دانلود و خرید کتاب در قفل شده فریدا مک فادن ترجمه مریم علیزاده میلانلو
تصویر جلد کتاب در قفل شده

کتاب در قفل شده

ویراستار:سارا بحری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۷۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب در قفل شده

کتاب در قفل شده نوشتهٔ فریدا مک فادن و ترجمهٔ مریم علیزاده میلانلو است. کتاب کوله پشتی این رمان معاصر معمایی را منتشر کرده است.

درباره کتاب در قفل شده

کتاب در قفل شده (بعضی از درها به دلایلی قفلند) حاوی یک رمان است که ۴۶ فصل دارد. این رمان، داستانی گیرا، هیجان‌انگیز و پرچالش دارد و خواننده را وارد دنیایی از رازها و معماها می‌کند. نویسنده موقعیت‌هایی غیرمنتظره و تنش‌زا ایجاد می‌کند و خواننده را تا صفحات آخر کتاب در هیجان نگه می‌دارد. وقتی «نورا»ی ۱۱ساله در اتاقش مشغول انجام تکالیف مدرسه بود، فکرش را هم نمی‌کرد پدرش در زیرزمین خانه مشغول کُشتن آدم‌ها باشد؛ تا روزی که سروکلهٔ پلیس پیدا می‌شود. پدر نورا به زندان می‌افتد. او یک قاتل است؛ قاتل دخترهایی که چشم‌های آبی و موهای مشکی داشتند. چندین سال از به زندان افتادن پدر نورا می‌گذرد. نورا یک جراح مشهور و موفق می‌شود. هیچ‌کس حتی گمان نمی‌کند که پدرش یک قاتل زنجیره‌ای باشد. او هم قصد دارد همیشه به‌عنوان یک راز نگهش دارد؛ تا اینکه نورا متوجه می‌شود یکی از بیمارانش به قتل رسیده است، دقیقاً به همان شیوه‌ای وحشتناکی که پدرش این کار را می‌کرد. یک نفر هست که هویت واقعی نورا را می‌داند و می‌خواهد او را مقصر جلوه دهد، ولی او یک قاتل نیست و پلیس هم علیه او مدرکی ندارد؛ مگر تا زمانی که وارد زیرزمین خانه‌اش شوند. فریدا مک فادن با نگاهی عمیق به روابط انسانی، مسائل روان‌شناختی و تأثیر واقعیت‌های پنهان بر زندگی، یک داستان جذاب و غنی از لحظات تأمل‌برانگیز به خواننده ارائه داده است.

خواندن کتاب در قفل شده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر معمایی و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب در قفل شده

«تنها چیزی که امروز صبح توانستم در معده‌ام نگه دارم دو فنجان قهوه بود، به همین دلیل وقتی بین دو جراحی در ساعت ده وقت استراحتی پیدا می‌کنم به‌سمت اغذیه‌فروشی سیار بیرون اورژانس می‌روم تا شیرینی دانمارکی بگیرم. معمولاً نگران کالری‌های دریافتی هستم، اما با این روشی که پیش می‌روم تا پایان ماه دچار سوءتغذیه می‌شوم. الان می‌توانم شیرینی دانمارکی بگیرم.

شکر خدا، اغذیه‌فروشی سیار هیچ غذای گوشتی‌ای ندارد. فکر نمی‌کنم در حال حاضر بتوانم بوی سوسیس یا بیکن را تحمل کنم. احتمالاً در آیندهٔ نزدیک مجبورم گیاه‌خوار شوم.

امروز روز زیبایی است. آفتاب کالیفرنیا می‌درخشد و آن‌قدر گرم است که با اسکراب آستین‌کوتاهم کاملاً راحتم. خیلی بد است که مجبورم صبحم را به جراحی و بعدازظهرم را در کلینیک بگذرانم. البته این‌طور نیست که اگر مجبور نبودم، کسی را هم برای وقت گذراندن داشتم. به‌هرحال، حداقل الان کمی از هوای تازه استفاده می‌کنم.

همان‌طور که صبورانه منتظر ایستاده‌ام تا کسی که جلویم است تصمیم بگیرد چه نوع شیرینی صبحانه‌ای می‌خواهد، دوباره همان احساس آشنا سراغم می‌آید؛ اینکه کسی از پشت‌سر تماشایم می‌کند. احساس مورموری که پشت گردنم حس می‌کنم باعث می‌شود آرزو کنم کاش زنی که در صف جلوی من است از قبل تصمیم می‌گرفت چه بخورد.

و بعد صدای آشنایی را پشت‌سرم می‌شنوم. صدایی که باعث می‌شود شکمم منقبض شود.

«دکتر دیویس؟»

به‌آرامی در جایم می‌چرخم و با دیدن کسی که پشت‌سرم ایستاده است جا می‌خورم.

هنری کالاهان است. همان کسی که آن شب در کافه بی‌ادبانه با من صحبت کرد و با دوج آبی‌اش دو شب پشت‌سرهم تعقیبم کرد. کسی که من او را به آن پیچ خطرناک کشاندم و باعث شدم ماشینش را به درخت بکوبد.»

نــے‌آیش🐋
۱۴۰۲/۱۱/۰۶

از اونجایی که کنار هم گذاشتنِ آثارِ یک نویسنده برای تحلیلِ هر اثرِ جدیدشون، عادتِ موردعلاقه‌ی منه؛ باید به عنوان طرفدار پروپاقرصِ مک‌فادن بگم که این کتاب نسبت به سایر آثارش، کتاب‌های "بخش D" - "هیچ‌وقت دروغ نگو" و "خدمتکار"

- بیشتر
•نسرین‌طلا•
۱۴۰۲/۱۱/۰۵

اینکه آخر داستان رو نمی‌شه پیش‌بینی کرد واقعا شگفت انگیزه..هر چقدر هم که بشه حدس زد ولی ته داستان رو نویسنده طوری عوض می‌کنه که باعث حیرت می‌شه. دومین کتابی هست که از فریدا مک فادن می‌خونم و عاشق قلمش شدم. هیجانش

- بیشتر
rozh
۱۴۰۲/۱۱/۲۲

مثل بقیه کتاب های این نویسنده جالب و پیچیده بود.ولی روند کتاب های فریدا مک‌فادن ی الگوی مشخص و تکراری داره.شاید اگه بلافاصله بعد از خوندن یکی دیگه از کتاب هاش این کتاب رو شروع کنین از جذابیتش کم بشه

book lover
۱۴۰۳/۰۱/۰۶

پدر نورا یک قاتل است. قاتلی زنجیره ای. این یک راز است و هیچ کسی جز نورا، پدرش و پلیس های آن زمان و تک تک فامیل ها چیزی از این ماجرا نمی دانند. نورا زندگی جدیدی را شروع کرده

- بیشتر
غَزال_ک
۱۴۰۲/۱۱/۰۴

من این کتاب رو چاپیش رو خوندم باید بگم دوسش داشتم ولی یخورده از کتابای دیگه فریدا مک فادن کمتر. یعنی این کتاب هم جذاب بود اما کمتر از کتابای قبلی. من یه شبه خوندمش و خوب بود و پیشنهادش میکنم. اگه طرفدار

- بیشتر
sabaa Fzz
۱۴۰۲/۱۲/۲۹

مک فادن فوووق العادس کتاباشو نمیشه زمین گذاشت

Bookish cat
۱۴۰۲/۱۲/۰۴

ترجمه: ترجمه خیلی روان و خوب بود و اگرچه سانسورهایی وجود داشت اما مترجم تلاش کرده بود به شکل غیرمستقیم منظور رو برسونه. خلاصه داستان: داستان درمورد یه خانوم جراحه که پدرش یه قاتل سریالی بوده و رفته زندون و حالا

- بیشتر
Dark Lady
۱۴۰۲/۱۲/۰۲

خیلی جذاب بود من خیلی دوسش داشتم و به نظرم در حد کتابهای دیگه نویسنده قوی بود شخصیت نورا رو خیلی دوست داشتم این شما و این کتاب پرهیجان لذت ببرید😊

m_jafari
۱۴۰۳/۰۳/۱۵

مثل بقیه کتابهای مک فادن غافلگیری داشت که جذاب بود ، ولی یه سری مسایل حل نشده باقی موند ، بعضی از ادما هم اضافه بودن . نویسنده این مسایل و آدما رو آورده بود که بتونه عنصر غافلگیری و تا

- بیشتر
ahmad
۱۴۰۲/۱۱/۱۴

معمولی بود،بقیه آثار نویسنده رو بیشتر دوست داشتم.😌

اگر کار اشتباهی هم می‌خواهی انجام دهی آن‌قدر باهوش باش که کسی نفهمد آن کار را انجام داده‌ای.
Atiyeh
بعد از آنچه در زندگی دیده‌ام، دیگر چیزهای زیادی وجود ندارند که بتوانند تکانم دهند.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
اگر کار اشتباهی هم می‌خواهی انجام دهی آن‌قدر باهوش باش که کسی نفهمد آن کار را انجام داده‌ای
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
سیب خیلی دورتر از درختش نمی‌افتد.
AS4438
هر بار که می‌دانم قرار است بدن کسی را برش بدهم آدرنالینم بالا می‌رود. این باید همان چیزی باشد که پدرم هم احساسش می‌کرد. اما کاملاً فرق دارد. او زندگی آن دخترها را می‌گرفت و من زندگی این دختر را نجات می‌دهم.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
مدت‌هاست که... حتی نمی‌توانم آخرین باری را که گریه کردم به یاد بیاورم. مدت‌ها قبل بود. خیلی خیلی قبل.
Hami
ما اساساً در یکی از امن‌ترین و کسل‌کننده‌ترین مناطق روی کرهٔ زمین زندگی می‌کنیم.
فروغ
بعضی روزها وقتی روبی بعد از اینکه خیلی خیلی شیرینی خورده و باز هم شیرینی می‌خواد، می‌گم لعنتی چراکه نه؟ شیرینی عالیه. چرا باید پلیس شیرینی بشم؟
Atiyeh
گاهی از اینکه تنها زندگی می‌کنم نگران می‌شوم. اگر کسی وارد خانه‌ام شود و به کمینم بنشیند چه کسی باخبر می‌شود؟
hanyeh.m
«نمی‌خوام چترت رو بدزدم.» «بدزدش لطفاً. بیرون بارون شدیده.»
sima meshkat
همسرش هم متهم به مشارکت در قتل بود، اما پیش از محاکمه در زندان خودش را کشت. مقالات خبری آرون نیرلینگ را نابغه‌ای معرفی کردند که در بیش از دو دهه قبل از دستگیریِ اتفاقی‌اش، از دست پلیس و اف‌بی‌آی فرار کرده بود. او دست‌کم هروقت که می‌خواهد، فوق‌العاده جذاب و کاریزماتیک است. او هنجارستیز خودشیفته‌ای است که به‌احتمال‌زیاد حداقل هجده زن را بی‌هیچ نشانی از پشیمانی کشته است. او دیوانه است. هیولاست. او پدر من هم هست.
کاربر ۴۹۹۰۸۹۸
به‌قول‌معروف سیب خیلی دورتر از درختش نمی‌افتد.
elham1395

حجم

۲۴۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۴۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۳۹,۹۰۰
۲۷,۹۳۰
۳۰%
تومان