تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

دانلود و خرید کتاب صوتی تعطیلات دانکرک
معرفی کتاب صوتی تعطیلات دانکرک
کتاب صوتی «تعطیلات دانکرک» نوشتهٔ «روبر مرل» با ترجمهٔ «محمدعلی صادقی» و گویندگی «مهبد قناعتپیشه» توسط نشر صوتی رادیو گوشه منتشر شده است. این رمان در دستهٔ آثار ادبیات جنگ و رمان تاریخی قرار میگیرد و به یکی از مهمترین وقایع جنگ جهانی دوم، یعنی نبرد دانکرک، میپردازد. روایت داستان از زاویهٔ دید چند شخصیت فرانسوی است که در میانهٔ محاصرهٔ دانکرک، با واقعیتهای تلخ و فلسفی جنگ دستوپنجه نرم میکنند. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تعطیلات دانکرک
«تعطیلات دانکرک» از جمله رمانهای شاخص «روبر مرل» است که در قالب داستانی بلند و با روایتی پیوسته، به وقایع تاریخی نبرد دانکرک در سال ۱۹۴۰ میپردازد. این کتاب، که در ژانر رمان تاریخی و ضدجنگ جای میگیرد، با تمرکز بر چهار شخصیت اصلی، تجربههای انسانی و فلسفی آنها را در دل آشوب و هرجومرج جنگ روایت میکند. ساختار کتاب بهگونهای است که وقایع در بازهای کوتاه و نفسگیر رخ میدهند و نویسنده با جزئیات دقیق، فضای محاصره، اضطراب و امید را به تصویر میکشد. «روبر مرل» در این اثر، نهتنها به بازنمایی واقعیتهای جنگ، بلکه به بررسی عمیق روابط انسانی، ترسها، امیدها و تناقضهای اخلاقی میپردازد. این رمان در سال ۱۹۴۹ جایزهٔ گنکور را برای نویسنده به ارمغان آورد و بهواسطهٔ نگاه انسانی و فلسفیاش به جنگ، همچنان اثری تأثیرگذار در ادبیات قرن بیستم بهشمار میرود.
خلاصه کتاب تعطیلات دانکرک
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «تعطیلات دانکرک» در روزهای پایانی نبرد دانکرک و عملیات تخلیهٔ نیروهای متفقین از این بندر روایت میشود. روایت از زاویهٔ دید چهار شخصیت فرانسوی دنبال میشود که هرکدام با گذشته، دغدغهها و فلسفهٔ زندگی خود، در دل محاصرهٔ نیروهای آلمانی گرفتار شدهاند. مایا، یکی از شخصیتهای اصلی، در میان خیابانهای پر از ماشینهای رهاشده و اجساد، با سربازی به نام ویرِل همراه میشود و در گفتوگوهایی تلخ و طنزآمیز، ابعاد انسانی و پوچی جنگ را به تصویر میکشد. گروهی از سربازان فرانسوی، در حالیکه امیدی به نجات ندارند، در کمپ سانا گرد هم آمدهاند و با شوخی، مشروبخواری و بحثهای فلسفی، سعی میکنند واقعیت تلخ محاصره و انتظار مرگ یا اسارت را تاب بیاورند. روایت، لحظهبهلحظه با انفجارها، حملات هوایی و اضطراب دائمی همراه است و شخصیتها در میان امید و ناامیدی، به گذشته و زندگی عادی خود فکر میکنند. در این میان، روابط میان شخصیتها، شوخیها، خاطرات و حتی حسرتهای کوچک، به داستان عمق و رنگ میبخشد. نویسنده با جزئیات دقیق، فضای بینظمی، ترس و بیپناهی را در دل جنگ به تصویر میکشد و در عین حال، لحظاتی از همدلی، دوستی و حتی طنز تلخ را در میان آشوب به نمایش میگذارد. پایان داستان، سرنوشت شخصیتها را بهطور کامل افشا نمیکند، اما حس تعلیق و ناامنی جنگ را تا آخرین لحظه حفظ میکند.
چرا باید کتاب تعطیلات دانکرک را بشنویم؟
این رمان با روایتی نزدیک و ملموس، تجربهٔ زیستهٔ سربازان و غیرنظامیان را در یکی از بحرانیترین لحظات تاریخ معاصر به تصویر میکشد. «تعطیلات دانکرک» نهتنها تصویری از وحشت و بینظمی جنگ ارائه میدهد، بلکه به لایههای عمیقتری از روان انسان، دوستی، ترس، امید و پوچی میپردازد. خواننده با شنیدن این کتاب، با دنیایی مواجه میشود که در آن مرز میان زندگی و مرگ، شوخی و جدیت، و فلسفه و عمل بهشدت باریک است. روایت چندصدایی و جزئیات دقیق، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را فراهم میکند و مخاطب را به تأمل دربارهٔ معنای زندگی، اخلاق و سرنوشت در شرایط بحرانی وامیدارد.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی، ادبیات جنگ و آثار ضدجنگ مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ شناخت روان انسان در شرایط بحرانی، فلسفهٔ زندگی و روابط انسانی را دارند، از شنیدن این اثر بهره خواهند برد. برای مخاطبانی که به دنبال تجربهٔ روایتی عمیق و چندلایه از جنگ و پیامدهای آن هستند، «تعطیلات دانکرک» انتخابی ارزشمند است.
بخشی از کتاب تعطیلات دانکرک
«شنبه صبح آفتاب بر فراز ردیف ماشینها میتابید، ماشینهایی رهاشده که تا چشم کار میکرد دو طرف خیابان را گرفته بودند. مایا حین پیادهروی چشمش به مرکوری خاکیرنگ و جذابی در بین آنها افتاد که لابد زمانی مال یکی از ژنرالها بوده؛ پرچم سهگوش مخصوصش هنوز سالم مانده بود. دو سرباز داخلش خوابیده بودند. پشتی صندلیهای جلو را شکسته بودند، آنها را کاملاً به عقب خوابانده و دستگشوده و آسودهخاطر کنار هم دراز کشیده بودند. مایا صدای کشیده شدن چرخ را بر آسفالت شنید و در همان لحظه سربازی را سمت راستش دید که داشت گاری کوچکی را هل میداد. زنی درازبهدراز روی گاری افتاده بود و پاهایش از جلوِ آن آویزان بودند. لباس بالارفتهاش پاهای فربه و سرخش را نمایان کرده بود و با هر تکانِ گاری طوری میلرزید که به رقصی زننده میمانست. سرباز گاری را چرخاند و صدای قیژقیژ چرخها روی آسفالت ناهموار بلند شد. هممسیر مایا شد و به نزدیکیاش رسید. چشمهای زن خیره بود و سوراخ سیاه بزرگی وسط شقیقهاش دیده میشد. همچنان با هر تکان گاری پاهایش به لرزه میافتاد. سرباز از حرکت ایستاد، یکی از دستهها را رها کرد و عرق پیشانیاش را گرفت. هیکلی بود، دستهای زمختی داشت و سادهلوحی چشمهای آبیاش هیچ تناسبی با صورتش نداشت که مثل بوکسورها بود. نگاهی به مایا انداخت و سری تکان داد: «عجب گرفتاری شدیم!» اینبار هر دو دستهٔ گاری را رها کرد، آن را روی پایههایش تکیه داد و عرق گردنش را خشک کرد: «سیگار نداری؟» مایا پاکت سیگار را به سمتش گرفت: «هر چندتا میخوای بردار.» سرباز جواب داد «دمت گرم!»
زمان
۸ ساعت و ۵۴ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۹۹٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۸ ساعت و ۵۴ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۹۹٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد