فردریک بکمن
بیوگرافی فردریک بکمن
فردریک بکمن نویسنده، روزنامهنگار و وبلاگنویس مشهور سوئدی است که در سال ۲۰۱۳ به عنوان موفقترین نویسندهی سوئد انتخاب شد و اغلب افراد نام او را به واسطهی رمان مشهور و اثرگذارش، مردی به نام اوه شنیدهاند. اگرچه بکمن امروزه به عنوان یکی از مشهورترین نویسندگان سوئدی شناخته شده است، با این حال مسیری که او در این راستا طی کرد مسیری پرپیچوخم، قابل تامل و خواندنی است.
بیوگرافی فردریک بکمن
بکمن زادهی ۲ ژوئن ۱۹۸۱ در استکهلم است. او در هلسینبورگ بزرگ شد، دینشناسی تطبیقی خواند، اما پس از مدتی درس خواندن را رها کرد و تصمیم گرفت که رانندهی کامیون شود. هنگامی که روزنامهی Xtra در سال ۲۰۰۶ راهاندازی شد، صاحب آن با بکمن که در آن زمان هنوز رانندهی کامیون بود، تماس گرفت تا بکمن را متقاعد کند که برای روزنامه مطالبی را بنویسد. پس از نوشتن یک مقالهی آزمایشی، قرار شد که بکمن به نوشتن ستونهایی برای این روزنامه ادامه دهد.
در بهار ۲۰۰۷، فردریک بکمن نوشتن را برای مجلهی مور در استکهلم آغاز کرد. او یکسالونیم بعد شروع به نوشتن آزاد کرد و در سال ۲۰۱۲ نویسندهی مجلهی مترو شد. خود بکمن دربارهی آنچه سوقدهندهی او به مسیر نویسندگی بود، میگوید:
«من چیزهایی مینویسم؛ قبل از اینکه این کار را انجام دهم، یک شغل واقعی داشتم، اما بعد به طور کاملا اتفاقی متوجه شدم افرادی وجود دارند که حاضر هستند به مردم پول بدهند تا چیزهایی در مورد دیگران بنویسند و فکر کردم مطمئنا این باید بهتر از کاری که من میکنم باشد. تمام ماجرا واقعا همین است.»
بهترین کتاب های فردریک بکمن
بکمن در سال ۲۰۱۲ به عنوان یک نویسنده شروع به کار کرد و دو کتاب را در یک روز یکسان منتشر کرد: رمان مردی به نام اوه (که در ایالات متحده در سال ۲۰۱۴ منتشر شد) و اثر غیرداستانی تمام چیزهایی که پسر کوچولوی من باید دربارهی دنیا بداند. دومین رمان او، مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است نیز در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.
کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است دربارهی ماجراجوییهای دختر هفتسالهای به نام الساست که بهترین و تنها دوستش، مادربزرگ هفتادوهفتسالهی عجیبوغریبش است. هنگامی که مادربزرگ السا میمیرد و مجموعهای از نامهها را برای عذرخواهی از افرادی که به آنها ظلم کرده است برای السا به جای میگذارد، بزرگترین ماجراجویی السا در زندگی آغاز میشود.
زمانی که فردریک بکمن نسخهی خطی اولین رمان خود، یعنی مردی به نام اوه را برای ناشران مختلف ارسال کرد، پاسخهای نه چندان دلخواهی از آنها دریافت کرد. اکثر ناشران او و اثرش را نادیده گرفتند و تعدادی نیز به طور کلی آن را رد کردند. پس از گذشت چند ماه و چندین بار دیگر طرد شدن توسط ناشران متعدد، بکمن به این فکر فرو رفت که شاید بازار مناسبی برای داستانی در مورد یک مرد بیوهی پنجاهونهسالهی سوئدی که سعی میکند خود را بکشد اما موفق نمیشود، وجود ندارد. خود بکمن دربارهی خاطراتش از طرد شدن مردی به نام اوه توسط ناشران میگوید:
«مردی به نام اوه توسط یکی از ناشران با این جمله رد شد: «ما رمان شما را دوست داریم و فکر میکنیم نوشتهی شما پتانسیل بالایی دارد، اما این نوشته پتانسیل تجاری ندارد.» این یکی از بازخوردهایی است که بیش از همه در ذهن من مانده است.»
اکنون اگر به روندی که بکمن و مردی به نام اوه طی کردهاند، نگاه کنیم، سخن آن ناشر بسیار بیمعنا به نظر میرسد. چهار سال پس از رد شدن این رمان، مردی به نام اوه بیش از ۲.۸ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته شد و این کتاب اکنون به یکی از محبوبترین آثار ادبی صادراتی سوئد پس از فیلم دختری با خالکوبی اژدها اثر استیگ لارسون تبدیل شده است. مردی به نام اوه بیش از ۸۴۰ هزار نسخه در سوئد فروش رفت و در یک فیلم سوئدی پرفروش که برندهی جایزههای مختلفی نیز شد، مورد اقتباس قرار گرفت.
فردریک بکمن علاوه بر کتاب مردی به نام اوه، نوشتن کتابهای متعدد دیگری از جمله تمام چیزهایی که پسر کوچولوی من باید دربارهی دنیا بداند (۲۰۱۲)، مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است (۲۰۱۳)، بریت ماری اینجا بود (۲۰۱۴)، بیر تاون (شهر خرس) (۲۰۱۷)، ما در برابر شما (۲۰۱۸) و مردم مضطرب (۲۰۲۰) را در کارنامهی درخشان خود دارد. کتابهای بکمن از پرفروشترین کتابها در زادگاهش، یعنی سوئد محسوب میشوند و به بیش از بیستوپنج زبان ترجمه و منتشر شدهاند.
کتاب تمام چیزهایی که پسر کوچولوی من باید دربارهی دنیا بداند، شامل پیامهایی شخصی از خط مقدم یکی از ترسناکترین تجربیاتیست که هر مردی ممکن است در زندگی خود با آن روبهرو شود: پدر شدن. بکمن در حالی که تجربهی عمیق خود را از تمام «اولینهایی» که برایشان کاملا ناآماده است و او را سرشار از شگفتی میکند، به خواننده منتقل میکند، از افشای گامهای نادرست و عیبهای پدرانهاش ابایی ندارد و به مسائل بزرگ و کوچکی در حوزهی مردانگی، از بحرانهای میانسالی گرفته تا شوخیهایش با فرزندش میپردازد. بکمن در میان پستی و بلندیهای ماجرا، یک قدم به عقب برمیدارد تا داستان واقعی عاشق زنی شدن را که کاملا نظراتی مخالف او دارد، با خواننده به اشتراک بگذارد تا خواننده همواره به یاد داشته باشد که باید زندگی خود را حول محور افرادی بنا کند که بدون قید و شرط به آنها اهمیت میدهد.
کتاب بریت ماری اینجا بود، دربارهی زنی به نام بریت ماری است که زمانی که شوهر خیانتکارش را ترک میکند، چندان آمادگی به تنهایی از پس زندگی خود برآمدن را ندارد. او که به عنوان سرپرست یک مرکز تفریحی که قرار است به زودی منحل شود، استخدام میشود، متوجه میشود که درگیر کارهای روزانه همشهریانش شده است. در این میان، به بریت ماری وظیفهی بسیار دشوار هدایت تیم فوتبال کودکان بیاستعداد به پیروزی نیز داده شده است. بریت ماری در این شهر کوچک در جستوجوی مکانی است که عمیقا به آن تعلق داشته باشد.
کتاب بیر تاون (شهر خرس)، دربارهی جامعهای کوچک است که در اعماق یک جنگل زندگی میکنند و به مرور در حال از دست دادن زمینهای خود به دلیل رشد بیرویهی درختان هستند، اما در پایین دریاچه، یک زمین یخزدهی هاکی وجود دارد که نسلها پیش توسط کارگرانی که این شهر را تاسیس کردند، ساخته شده است. در این زمین یخزده، دلیلی وجود دارد که مردم بیر تاون را به آینده امیدوار میکند. تیم هاکی روی یخ نوجوانان این شهر در آستانهی رقابت در نیمهنهایی ملی است و در واقع آنها شانس پیروزی دارند و اکنون، مسئولیت سنگین امیدهای تمامی اهالی شهر بر دوش این نوجوانان است. رمان بیر تاون امیدی را مورد بررسی قرار میدهد که جامعهای کوچک را گرد هم میآورد، به اسراری سربهمهر میپردازد که میتوانند منجر به فروپاشی آن جامعه شود و از رشادتی سخن میگوید که یک فرد را قادر میسازد تا در خلاف جهت رودخانه شنا کند.
کتاب ما در برابر شما در واقع ادامهی رمان بیر تاون و دربارهی چالشهای ساکنان این شهر پس از پیروزی تیم هاکی نوجوانان است. برای اهالی بیر تاون مهم نیست که روزها چقدر به سختی میگذرند، زیرا آنها همواره توانستهاند به تیم محلی هاکی روی یخ خود افتخار کنند. بنابراین وقتی میشنوند که تیم هاکی روی یخ این شهر ممکن است به زودی منحل شود، بسیار اندوهگین میشوند. چیزی که اوضاع را بدتر میکند، رضایت آشکاری است که همهی بازیکنان سابق تیم هاکی روی یخ که اکنون برای یک تیم رقیب بازی میکنند، از این واقعیت دارند. اما پس از آن، تازهواردی از راه میرسد که به این تیم هاکی یک مربی جدید شگفتانگیز و فرصتی برای بازگشت میدهد.
فردریک بکمن در سال ۲۰۰۹ ازدواج کرد و سال بعد از ازدواجش صاحب فرزند شد. او در مورد مقدمات ازدواجش در وبلاگ عروسی و در مورد پدر شدن در وبلاگ پدر کسی، نوشتههایی را منتشر کرد. در طول بازیهای المپیک زمستانی ۲۰۱۰، بکمن وبلاگ المپیک را برای وبسایت Magazine Cafe نوشت و تاکنون نیز به عنوان وبلاگنویس دائمی به نوشتن برای این وبسایت ادامه داده است. کتابهای فردریک بکمن در بیش از ۴۰ کشور جهان منتشر شدهاند و او اکنون با همسر و دو فرزندش در استکهلم سوئد زندگی میکند.