دانلود و خرید کتاب قلعه مالویل روبر مرل ترجمه محمد قاضی
تصویر جلد کتاب قلعه مالویل

کتاب قلعه مالویل

نویسنده:روبر مرل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۲۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قلعه مالویل

کتاب قلعه مالویل نوشتهٔ روبر مرل و ترجمهٔ محمد قاضی است. انتشارات علمی و فرهنگی این رمان معاصر فرانسوی را منتشر کرده است.

درباره کتاب قلعه مالویل

کتاب قلعه مالویل (Malevil) حاوی یک رمان معاصر و فرانسوی است که حوادث آن در مناطق روستایی فرانسه و در اواخر قرن ۲۰ میلادی می‌گذرد. شخصیت اصلی «امانوئل کمت» نام دارد؛ مردی که ویش از این مدیر مدرسه بود و اکنون به کشاورزی و مزرعه‌داری روی آورده است؛ همچنین یک مکان توریستی (قلعه‌ای قدیمی به نام «مالویل» در روستای مجاور) دارد. کمت، مردی بسیار باانگیزه و قابل‌احترام بوده و به سیاست و رهبری علاقه نشان می‌دهد. امانوئل و چند تن از دوستانش، هنگام آغاز جنگی هسته ای، در انبار شراب قلعه به سر می‌برند. همین موضوع باعث می‌شود آسیبی به آن‌ها نرسد، اما همه‌چیز در اطراف آن‌ها به خاکستر تبدیل می‌شود. اعضای این گروه تصمیم می‌گیرند تا تحت‌رهبری امانوئل، به بازسازی پیرامون خود بپردازند. خیلی زود متوجه می‌شوند که افراد و حیوانات دیگری نیز در مزارع و روستاهای مجاور توانسته‌اند از انفجار جان سالم به در ببرند. با گذشت زمان و پیشروی داستان، سروکلهٔ نجات‌یافتگان بیشتری پیدا شده و بعضی از آن‌ها با خود، مرگ و ویرانی را برای این اجتماع نوظهور به ارمغان می‌آورند. یکی از چالش‌های اصلی این جامعهٔ در حال گسترش، مقابله‌کردن با تهدید فزایندهٔ یک حکومت دیکتاتوری است که توانسته با کمک شورشیانی غارتگر، روستای هم‌جوار آن‌ها را تصرف کند. این رمان، جایزهٔ یادوارهٔ John W. Campbell را در سال ۱۹۷۴ میلادی برای روبر مرل به ارمغان آورد. فیلمی با همین عنوان و بر اساس این کتاب، به کارگردانی «کریستین دو شالون» در سال ۱۹۸۱ میلادی ساخته شد.

خواندن کتاب قلعه مالویل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره روبر مرل

روبر مرل در ۲۸ اوت ۱۹۰۸ به دنیا آمد و در ۲۸ مارس ۲۰۰۴ درگذشت. او یک رمان‌نویس فرانسوی بود که مدارج عالیه را در کشور فرانسه طی کرد و توانست در رشتهٔ ادبیات دکتری بگیرد. در زمان جنگ جهانی دوم توسط نیروهای آلمانی دستگیر شد و مدتی را در زندان گذراند. اولین اثر او در سال ۱۳۴۹ با نام «شنبه و یکشنبه در کنار دریا» منتشر شد. روبر مرْل بر اثر حملهٔ قلبی درگذشت. در سال ۱۳۵۲ کتاب «مرگ کسب و کار من» از او توسط احمد شاملو به فارسی ترجمه و منتشر شد؛ «قلعه مالویل» نیز رمانی به قلم او است.

درباره محمد قاضی

محمد قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد در استان آذربایجان غربی و در ایران به دنیا آمد. او از ابتدای دههٔ ۱۳۲۰ با ترجمهٔ اثری کوچک از «ویکتور هوگو» به نام «کلود ولگرد»، نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و پس از آن ۱۰ سال ترجمه را کنار گذاشت. در سال ۱۳۲۹ پس از صرف یک‌سال‌ونیم وقت برای ترجمهٔ «جزیرهٔ پنگوئن‌ها» نوشتهٔ «آناتول فرانس»، به‌زحمت توانست ناشری برای این کتاب پیدا کند، اما ۳ سال بعد که این اثر انتشار یافت، به‌دلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب، آناتول فرانس از ردیف نویسندگان بی‌بازار که کتابشان را در انبار کتاب‌فروشان در ایران خاک می‌خورد به درآمد. در این‌باره «نجف دریابندری» در روزنامهٔ اطلاعات مطلبی با عنوان «مترجمی که آناتول فرانس را نجات داد» نوشت.

محمد قاضی در سال ۱۳۳۳ کتاب «شازده کوچولو» نوشتهٔ آنتوان دوسنت اگزوپری را ترجمه کرد که بارها تجدیدچاپ شد. او با ترجمهٔ دورهٔ کامل «دن کیشوت» اثر سروانتس در سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ جایزهٔ بهترین ترجمهٔ سال را از دانشگاه تهران دریافت کرد. محمد قاضی در ۱۳۵۴ به بیماری سرطان حنجره دچار شد. هنگامی که برای معالجه به آلمان رفت، بیماری تارهای صوتی و نای او را گرفته بود و پس از جراحی، به‌علت از دست‌دادن تارهای صوتی، دیگر نمی توانست سخن بگوید و از دستگاهی استفاده می کرد که صدایی ویژه تولید می‌کرد؛ بااین‌حال کار ترجمه را ادامه داد و ترجمه‌های جدیدی از او تا آخرین سال حیاتش انتشار یافت. او ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت. نتیجهٔ تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمهٔ ادبی و آثار خود او به زبان پارسی است. محمد قاضی در سحرگاه چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۷۶ در ۸۴سالگی در تهران درگذشت و در مهاباد به خاک سپرده شد. فروردین ۱۳۸۶ خورشیدی در کوی دانشگاه مهاباد از مجسمهٔ ۴متریِ این مترجم نامدار ایرانی ساختهٔ «هادی ضیاءالدینی» پرده‌برداری شد.

بخشی از کتاب قلعه مالویل

«هیچ چیز کسل‌کننده‌تر از پاسداری شب نیست. کاری است که صرفاً به حکم مقررات و انضباط انجام می‌گیرد. آدم در پاسگاه خود دائم مترصد است که اتفاقی بیفتد و چه بسا که هیچ اتفاقی نمی‌افتد. توما و کاتی در شب نگهبانی خود لااقل امکان عشقبازی داشتند، هرچند پناهگاه با همهٔ دقتی که مسونیه در ساختمان آن به کار برده بود برای این کار مناسب نبود. درست مثل گودال‌های رون، جدارهای پناهگاه با چوب محکم شده بود و به ته خاکی آن علاوه بر کف مشبکی که داشت شیبی و راه‌آبی هم داده بودند که آب باران را با ترتیبی به شیوهٔ نهرکشی به بیرون می‌برد. بام پناهگاه تنها با شاخ و برگ پوشش نشده بود، بلکه روی آن یک ورقهٔ آهن سفید انداخته و روی آن را با خاک پوشانده بودند، و روی آن خاک هم جا به جا بوته‌های علف فرو کرده بودند، به شکلی که درون جنگل از انفجار اواخر بهار به بعد پیدا کرده بود. در دور و بر پناهگاه نیز درختچه‌های برگداری کاشته بودند که بی‌آنکه مانع دید شوند چنان آن را استتار کرده بود که از جاده‌ای که به مالویل می‌آمد تشخیص آن از تنه‌های سوختهٔ درختان اطراف و از بوته‌های سبز خار و گون، حتی با دوربین مشکل بود.»

آران
۱۴۰۳/۰۲/۱۲

یک تصویر جذاب آخر و زمانی.... واقعا پیشنهاد میکنم، گمان کنم طاقچه با اصرار مکرر من این کتاب رو موجود کرد.

khorramrh
۱۴۰۳/۰۳/۰۴

این کتاب واقعا یه شاهکار داستان نویسیه. واقعا دوست سروش صحت راست میگفت خوش به حال هر کسی که این کتاب رو میخواد تازه بخونه. بخونینش و بهش فکر کنین. هم قصه جالبه هم ماورای قصه.

eurus
۱۴۰۳/۰۵/۳۱

من این رمان و انتخاب کردم چون سروش صحت عزیز معرفی کرده بودن ، بعد از مدتها یکی از تاثیرگذارترین کتابهایی بود که خوندم ... این رمان یک پیش‌بینی واقع‌گرایانه از آینده‌ی جهان پس از یک جنگ هسته‌ای است که

- بیشتر
Ftme
۱۴۰۳/۰۴/۲۷

اوایل کتاب حدود ۶۰، ۷۰ صفحه اول خیلی جذبم نکرد ولی از اون به بعدش خیلی قشنگ بود. طوری که با شخصیت ها همراه می‌شدی و زندگی می‌کردی. همین‌که صفحه آخرو خوندم و کتابو بستم، دلم برا خوندنش تنگ شد🥺 ترجمه عالی،

- بیشتر
وحید
۱۴۰۳/۰۹/۰۳

اوایل کتاب بسیار پرکشش است. سرنوشت انسان‌ها چگونه خواهد شد؟ آیا افراد حاضر در سرداب جان سالم به در خواهند برد؟ آیا در بیرون از سرداب کسی یا چیزی زنده مانده؟ و... پس از طی کردن قله‌های مهیج ابتدای داستان، به

- بیشتر
محمد باقر عندلیبی
۱۴۰۳/۰۶/۲۸

به هیچ وجه سمت فیلمش نرید اما حتما ب سمت مطالعه کتابش برید...به طرز خیلی زیبایی بعد معنویت و بقا رو ب چالش کشیده....و این ک کدوم توی اون شرایط دارای ارجحیت ...

کاربر ۷۳۶۸۰۳۳
۱۴۰۳/۰۸/۲۵

کتاب خیلی خوبیه و مزایای واقع گرا بودن رو بخوبی بیان کرده

Aydin
۱۴۰۳/۰۷/۲۹

چیزی که توی این کتاب برای من جالب بود، نگاه انتقادی به دین و مذهب بود. شخصیت امانوئل یک انسان گرای غیر مذهبی هست که در تصمیم گیری ها و نگاه به زندگی، به جای اتکا بر مذهب، بر عقل

- بیشتر
AS4438
۱۴۰۳/۰۶/۱۶

به گفته دوستان این کتاب را آقای سروش صحت عزیز معرفی کرده و واقعن بجا ودرست معرفی کرده، کتاب بینهایت عالیست وقطعن باید خوانده شود، دومین کتابی بود که ازنویسنده خواندم، اولی مرگ کسب وکارمن است واین کتاب پسا آخرالزمانی

- بیشتر
اگر بناست نسل بشر ادامه داشته باشد بقای او منوط به نطفهٔ انسان‌هایی چون ماست که می‌کوشند جامعه‌ای از نو بسازند.
AS4438
انسان جانور عجیبی است که به این آسانی مرگ همنوعش را آرزو می‌کند.
AS4438
نباید در وضعی قرار بگیریم که باج بدهیم؛ طوری که خیال کنند از ما طلب دارند؛ طوری که تصور شود شهر حق دارد از قبل دِه امرار معاش کند.
AS4438
آری، حق با او بود. همه ویران شده یا سوخته یا غارت شده بودند؛ غارت به دست آن‌ها که زنده مانده بودند و برای چپاول یکدیگر را می‌کشتند. و ناگهان در رؤیایی آنی که در مغز من شکل گرفت فاجعهٔ ویرانی تمرکزهای عظیم شهری را دیدم. خروارها بتون که فرو ریخته و کیلومترها ساختمان که ویران شده بود. تودهٔ درهم و برهمی که در آن هیچ چیز حتی یک کوچه شناخته نمی‌شد. حتی راه رفتن به علت تل‌های خرابه غیرممکن شده بود. بیابان بود و سکوت و بوی سوختگی، و زیر آوارها میلیون‌ها نعش.
وحید
در جامعهٔ مصرف، کالایی که انسان بیش از هر چیز مصرف می‌کند خوش‌بینی است. از زمانی که سیارهٔ ما از همهٔ آن چیزهایی که برای ویرانی آن ــ و در صورت لزوم ویرانی سیارات نزدیک‌تر به آن ــ لازم است انباشته شد همه راحت گرفتند و خوابیدند. واقعاً عجیب بود: صرف وفور سلاح‌های وحشت‌انگیز و تعداد روزافزون ملت‌هایی که آن سلاح‌ها را در دست داشتند به صورت یک عامل اطمینان‌بخش جلوه‌گر شدند. و از اینکه از سال ۱۹۴۵ به بعد دیگر هیچ یک از آن سلاح‌ها مورد استفاده واقع نشده بود چنین نتیجه می‌گرفتند که «جرئت نخواهند کرد» و لذا اتفاقی روی نخواهد داد. حتی برای این امنیت دروغین که در آن می‌زیستیم نامی وضع کرده و ظاهر یک استراتژی عالی به آن داده بودند، یعنی آن را «توازن وحشت» می‌نامیدند.
وحید
راست است که غایبان مورد لطف‌اند، ولی من اگر بنا باشد دست خدا را در این کار دخیل ببینم معلوم می‌شود که او نسبت به ضعف‌های جسمانی بشر گذشتی دارد که هرگز کسی در او سراغ نکرده بود.
AS4438
چه مرموز است این بنی نوع بشر! این خون گرانبها که در دنیای قبل آن را گروه‌بندی می‌کردند و جمع می‌کردند و ذخیره می‌کردند، و حال آنکه در جای دیگر و در همان حین فراوان از آن بر خاک می‌ریختند!
AS4438
آن که گوش شنوا دارد بد می‌شنود.
AS4438
در بندگی منطق وحشتناکی هست.
AS4438
«قربانی» ــ اصطلاح مزورانه‌ای که در مجلات تخصصی دربارهٔ کشتار حیوانات به کار می‌رود ــ
AS4438
به یاد یک گردش بیست‌وپنج کیلومتری شبانه با دوچرخه می‌افتم که با رفقای «گروه» کرده بودیم و بعد یک ساعت و نیم برای صعود به بلندترین قلهٔ ولایت (به ارتفاع ۵۱۲ متر) و دیدن طلوع خورشید راه رفته بودیم. این از آن نوع کارهاست که آدم در پانزده‌سالگی با سرمستی خاصی می‌کند، ولی بعدها این سرمستی را از دست می‌دهد؛ و به راستی که حیف! آدم می‌بایست با توجه بیشتری به زندگی، زندگی کند، چون عمر چندان دراز نیست.
AS4438
آدم با چیزهایی که مایهٔ حیاتش هستند خو می‌گیرد، چندان که با آن‌ها خودمانی می‌شود و آن‌ها را جزو حتمیات می‌انگارد. و این درست نیست؛ هیچ چیز را برای همیشه نمی‌دهند و همه چیز زوال‌پذیر است. این است که علم بر این موضوع و دیدن مجدد آب در من این احساس را برمی‌انگیزند که در دوران نقاهت هستم.
AS4438
با چشمم می‌یت را که صدایی از او درنمی‌آید می‌بلعم. حالا می‌فهمم که حضرت آدم وقتی یک روز صبح چشمش را باز کرد و حوا را هنوز خیس از نیرنگی که او را از آن ساخته بودند در کنار خود دید چه حالی شد. چندان که من از تحسین و تعجب مات و از مهر و محبت مبهوت مانده بودم کس نمی‌تواند شد.
AS4438
من نمی‌توانم درک کنم که بین فشار ناچیز انگشت من بر ماشه و ویرانی حاصل از آن چه وجه مشترکی هست. با خود می‌گویم آن بی‌شرفی که به تکمه فشار آورده تا جنگ اتمی راه بیندازد اگر اکنون در سنگر بتونی خود زنده مانده باشد امروز باید همین احساس را داشته باشد که من دارم.
AS4438
«از این قرار، همیشه بدترین مصیبت‌هایی که به سر آدم می‌آید از طرف کسان خودش است».
AS4438
تنها زنده ماندن کافی نیست و برای اینکه این موهبت برای تو ثمربخش باشد باید که بعد از تو نیز ادامه داشته باشد».
AS4438
انسان تنها حیوانی است که می‌تواند فکر نابودی خودش را بکند و تنها حیوانی است که از این فکر درمانده و مأیوس می‌شود. چه جانور عجیبی است انسان! جانوری که تا به آن حد به نابودی خود حریص است و تا به آن اندازه به حفظ خود مشتاق.
AS4438
آدم هرچه پیرتر می‌شود بیشتر حرص زنده ماندن دارد. راستی هیچ نمی‌دانم چرا این‌طور است».
AS4438
این هیزم که به آن سرعت می‌سوزد طبیعت وقت بی‌نهایت زیادی صرف ساختن آن می‌کند،
AS4438
اما در عین حال آدم در باطن امر و پس از همهٔ این دردها و رنج‌ها که به وکالت از دیگران می‌کشید دلش قرص بود که مرگ همیشه نصیب همسایه می‌شود.
AS4438

حجم

۶۵۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۶۸۷ صفحه

حجم

۶۵۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۶۸۷ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰
۷۰%
تومان