگان در باغ خانهٔ «گوردون اسمیت»، از جانب پلیس اسکاتلند برای حل پرونده فراخوانده می‌شود. به گزارش پلیس، نزدیک‌شدن به مکانی که خانهٔ قاتل در آنجا قرار داشته، بسیار خطرناک است؛ هیچ راهی برای دانستن اینکه او چند نفر را به قتل رسانده وجود ندارد و همچنین مشخص نیست قصد دارد چند نفر دیگر را بکشد. اما کارآگاه سابق، «اَش هندرسون» چیزی برای از دست‌دادن ندارد. ترس و وحشت از حضور آزادانهٔ یک قاتل فراری در همه‌جا به چشم می‌خورد، اما هندرسون کار خود را بلد است. حالا کارآگاه یک طعمهٔ حسابی دارد که باید او را در دام بیندازد. مک‌براید کتاب «باغ تابوت‌ساز» را در هشت بخش نوشته است؛ «توفان شدت پیدا می‌کند»، «روحشان قرین رحمت باد»، «سالگرد مرگت مبارک»، «اوضاع همیشه ممکن است بدتر شود»، «آشنای قدیمی را باید به دست فراموشی سپرد»، «تا سرحد مرگ بنوش و خودت را خفه کن»، «خون‌ریزی در تاریکی» و «آقایان، ماجرا پایان می‌یابد».

خواندن کتاب باغ تابوت ساز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان جنایی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب باغ تابوت ساز

«خانم دکتر یک قدم به عقب برداشت تا کارش را تحسین کند. «خیلی بد نیست، فقط یه جای زخم داری، اما خب می‌تونست اوضاع بدتر از این هم باشه.»

آرنجم را نود درجه چرخاندم. خط باریکی از بخیه روی پوست چروکیدهٔ آرنجم تا بالای بازویم ادامه می‌یافت و به‌خاطر مالیدن ضدعفونی‌کننده، پوست اطراف زخم به رنگ نارنجی تیره درآمده بود. این جای زخم به‌خاطر تیغ ایجاد شده بود. البته شانس آورده بودم که گوردون اسمیت تیغ را تیز نگه نداشته بود، وگرنه حتماً تا استخوانم را می‌درید. «ممنون.»

گونه‌هایش گل انداخت. «دوتا ملاقات توی یه روز. دیگه نباید این‌جوری همدیگه رو ببینیم.» دکتر فادرینگهام پنس و نگه‌دارندهٔ سوزن را توی سینی گذاشت. «اگه ازت پرسیدن بگو بهت آموکسی‌سیلین داده‌م.» سپس چند تا جعبهٔ کوچک را در جیبش انداخت. «خودت خوب می‌دونی که چرا نمی‌تونم دوباره بهت آنتی‌بیوتیک بدم.»

«نگران نباش، رازت پیش من در امانه.»

بیرون از اتاقک ما که با پرده پوشیده بود، بخش اورژانس بیمارستان کسل‌هیل پر از غوغا و هیاهو بود. صدای ناله و گریه شنیده می‌شد. یک نفر داشت آهنگی محلی می‌خواند و شخص دیگری فریاد می‌زد دهان لعنتی‌اش را ببندد.

فادرینگهام زخم را با گاز، پنبه و بعد با باند پوشاند، سپس باند را محکم کشید و بست. حتی یک بار هم با من چشم در چشم نشده بود. «خب دیگه کارمون تموم شد. بعد از دو هفته باید بخیه‌ها رو بکشی، احتیاط شرط عقله.»

صدای نالهٔ بلند مریضی از اتاقک کناری بلند شد، اما فادرینگهام حتی پلک هم نزد. سپس به دستم اشاره کرد و پرسید: «همون قاتل سریالی این بلا رو سرت آورده؟»

پیراهن خون‌آلودم را به تن کردم و از روی تخت پایین پریدم. «دیگه نمی‌تونه همچین کاری بکنه.»

فادرینگهام دستم را توی آویزی سفت و سیاه گذاشت و بندهایش را طوری تنظیم کرد که دستم ثابت بماند، سپس کمکم کرد تا کاپشن عاریه‌ام را روی دوشم بیندازم. «یه مدت طول می‌کشه تا خوب بشه برای همین خاطر باید بیشتر استراحت کنی.»

«می‌خوام در جایگاه کسی که قبلاً شرایط تو رو تجربه کرده یه نصیحتی بهت بکنم. وقتی گیر آدم‌هایی مثل جوزف و فرانسیس بیفتی، خلاص‌شدن از دستشون کار راحتی نیست. پس بهتره قمار رو کنار بذاری و از یه نفر کمک بگیری، وگرنه وقتی کارشون باهات تموم بشه، دیگه داغون شدی و چیزی ازت باقی نمونده.»

لبخند محزون و محوی زد. «خب، کاش همین‌قدر آسون بود...»»

parvaz
۱۴۰۳/۰۳/۲۹

کتاب جذابی بود و ترجمه هم خوب بود‌ فقط یک سوالی هست که ذهن من رو درگیر کرده این است که،چرا مترجم ها و ناشران محترم یک مجموعه کتاب با محوریت یک کارآگاه یا شخصیت را از ابتدا شروع به ترجمه

- بیشتر
دختر خوانده پروفسور اسنیپ فقید 🐍💚
۱۴۰۳/۰۱/۱۱

اخیرا نسخه ی کاغذی رو تموم کردم. حجم کتاب زیاد بود نسبتا. مخصوصا که فونت نسخه ی کاغذی هم کوچیک بود، با این حال نزدیک 400 صفحه بود. داستان به طور همزمان به دنبال دو قاتل سریالیه که هردو رو

- بیشتر
کاربر ۳۵۶۶۰۹۳
۱۴۰۳/۰۱/۱۵

بسیار عالی بود. شخصیت پردازی و سیر داستان بسیار عالی بود . ترجمه خوب و لحن طنز ملیحی داشت

b@rdi
۱۴۰۳/۰۳/۰۷

تا حالا به هیچ کتابی ۵ ستاره کامل ندادم … تا امروز و بعد از تموم کردن این شاهکار… باورم نمیشه که کتابهای دیگه ی این‌ نویسنده هنوز ترجمه نشدن !! یک کتاب کاملا جذاب با ساختار قوی و شخصیت

- بیشتر
بهنوش
۱۴۰۳/۰۹/۰۶

یک ستاره هم واسش زیاده افتضاح بود

farzane1350
۱۴۰۳/۰۵/۲۸

بسیار جذاب و عالی رمان معمایی جنایی که طنزدر خودش داشته باشه کم پیدا میشه عالی بود

Ho3ein Mosavi
۱۴۰۳/۰۵/۰۴

کتاب ایده خوبی داره ولی خیلی طولانیه ۱۰۰۰ صفحه ست و کند پیش میره از صقحه ۲۰۰ دیگه ادامه ندادم توقع خیلی بیشتری داشتم و خیلی گنگ و کند پیش میره داستان بنظرم

Parimah_zarabadi
۱۴۰۳/۰۲/۱۹

فوق العاده!!!! خیلی داستان هیجان انگیز و جالبی داشت. سبک نویسنده رو بسیار دوست داشتم. حتما بخونید

حجم

۵۵۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۲۰ صفحه

حجم

۵۵۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۲۰ صفحه

قیمت:
۶۴,۹۰۰
۴۵,۴۳۰
۳۰%
تومان